
در قسمت قبل موضوع تساوی حقوق زن و مرد در طول تاریخ را در دنیا و در ایران به طور خلاصه بررسی کردیم. اکنون قصد داریم به بررسی حقوق زنان و مردان در سازمان مجاهدین بپردازیم که خود مدعی برابری حقوق افراد در مناسباتش می شود و اینکه آیا وی دارای چنین مناسباتی می باشد؟
مریم رجوی بعد از فرار از عراق و رفتن به فرانسه در سال 1382 او برای فریبکاری نیاز داشت که برنامه ای جدید تولید کند تا مسئله فرار از عراق را پوشش دهد و مورد سئوال قرار نگیرد.
او در تاریخ 22 مهر 1392 طرحی به نام ده ماده ای برای ایران فردا ارائه داد و سعی نمود با این پلتفرم وانمود کند این طرح برای دوران انتقال پس از سرنگونی است و بعد مردم تصمیم گیرنده اصلی برای ادامه حکومت هستند .
وی در محور پنجم طرح ده ماده ای خود عنوان می دارد برابری کامل زنان و مردان در حقوق سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و مشارکت برابر زنان در رهبری سیاسی، لغو هر گونه تبعیض ، حق انتخاب آزادانه پوشش ، ازدواج ، القا قوانین شریعت و ….
هر کدام از کلماتی که مریم رجوی در این بند آورده جای تامل دارد و ما افراد جدا شده از سازمان مجاهدین می توانیم شهادت بدهیم حرفها و کلماتی که وی استفاده نموده دروغی بیش نیست و برای فریبکاری مورد استفاده و کنار هم قرار داده شده است .
در مورد برابری کامل زنان و مردان باید عنوان داشت در مناسبات سازمانی اصلاٌ شما چنین فضایی را احساس نمی کنید بعد از بحث جدایی و طلاق اجباری در بند دال یعنی هژمونی زنان ، بر مسند قدرت قرار گرفتند و قدرت امور به دست زنان سپرده شد .
البته این کار بیشتر نمایشی بود چون زنان مسئول قدرت تصمیم گیری نداشتند و هر چیزی که از سرکرده سازمان گفته می باشد باید اطاعت می کردند. زنان مجبور شدند به طلاق اجباری تن بدهند و دیگر جرات دیدن فرزندان خود را نداشتند و اگر به طور اتفاقی شوهران سابق خود را می دیدند می بایست در نشست های غسل هفتگی جواب می دادند که چرا مرز سرخ را رد کرده اند!
زنان در درون سازمان حق انتخاب شوهر را نداشتند و ازدواج بر اساس چیزی که تشکیلات می گفت انجام می گرفت و مردی که به زن معرفی می شد زن به اجبار باید قبول می کرد که با وی ازدواج کند یعنی سلب اختبار از زن.
در مورد پوشش زنان در درون سازمان آنان مجبور بودند همه یک نوع لباس بپوشند و کسی حق انتخاب نوع و رنگ پوشش خود را ندارد.
البته این قوانین قرون وسطایی شامل زنان نمی شود، مردان نیز به همان اندازه باید مانند برده گوش به فرمان باشند و قدرت تصمیم گیری هم از آنان گرفته شده است بطور مثال مردان حق استفاده از ادوکلن بعد از تراشیدن ریش خود را ندارند، مردها هم همچون زنان حق انتخاب نوع و رنگ لباسشان را ندارند. حق ندارند به زن و زندگی فکر کنند. آنها هم مجبور شدند همسران شان را طلاق بدهند و برای خوش آمد سران فرقه آنها را مورد هتاکی قرار بدهند. آنها هم مجبورند برای کم کردن فشار جمعی، کارها و افکرا و رویاهای نداشته شان را هم در نشست های شستشوی مغزی و عملیات جاری و … اعتراف کنند و خودشان را بابت آنها سرزنش کنند و بنشینند تا توسط جمع سرکوب شوند. دیگر بحث تخصص و قابلیت فردی و .. در میان نیست. هیچ مردی نباید رتبه سازمانی بالاتر از زنان داشته باشد.
به این ترتیب مسعود رجوی، تمامی زنان سازمان را ازآن خود کرد و آنها را مورد بی رحمانه ترین سوء استفاده ها قرار داد. رقص رهایی و قله آرمانی و .. که در افشاگری های زنان نجات یافته از تشکیلات مانند بتول سلطانی به جزئیات آورده شده است.
مسعود رجوی پا را از این هم فراتر گذاشت و همه زنان عالم را مایملک خود خطاب کرد.
البته برای اینکه گند کار در نیاید به آن سس ایدئولوژیک زده و مسئله را برای نیروهایش حل می کرد.
در ضمن می توان به مناسبات درونی و رابطه مرد با زن اشاره نمود که بعضی مواقع چیزی هایی را مشاهده کرده و یا شنیدیم که برای هر کسی قابل فهم نیست سازمانی که مدعی پاکترین مناسبات در میان سازمانهای سیاسی بود از درون چقدر کثیف و پوسیده است و به گفته مریم رجوی در یکی از نشست های درونی عنوان داشت ما رابطه زن با مرد را از بین بردیم !!! ولی رابطه مرد با مرد در مناسبات آغاز شده است. حال وقتی مریم رجوی در نشست درونی این گونه از کثافت کاری های درونی سازمان حرف می زند باید تا ته خط خواند که وضعیت بسیار خرابتر از آن چیزی است که بیان میشود.
مریم رجوی که مدام سنگ زنان ایران را به سینه می زند و حجاب اجباری را مورد نقد قرار می دهد، چرا زنان سازمان متبوعش حجاب اجباری دارند؟! چرا نوع پوششان اجباریست؟! چرا حتی اجازه خرید رفتن به تنهایی را ندارند؟! چرا دستمزد به آنها پرداخت نمی شود؟!
پس به این نتیجه می رسیم محور پنجم از ده ماده ای مریم رجوی فقط برای فریبکاری است و خودش تا بن استخوان به چیزی که گفته اعتقادی ندارد و تماماً شعار و سر کار گذاشتن لابی و نیروهای خارجه نشین است .
در ضمن در مورد فشارهایی که به زنان در درون تشکیلات وارد می کردند هم اشاره کنیم. علاوه بر همه فشارها مانند حق انتخاب و انتخاب آزادانه برای رای دادن و …. باید به فشارهای روحی که به زنان و مردان وارد کرده و می کنند هم اشاره کنیم. فشارها تا حدی بوده که برخی را به مرز خودکشی کشانده است.
سازمان مجاهدین تحمل یک انتقاد در درونش را ندارد. افراد منتقد به سرعت و با شدت سرکوب می شوند. از تذکر و فشار جمعی گرفته تا قرنطینه و زندان و شکنجه و در نهایت حذف فیزیکی.
سازمانی که مدعی حقوق برابر برای زن و مرد می شود ولی در درون تشکیلات اصلا حقوقی برای کسی وجود ندارد و همه باید مانند برده برای سران سازمان یعنی رجوی کار کنند. در نهایت جانشان را از دست بدهند.
البته تجربه ثابت کرده است که مردم ایران زمین فریب شعارهای توخالی مریم و مسعود رجوی را نمی خورند و اصلاً انها را به حساب نمی آورند و تنها در حد خائنین به وطن از آنها یاد می کنند. بدنامی سازمان مجاهدین خلق تا آنجاست که حتی گروه های اپوزیسیون جمهوری اسلامی هم آنها را قبول ندارند و در جمع خود نمی پذیرند.
همه جنایتکاران روزی به عقوبت کارهایشان گرفتار می شوند و مریم و مسعود رجوی از این قاعده مستثنی نیستند.
هادی شبانی