در قسمت های قبلی گفتم که برخلاف ظاهرسازی هایی که رجوی و مریم قجر می کنند تا خود را مخالف اعدام نشان دهند، واقعیت چیز دیگری است و شرایطی که در آن قرار دارند آنها را مجبور کرده تا چنین ادعاهای دروغینی را بر زبان بیاورند. در قسمت قبلی وارد موضوع اعدام در مناسبات مجاهدین […]
در قسمت های قبلی گفتم که برخلاف ظاهرسازی هایی که رجوی و مریم قجر می کنند تا خود را مخالف اعدام نشان دهند، واقعیت چیز دیگری است و شرایطی که در آن قرار دارند آنها را مجبور کرده تا چنین ادعاهای دروغینی را بر زبان بیاورند. در قسمت قبلی وارد موضوع اعدام در مناسبات مجاهدین خلق شدم و به عنوان نخستین نمونه نوشتم که رجوی علی زرکش که زمانی نفر دوم تشکیلات مجاهدین خلق و عضو دفتر سیاسی و کمیته مرکزی آن بود را محاکمه و محکوم به اعدام نمود. در ادامه به سوء استفاده رجوی از صدور حکم اعدام برای ممانعت از جدایی اعضای ناراضی از تشکیلات مجاهدین خلق می پردازم.
استفاده رجوی از حربه اعدام برای کنترل تشکیلات و سرکوب اعضای خواهان جدایی
یکی از ترفندهایی که رجوی برای مقابله با موج ریزش نیروها بخصوص بعد از شکست در عملیات فروغ (مرصاد) و بکار برد تهدید به اعدام برای جدا شدن از تشکیلات بود. به این منظور وی در چند نشست عمومی بحث های کشافی درباره جداشدن از مجاهدین و افراد خواهان جدایی کرد و در انتهای این بحث ها گفت که افراد خواهان جدایی که وی آنها را «بریده» خطاب می کرد برای سازمان «تف سر بالا» هستند. سپس بر اساس تفسیر به رای خودش از قرآن، می گفت حکم این افراد که میدان جهاد را ترک می کنند «اعدام» است. در این نشست ها رجوی بعد از آن که حکم افراد خواهان جدایی را تعیین نمود، برای همراه کردن بقیه و همچنین برای اینکه بگوید این خواست همه نیروهاست، طوری برنامه ریزی می کرد که نفرات را وادار به بیان این حکم بکند. او نیروها را تحریک می کرد و بعد از مدتی مغزشویی و فضاسازی در حالی که خودش قبلاً حکم جدا شدن از مجاهدین را اعلام کرده بود، از حاضرین در نشست می پرسید “با بریده چه باید کرد؟” آنگاه حاضرین با صدای بلند و با مشت گره کرده فریاد می زدند «اعدام – اعدام» و این کلمه را با فریاد بارها تکرار می کردند.
اگر چه برای رجوی بدلیل شرایطی که تشکیلات مجاهدین خلق در آن قرار داشتند و همینطور تاثیرات منفی شدیدی که اجرای حکم اعدام بر مناسبات و اعضای مجاهدین می گذاشت، به صرفه نبود که حکم اعدام را اعمال کند، اما او می خواست با این روش هم در دل افراد خواهان جدایی ترس و وحشت بیندازد تا از خواسته خود منصرف شوند و هم دیگران را بترساند تا حساب کار دست شان بیاید که به درخواست جدایی فکر نکنند زیرا در آن صورت دشمن سازمان محسوب شده و حکم شان اعدام است و نمی توانند دنبال زندگی خود بروند.
رجوی در سال 1380 و در جریان سلسه نشست هایی با نام «نشست طعمه» که به منظور سرکوب وحشیانه و محاکمه اعضای خواهان جدایی و همچنین ایجاد فضای رعب و وحشت در دل بقیه اعضا برگزار می شد، با وقاحت تمام و با تفسیر به رای درباره قرآن می گفت “ما از سال 60 در جنگ و جهاد با جمهوری اسلامی هستیم و طبق نص قرآن کسی که میدان جهاد را ترک کند حکمش مرگ است. بنابراین حکم درخواست جدایی از سازمان اعدام است.”
او به دفعات در نشست های جمعی فضایی که از جداشدن می ساخت این بود که آن را برابر با خیانت به تمام آرمان های دینی و میهنی و عملی نابخشودنی جلوه می داد. آنگاه بعد از مغزشویی و آماده کردن فضا، کاری می کرد که جمعیت برای فرد خواهان جدایی فریاد «اعدام اعدام» سر می دادند.
یکی دیگر از مواردی که رجوی در نشست های مختلف اعضا را به اعدام تهدید می کرد، این بود که می گفت حکم «زنا» در تشکیلات مجاهدین «اعدام» است. تا به این ترتیب فضای رعب وحشت ایجاد کند.
فضای حمایت از اعدام حتی در بین اعضای شورا هم وجود داشت. پرویز خزایی یکی از اعضای به اصطلاح شورای ملی مقاومت است و با پول مفتی که در ازای حمایت از رجوی از او دریافت می کند زندگی انگلی خود را می گذراند و ارزشی هم برای جان کسانی که در عراق کشته می شدند قائل نبود، در برنامه ارتباط مستقیم سیمای موسوم به آزادی در تاریخ 22 آبان 1384 با خطاب قرار دادن کلیه اعضای جدا شده از تشکیلات مجاهدین خلق به عنوان بریده مزدور، آشکارا آنها را مستحق مرگ و اعدام دانست. وی که تلاش می کرد با مشابه سازی مجاهدین خلق با مقاومت اروپا در مقابل فاشیسم هیتلری عملکرد تروریستی و خشونت آمیز مجاهدین را توجیه کند، در نهایت با توسل به این مشابه سازی مدعی شد “بعد از سقوط هیتلر مردم اروپا بریده ها را به محاکمه و اعدام محکوم می کردند. وی در این رابطه گفت، اصلا داریم که توی نروژ در شهر تروندای در خارج از شهر توی دهی دو نفر را که می خواستند ببُرند و از مقاومت بیرون آمده بودند و رفته بودند دنبال کارشان و داشتند زندگی می کردند، اینها را اعدام انقلابی کردند. این تازه مال نروژیهاست که می گویند صلح دوست ترین و سالمترین مردم اروپا هستند.”
به طور خلاصه اینکه ادعاهای رجوی و مریم قجر و دیگر مسئولین مجاهدین خلق در رد حکم اعدام دروغی بیش نیست، عملکرد آنها و آنچه که درباره اعدام در سر دارند و در رسانه های شان مطرح کردند را از زمان پیروزی انقلاب تا امروز با نمونه های مشخص ارائه کردم تا مشخص شود واقعیت چیز دیگری است و شرایطی که رجوی و تشکیلات مجاهدین خلق در آن قرار گرفته اند او و دیگر مسئولین مجاهدین را مجبور کرده تا چنین ادعاهای دروغین را بر زبان بیاورند.
ایرج صالحی

