مصاحبه انجمن نجات با آقای حسین نصوری

من به امید رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی به سازمان پیوستم از زاویه کمک به خلق و اینکه زندگی بهتری را برای مردم به ارمغان بیاورم اما سازمان زیر همه گفته ها و قولهایش زد. ما که نیروهایش بودیم را سرکوب میکرد بعد سلاحهایش را تحویل داد و با امریکا همکاری کرد شعاری را که سالها علیه آمریکا میداد و ما را با القاب بورژوازی به آن نسبت داده و ما را سرکوب میکرد تسلیمش شده و کوتاه آمدن سازمان از اصولی که ما را با آن جمع کرده بود 180 درجه در جهت عکس شرروع به حرکت نمود. البته برای ما، در این نقطه مشهود شد. زیرا انحراف از سالها پیش شروع شده بود و ما نمی دانستیم اما در این جریان افشا شد.

مطلع شدیم که آقای نصوری به تازگی به بوشهر امده اند بر آن شدیم که با ایشان ملاقات کرده و ضمن خوشامد گویی مصاحبه ای نیز با ایشان داشته باشیم. ما ابتدا ضمن خوشامد گویی نسبت به دوست قدیمی و عزیز و همشهری که سالها با یکدیگر در سازمان بودیم و مشترکا توانستیم این درد و رنجها را به امید اینکه روزی از دست سازمان رهایی پیدا کنیم متحمل شدیم. پس از اینکه ایشان در انجمن حضور یافتند ضمن اینکه یکدیگر را در اغوش کشیدیم ابتدا حال دوستان را جویا شدم و از آنها پرسیدم.سپس مقدمات مصاحبه را آماده کردم و پس از صرف چای به اتفاق مصاحبه را شروع کردیم.Hussein Nasuri

لازم به ذکر است که اقای نصوری در سال 67 به ترکیه رفته و سپس به سرپل سازمان در انجا وصل میشود و پس از مدتی به عراق اعزام میگردد.

س-شما از چه زمانی هوادار شدید؟

ج-من از سال 58 هوادار سازمان بودم و در بوشهر فعالیت میکردم و در شهر نشریه سازمان را میفروختم.

س-تا کی؟

ج-تا بهمن 84 که به تیف کمپ آمریکاییها رفتم.

س- طی این سالها چه مسئولیتهایی را در سازمان داشتید؟

ج-مسئول مخابرات بودم و در پذیرش فرمانده دسته و فرمانده حفاظت بودم. فرمانده تانک، راننده تانک، مربی برجک تانک بوده و در زمانهایی هم در شنود عضو تیم شنود بیسیمی در مرز بودم.

س- راستی شما پس از اینهمه سال چرا از سازمان جدا شدید؟

ج-من به امید رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی به سازمان پیوستم از زاویه کمک به خلق و اینکه زندگی بهتری را برای مردم به ارمغان بیاورم اما سازمان زیر همه گفته ها و قولهایش زد. ما که نیروهایش بودیم را سرکوب میکرد بعد سلاحهایش را تحویل داد و با امریکا همکاری کرد شعاری را که سالها علیه آمریکا میداد و ما را با القاب بورژوازی به آن نسبت داده و ما را سرکوب میکرد تسلیمش شده و کوتاه آمدن سازمان از اصولی که ما را با آن جمع کرده بود 180 درجه در جهت عکس شرروع به حرکت نمود.

البته برای ما، در این نقطه مشهود شد. زیرا انحراف از سالها پیش شروع شده بود و ما نمی دانستیم اما در این جریان افشا شد.

س-شما چند سال در عراق در قرارگاه اشرف بودید؟

ج- من 18 سال در سازمان بودم زندگی در محیط بسته ای که انسان را از زندگی ناامید میکند. انسان دوست دارد که همیشه چیزهای جدید را ببیند.اما اینها را از ما دریغ کردند.

س- چطور به تییف امدید؟

ج-در بهمن ماه 84 درخواست کردم که میخواهم جدا شوم آنها حدود 20 تا 30 روز با من بحث میکردند که بمان از زهرا نوری تا فرشته شجاع و پروین صفایی و عباس داوری انها هر چه کردند قبول نکردم به خروجی رفتم و پس از 11 روز مرا تحویل تیف دادند در طی این مدت بتول رجایی هم آمد و در انجا با من صحبت کرد.

س- چه مدت در تیف بودید؟

ج- من به مدت دو سال در تیف بودم.

س-خب در طی این مدت در تیف به دلیل اینکه دیگر سانسور خبری وجود نداشت و شما با دنیای خارج رابطه داشتید چه حقایقی برای شما روشن شد؟

ج-من در سازمان که بودم مجبور بودم هر چه میگویند را مثل ماشین انجام دهم. انها در سازمان فیلم بازی میکردند تا حقایق را وارونه نشان دهند.به طور مثال مسئله سه یا پنج میلیون امضائ حمایت عراقی ها از سازمان بود. در سازمان من مسئول اسکن کردن آن امضاها بودم 20 صفحه امضاها را به من داده بودند تا اسکن کنم این 20 صفحه تماما با یک خودکار و یک خط نوشته شده بود و تمام امضا ها مشابه یکدیگر بودند.

ما بکوب در گرمای هوا کار میکردیم تا در زمین فوتبال که نام انرا امجدیه گذاشته بودند محلی را برای گرد همایی عراقی ها اماده کنیم اما عملا با نفرات سازمان که در انجا بودند تعداد به 5 هزار نفر رسید اما اعلام شد که 60 هزار نفر آمده اند.

نفرات زیادی را سازمان با کلک از دوبی و ترکیه به سازمان آورده بود با وعده اینکه ما شما را به اروپا میبریم اما انها از اشرف سر در آورده بودند و با تهدید و اجبار که شما را به عراق میدهیم نگه داشته بودند که بعد از اتمام جنگ صدای اینها در آمد که اینها ما را به دروغ و با زور به اینجا آورده اند.

س-سازمان را چکونه مبینید؟

ج- هر آنچه که سازمان طی سالها اذعان داشت که صادق هستم عملا دروغ بود.

س- با توجه به اینکه مدت زیادی در پذیرش بودید چه دیدید؟

ج- عملا هر کس میامد نمی خواست بماند و می گفت که می خواهد برود و انها نمیگذاشتند، این یک جنایت بود.

می گفتند اگر انقلاب نکنی و نمانی ما تو را تحویل حکومت صدام میدهیم که تو را به جرم ورود غیر قانونی به 8 سال زندان محکوم کنند.

س- به نظر شما استراتزی سازمان چیست؟

ج- این است که ایران توسط یک دولت خارجی سرنگون گردد و سپس آنها به عنوان نیرویی به ایران رفته و حکومت را بدست بیگیرند یا جزیی از حکومت بشوند.

البته این هم بعید است که امریکا بگذارد و رویایی بیش نیست.

س- آینده سازمان را در عراق چگونه میبینید؟

ج-هر دولتی که در عراق بیاید اکثریت شیعه است و با ایران دوست است و برای آنها محدودیت زیادی قائل خواهد شد و سازمان را از آنجا جمع میکند. از طرفی سازمان هم میخواهد این ظرف تشکیلات خود را حفظ کند و میخواهد با کمک امریکا این کار را انجام دهد اما با پیشرفت زمان و خروج نیروهای امریکایی این هم میسر نیست و باید بهای سنگینی را بدهد.

س- به نظر شما توانایی سازمان در چه حدی است؟

ج- سازمان از لحاظ نظامی دارای سلاح نیست و قدرت نظامی خود را از دست داده است به لحاظ سیاسی نیز چون جزو گروههای تروریست است برای انها اهمیتی قائل نمیشوند ممکن است از انها به عنوان موضوع تبلیغاتی استفاده کنند.

س- نظر شما به عنوان یک ایرانی به افشاگریهای انرژی اتمی ایران چیست؟

ج-آنها میگویند که هدف وسیله را توجیه میکند و چون مخالف دولت ایران هستند می خواهند به لحاظ سیاسی خود را مطرح کنند که نهایتا این کار به تحریم ایران راه ببرد و برای غرب و اسرائیلی ها خوش رقصی کنند و خودشان را به آنها نزدیک کرده تا بتوانند حیاتی خفیف و خائنانه داشته باشند البته به نظرم در این افشاگریها اصل موضوع را اسرائیلی ها به انها داده اند چون دشمن ایران هستند از گروههای مخالف ایرانی برای ابراز ان استفاده کرده اند.

س- آیا افشاگریهایی راجع به سازمان دارید که در اینده افشا کنید و لطفا یک نمونه را شرح دهید؟

ج-روی نفرات مخالف ماندن در سازمان، به طرق مختلف فشار وارد می ساختند زمانی که من در پذیرش بودم یکی به نام مهدی خودش را به آتش کشید و سازمان وی را بی نام و نشان در گورستان بعقوبه دفن کرد سال 77 ویا 78 بود وی عرب و اهل خوزستان بود که درشهر خالص به تور سازمان خورده بود.

من به شکنجه های افراد سازمان در ساهای 73 نیز واقف بودم که بعدها در تیف به ان بیشتر پی بردم.

س-…و اینده چگونه است؟

ج- افراد سازمان اکثرا چون سنشان زیاد است برای شروع زندگی مشکل دارند و چون فکر میکنند اگر بیرون بیایند باید از صفر شروع کنند پاسیو شده اند سازمان میگوید که در بیرون چیزی برای زندگی وجود ندارد و انها را میترساند آنها بیشتر به فکر خارجه هستند که لا اقل در انجا با حقوق پنا هندگی بتوانند زندگی کنند.

ما واقعا سپاسگذاریم که وقتتان را به ما دادید و به اینجا امدید و انشا الله بتوانیم در آینده مصاحبه های بیشتری را با شما داشته باشیم و امیدوارم که در زندگی خود موفق باشید و ناکامیهای گذشته را فراموش کنید.

آقای نصوری- من هم متشکرم انشالله که شما هم در کارتان پیروز باشید

اصغر فرزین – انجمن نجات دفتر بوشهر

برچسب ها

پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی

ماجرای فرار عابدین جانباز را به خاطر داری؟ پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی

سخنی با حیدر پیرزادی ساکن در کمپ آلبانی

می دانم نامه ات دیکته شده از سمت سران مجاهدین بوده سخنی با حیدر پیرزادی ساکن در کمپ آلبانی

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و دوم 12 آذر 1404
بازجویی نرم مادرانه

خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و دوم

گفت‌وگوی نه‌چندان بی‌خطر با پروین چند روز بعد از نشست معروف “پاسدار فتحی”، من را صدا زدند. به جای اتاق جلسات، این‌بار رفتم به ساختمان غذاخوری، جایی که برای ملاقات‌های خاص سفره پهن می‌کردند. غذا آماده بود. بشقاب برنج با زرشک و تکه‌ای مرغ که نشانه‌ای روشن بود: اینجا قرار است کسی را “باز” کنند، […]

پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی 10 آذر 1404
ماجرای فرار عابدین جانباز را به خاطر داری؟

پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی

با سلامی گرم و آرزوی سلامتی برای شما که خاطرات ایام گذشته موجب می شود شما همیشه در ذهن و یاد من آمده و مسرور از دوستی با شما باشم . نجف جان نمیدانم یادت می آید شبی که عابدین جانباز فرار کرد و فرار وی بنام پرش شیر معروف شد و همان شب برای […]

سخنی با حیدر پیرزادی ساکن در کمپ آلبانی 09 آذر 1404
می دانم نامه ات دیکته شده از سمت سران مجاهدین بوده

سخنی با حیدر پیرزادی ساکن در کمپ آلبانی

با سلام به دوست سابقم حیدر پیرزادی خوبی امیدوارم سالم و تندرست باشی . نمی دانم خبر درگذشت برادرت اسدالله بهت رسیده یا نه، البته که بنای تشکیلات بر این بوده و هست که اعضایش از دنیای بیرون خبری نداشته باشند اما اگر به طریقی خبر درگذشت برادرت را شنیدی من از صمیم قلب بهت […]

ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.