زدودن هویت| استراتژی رجوی برای استثمار اعضا

شکستن هویت؛ نگاهی به استراتژی‌های فرقه رجوی در حذف احساسات انسانی و ارتباطات خانوادگی

مقدمه

فرقه‌های تمامیت خواه، به‌ ویژه آن‌ها که ساختاری بسته و ایدئولوژیک دارند، معمولاً برای حفظ سلطه بر اعضا، به ابزارهای روانی و اجتماعی پیچیده‌ای متوسل می‌شوند. یکی از مهم‌ترین روش‌هایی که فرقه رجوی برای کنترل فردی و جمعی اعضا به‌ کار گرفته، حذف تدریجی هویت شخصی و احساسات انسانی و نیز قطع ارتباط با خانواده است. در این مقاله، با تکیه بر روایت‌های اعضای رهایافته به ‌ویژه از استان البرز، به بررسی این سیاست‌ها و پیامدهای آن‌ها می‌پردازیم.

بخش اول: تغییر نام و از بین بردن هویت فردی

شایان ذکر است که تمامی رهایافتگان استان البرز که در این گزارش به آن‌ها اشاره شده، مرد هستند و تجربه‌های آنان بازتابی از وضعیت کلی حاکم بر فرقه رجوی است.

یکی از نخستین اقداماتی که فرقه رجوی پس از جذب نیرو انجام می‌دهد، تغییر نام اعضاست. این تغییر که در ظاهر ممکن است بی‌اهمیت به نظر برسد، در واقع تلاشی حساب‌ شده برای بریدن فرد از گذشته، خانواده و حتی هویت شخصی خود است. اعضا دیگر با نام‌های مستعار و گاه بی‌معنا شناخته می‌شوند؛ اسامی‌ای که هیچ‌گونه پیوندی با ریشه، فرهنگ و هویت فرد ندارند.

رها یافتگان البرزی گزارش داده‌اند که پس از ورود به اردوگاه اشرف، نام‌هایشان تغییر کرد و به آن‌ها گفته شد از این پس فقط با این نام‌های جدید صدا زده خواهند شد. این سیاست موجب می‌شود فرد به ‌تدریج گذشته خود را فراموش کند و وابستگی روانی‌اش تنها به ساختار فرقه محدود شود.

بخش دوم: قطع ارتباط با خانواده

خانواده، نخستین پناهگاه عاطفی انسان است. فرقه رجوی با درک این نکته، به شدت از ارتباط اعضا با خانواده‌هایشان جلوگیری می‌کند. هیچ تماسی، حتی تلفنی یا نوشتاری، مجاز نیست؛ و هرگونه ابراز دلتنگی یا تلاش برای تماس با خانواده، به‌ شدت سرکوب می‌شود.

یکی از رهایافتگان مرد استان البرز توضیح می‌دهد: “سال‌ها بود که حتی نمی‌دانستم پدر و مادرم زنده‌اند یا نه. هر بار که در جلسات از آن‌ها یاد می‌کردم، مرا متهم به ضعف انقلابی می‌کردند.”

بخش سوم: حذف احساسات انسانی و کنترل روانی

احساساتی چون عشق، دلتنگی، وابستگی خانوادگی، یا حتی غم و شادی، در فرهنگ فرقه رجوی، نشانه ضعف قلمداد می‌شوند. اعضا موظفند احساسات خود را در جلساتی موسوم به “غسل” فاش کرده و مورد سرزنش قرار گیرند. این اعتراف‌های اجباری، فضایی سرشار از فشار روانی و گناه را ایجاد می‌کند که فرد را از هرگونه استقلال ذهنی و عاطفی محروم می‌سازد.

برخی از رهایافتگان البرزی تأکید کرده‌اند که این سرکوب احساسات، موجب اختلالات جدی روانی و حتی افسردگی‌های عمیق در بین اعضا شده بود.

نتیجه‌گیری: بازسازی هویت پس از رهایی

افرادی که موفق شده‌اند از فرقه رجوی جدا شوند، مسیری دشوار برای بازسازی هویت و بازگشت به زندگی عادی را در پیش دارند. بازگشت به خانواده، یادآوری نام واقعی، و احیای احساسات انسانی، نخستین گام‌ها در مسیر بهبودی روانی آنان است. صدای رهایافتگان البرزی، نه‌ تنها روشنگر حقیقت‌های پنهان مانده از افکار عمومی است، بلکه هشداری است برای شناخت دقیق‌تر مکانیزم‌های کنترل روانی در فرقه‌ها.

فریدون ابراهیمی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا