دکتر گابور ماته، متخصص مشهور اعتیاد، معتقد است که منبع اعتیاد نه در ژنها، بلکه در آسیبهای دوران کودکی و استرس و آشفتگی اجتماعیِ ناشی از سیستمهای نابرابری و بیعدالتی است. او در سخنرانیهای TEDx خود، حقایقی را در مورد افراد معتاد به قدرت بیان میکند. معیارهایی که او توضیح میدهد، به طرز چشمگیری با […]
دکتر گابور ماته، متخصص مشهور اعتیاد، معتقد است که منبع اعتیاد نه در ژنها، بلکه در آسیبهای دوران کودکی و استرس و آشفتگی اجتماعیِ ناشی از سیستمهای نابرابری و بیعدالتی است. او در سخنرانیهای TEDx خود، حقایقی را در مورد افراد معتاد به قدرت بیان میکند. معیارهایی که او توضیح میدهد، به طرز چشمگیری با مسعود رجوی سازگار است.
به گفته گابور، برخی افراد به قدرت، ثروت و کسب ثروت معتاد هستند زیرا میخواهند خود را بزرگتر کنند. احساس ناامنی و حقارت آنها باعث میشود که برای احساس خوب بودن در خود، به قدرت نیاز داشته باشند.
او به برخی از دیکتاتورهای تاریخ مانند اسکندر، ناپلئون، استالین و هیتلر اشاره میکند. آنها برای بزرگتر کردن خود و برای به دست آوردن آن قدرت، حاضر بودند جنگ و کشورگشایی کنند و حاضر بودند فقط برای حفظ آن قدرت افراد زیادی را بکشند. گابور میگوید: “اعتیاد به قدرت، همیشه مربوط به خلائی است که شما سعی میکنید از بیرون آن را پر کنید.”
چرا آنها این چنین به قدرت نیاز داشتند؟ گابور به این نکته اشاره میکند که اکثر این افراد از نظر جسمی، افراد نسبتاً کوتاه قدی بودند، از حاشیه جامعه آمده بودند؛ آنها بخشی از جمعیت اصلی نبودند. استالین گرجی بود، نه روس؛ ناپلئون اهل کورسیک بود، نه فرانسوی؛ اسکندر مقدونی بود، نه یونانی؛ و هیتلر اتریشی بود، نه آلمانی. بنابراین، احساس عمیقی از ناامنی و عقده حقارت در آنها وجود داشت.
حال مسعود رجوی را به یاد بیاورید! مرد کوتاه قدی که در شهری کوچک، به دور از پایتخت و در خانوادهای از طبقه شهرستانی متولد شده بود! او در سالهای پایانی دهه پنجاه شمسی، خود را در شرایطی میبیند که همه بنیانگذاران اولیه مجاهدین خلق از بین رفتهاند. سازمان را به دست میگیرد و با سودای رهبری تشکیلاتی که از حنیف و دیگران به جای مانده است، به دنبال کسب جایگاهی در حکومت نوپای ایران پس از انقلاب است. اما، بر خلاف انتظاراتش پس از انقلاب ایران، او و گروهش نمیتوانند هیچ موقعیتی در دولت اسلامی تازه تأسیس پیدا کنند. بنابراین، رجوی برای جنگی خونین با دولت ایران کمر همت میبندد.
چنانکه گابور درباره دیکتاتورهای بدنام دنیا میگوید آنها برای احساس خوب نسبت به خود، برای اینکه احساس بزرگی کنند، به قدرت نیاز داشتند، به هر جنایتی دست زدند. این کاری است که رجوی در طول نیم قرن حکمرانی بر مجاهدین خلق انجام داده است. اعتیاد او به قدرت او را به ساختن کیش شخصیتی خود سوق داد که در آن حقوق اعضای خود را نقض میکند، از زنان سوءاستفاده میکند و کودکان را به خدمت نظامی میگیرد.
امیر یغمایی، کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق، انطباق شخصیت رجوی با آنچه گابور در مورد معتادان به قدرت میگوید را به عنوان تاملی شخصی خاطرنشان میکند:
مردی با قامتی حدود ۱۶۰ سانتیمتر، پر از عقدههای جنسی و روانی، که ساختار یک فرقه را حول نیاز بیمارگونهاش به کنترل و قدرت بنا کرده بود. طلاقهای اجباری، گرفتن امضای محرمیت از صدها زن، اعترافهای جنسی هفتگی، غسلهای اجباری موسوم به «”غسل طهارت ایدئولوژیک”… هیچکدام از اینها نشانی از ایمان، معنویت یا رهایی نداشتند. بلکه همه ابزارهایی بودند برای تسلط بر انسانها، از درون و بیرون. رجوی نمونهی عینی همان چیزی بود که گابور ماتِه از آن سخن میگوید: انسانی که بدون قدرت، احساس تهی بودن میکرد و تنها در تسلط بر دیگران، معنای وجودی مییافت.
مزدا پارسی




































