
در قسمت های قبلی گفتم که برخلاف ظاهرسازی هایی که رجوی و مریم قجر می کنند و می خواهند خود را مخالف اعدام نشان دهند، اما واقعیت چیز دیگری است و شرایطی که در آن قرار دارند آنها را مجبور کرده تا چنین ادعاهای دروغینی بکنند. سپس با درج نمونه هایی از اطلاعیه ها و نشریه مجاهدین اعتقاد رجوی به اعدام را در مقاطع مختلف نشان دادم. در ادامه به موضوع اعدام در تشکیلات مجاهدین و صدور حکم اعدام برای مسئولین و اعضا خواهم پرداخت.
صدور حکم اعدام برای علی زرکش
علی زرکش یکی از مسئولین بسیار بالای مجاهدین خلق بود در حدی که بعد از کشته شدن موسی خیابانی وی از طرف رجوی به عنوان جانشین خیابانی و نفر دوم مجاهدین منصوب شد. زرکش عضو دفتر سیاسی بود (تا زمانی که دفتر سیاسی وجود داشت) و بعد از انحلال دفتر سیاسی توسط رجوی، علی زرکش کماکان در بالاترین سطح تشکیلاتی در مرکزیت مجاهدین خلق حضور داشت. تا آنکه رجوی برای پوشاندن نقش خود در شکست های استراژیکی که خود عامل اصلی آن بود، علی زرکش را قربانی و مقصر اصلی شکست معرفی نمود و او را “نماینده بورژوازی در تشکیلات” خواند.
رجوی بعد از محکوم کردن علی زرکش به اعدام، برای آن که چهره و نیات خود را بپوشاند و خود را رئوف نشان دهد، اعلام کرد که حکم اعدام علی زرکش بخشیده شده است. اما با توجه به وزن تشکیلاتی علی زرکش و جایگاهی که او در اذهان اعضای سازمان داشت، رجوی رده تشکیلاتی او را که همیشه جزو بالاترین نفرات مجاهدین خلق بود به رده هوادار (پائین تر از عضو) و پائین ترین رده ای که در تشکیلات وجود داشت تنزل داد.
کمال رفعت صفایی از اعضای شورای مرکزی مجاهدین خلق که بعد از بحث های انقلاب ایدئولوژیک (انقلاب طلاق) با رجوی مخالفت کرد و سال 1366 از تشکیلات مجاهدین جدا شد، در افشاگری های خود مقاله ای با عنوان “تاریخ و تجربه” دارد که تاریخ انتشار آن اواخر سال 1371 است. وی در قسمت پایانی این سلسله مقاله به جریان محاکمه علی زرکش و صدور حکم اعدام برای او می پردازد. در بخشی از این مطلب چنین آمده است:
“در اواخر پائیز و یا اوایل زمستان سال 65 در پایگاه نشریه، نشستی مرکب از مسئولین نهاد، معاونین اجرائی مرکزیت، مرکزیت و نیز محمدعلی توحیدی عضو دفتر سیاسی تشکیل شد. مسئولیت این نشست به عهده محمدعلی جابرزاده بوده است و او خطاب به افراد شرکت کننده در نشست گفته بود : جمعتان کردیم که بزرگترین راز سازمان را با شما درمیان بگذاریم. رازی که باید سر به مهر در درون سازمان باقی بماند. ایدئولوژیکمان موظف هستید که این راز را در سینه ی خودتان نگاه دارید. سپس بعد از مقداری زمینه چینی در مورد مهم بودن و سرّی بودن آنچه که می خواهد بگوید، گفته بود: در نشستی با حضور مسعود و مریم و اعضای دفتر سیاسی و مرکزیت، علی زرکش خائن اعلام شد و به اعدام محکوم گردید. حالا شما می توانید نظرتان را بدهید. البته دلایل صدور حکم اعدام مورد بحث نیست، ما از شما می خواهیم که ایدئولوژیکمان تکلیفتان را با این حکم رهبری روشن کنید. یعنی اینکه آیا حکم رهبر ایدئولوژیک را درباره ی علی زرکش می پذیرید یا نمی پذیرید؟ به هر حال در جایگاه رهبری ایدئولوژیکِ سازمان و انقلاب، برای بالاترین مسئول همین سازمان حکم اعدام صادر می کرده است. شما با این حکم چگونه برخورد می کنید ؟ مسلمأ این حکم بر دلائلی استوار است و بعدأ دلایل صدور این حکم به اطلاع شما خواهد رسید، اما در وهله ی اول بایستی در ذهنتان در جستجوی دلایل نباشید، اول باید بگوئید که حکم اعدام برای علی زرکش را می پذیرید یا نه ؟ می دانید که پس از انقلاب ایدئولوژیک ما دیگر با تمام مسائل تشکیلاتی و نظامی مسعود، ایدئولوژیکمان برخورد می کنیم، با این حکم هم باید ایدئولوژیکمان برخورد کنیم.
اکثریت قریب به اتفاق مسئولین حاضر در این جلسه پس از دریافت خبر اعدام علی زرکش حکم را تأئید می کنند و حتی برخی از آنها نیز داوطلب اجرای این حکم می شوند.
در ادامه ی این نشست، ویدئوی محاکمه ی تشکیلاتی علی زرکش برای بخشی از مسئولین سازمان نمایش داده شد . . . در این ویدئو مشاهده می شود که مسعود رجوی در صندلی قاضی نشسته است و زرکش روی صندلی متهم، و تحت مسئولین سابق زرکش- اعضای دفتر سیاسی- در صندلی های همراهان و مدافعان مسعود. همچنان که مشاهده می شود باز هم متهم تنهاست. در ایدئولوژی مسعود رجوی، مدافعان برای دفاع از قاضی به صحنه آورده می شوند.
در نهایت بعد از خرد کردن علی زرکش در نزد اعضای سازمان و وقتی او را آن چنان تحقیر کردند که از نظر رجوی دیگر بی خطر بود، رجوی منتی بر او گذشت و حکم اعدام او را بخشید. کمال رفعت صفایی در ادامه همان مطلب در این باره نوشت “به هر حال بعد از اعدام شخصیت علی زرکش در مراحل مختلف برای افراد سازمان، زمانیکه حضورش در میان جمع کاملأ بی خطر تشخیص داده شد، او را علنی کردند و مانند زائده ای در بخش نشریه به کار گرفتند و می گفتند که ردۀ او “اچ” یعنی هوادار می باشد. مدام نیز در غیاب او می گفتند : “آن همه از الطاف رهبری بر می آید که با یک فردِ خائن که مسئولیتِ خون های بسیاری را نیز بر عهده دارد، اینگونه با رحمت و رئوفت و بخشش برخورد می کند ” !
. . . آری این سرنوشت علی زرکش بود . . . و عاقبت همچون گوشت دم توپ در عملیات فروغ جاویدان نابود شد و برای همیشه رجوی را از خطرات آینده، مبنی بر زبان گشودنش، آسوده نمود.”
ادامه دارد
ایرج صالحی