
بعد از سرنگونی صدام در فروردین سال 82 همه اعضای سازمان در این فکر بودیم که سالها از سرنگونی رژیم ایران دور افتادیم. با خودمان می اندیشیدیم که باید سالیان در خاک عراق باز برای سرنگونی انتظار بکشیم و باید هر ساله به وعده های سرنگونی رجوی سرگرم باشیم.
رجوی در آخرین حضورش در میان اعضا عنوان کرده بود که در موقع حمله به ایران در کنار نیروهایش خواهد بود و خودشان جلودار ارتش می باشند!
این توهمات باعث شده بود که فکر کنیم دیگر کار حکومت تمام است و ماندن در عراق به پایانش رسیده است. ولی این توهماتی بود که رجوی با فریبکاری و شیادی قصد فریب اعضا را داشت و اینکه از قبل مشخص کرده بود مریم باید از عراق فرار کند.
همه اعضای سازمان از اینکه رجوی دستور حرکت و پیشروی نداده ناراحت بودند و بعد هم جریان تسلیم شدن در مقابل نیروهای آمریکایی و خلع سلاح شدن همه مزید بر علت شد تا اعضا دچار تنافضاتی شوند که مسئولین سازمان هم نمی توانستند آنرا جمع کنند.
از طرف دیگر خبری از رجوی نبود. بعد از تسلیم شدن رجوی عنوان داشت من شما را به راحتی بدست نیاوردم که به راحتی از دست بدهم و ً… . همه این حرفهای رجوی دروغی بیش نبود چون وی از قبل نقشه فرستادن مریم به فرانسه را کشیده بود. هنوز کسی خبری از مریم رجوی نداشت تا اینکه در تاریخ 27 خرداد 82 برابر با 17 ژوئن 2003 خبری همه را شوکه کرد و آن خبر دستگیری مریم رجوی توسط پلیس فرانسه بود در این جریان تعداد زیادی از مسئولین سازمان و مقدار زیادی هم پول بدست آوردند.
این خبر باعث شد همه اعضای سازمان و حتی مسئولین دچار تناقض شوند. آینده سازمان چه خواهد شد یعنی به عبارت سازمانی واو شده بودند و دیگر کسی رمقی برای حرف زدن و توانی برای کار کردن نداشت.
اما این همه داستان نبود. در نشست های علمیات جاری تناقضاتی که از ذهن افراد بیرون می زد بسیار دردناک بود. بطور مثال چرا مریم رجوی به جای اینکه در کنار نیروهایش باشد جان خود را از خطر در برده است، مگر خون وی رنگین تر از بقیه بوده که در رفته است. مگر رجوی اعلام نکرده بود که در کنار نیروهای ارتش خواهد بود ولی در لحظه خطر فرار کرده بود و انبوهی تناقض که مسئولین زن سازمان توان جواب دادن به اعضا را نداشتند تا اینکه خبری باز همه را شوکه کرد و آن هم خبر خودسوزی تعدادی از اعضای سازمان در فرانسه بو.د چون سعی می کردند با این شیوه دولت فرانسه را مجبور کنند مریم رجوی را آزاد کنند و از آنجایی که اعضای سازمان به خاطر مغزشویی های مستمر توان تصمیم گیری نداشتند دست به خودسوزی زدند و خودشان را فدای زنی نمودند که از عراق فرار نموده بود .
مسئولین سازمان برای اینکه غائله تناقضات اشرف را جمع کنند دستور دادند وقتی اعضای سازمان در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی خودسوزی می کنند ما هم برای حمایت از مریم رجوی باید در اشرف دست به خودسوزی بزنیم تا دولت فرانسه مجبور شود مریم رجوی را آزاد کند. البته این فریبکاری مسئولین راه به جایی نبرد و دستور از راه رسید که همه افراد باید درخواست خودسوزی نوشته و به مسئولین خود بدهند چون مریم رجوی از ما انتظار دارد این کار انجام گیرد باید به این نکته هم اشاره کنم دستور خودسوزی در فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی به درخواست مریم رجوی بود چون فکر می کرد با این شیوه می تواند از زندان آزاد شود.
تعدادی از کاسه لیسان رجوی اقدام به نوشتن درخواست خودسوزی نمودند ولی بقیه اعضای سازمان هیچ اعتقادی به این کار نداشتند و سئوال شان این بود وقتی مریم رجوی خودش فرار کرده چرا باید جانمان را در راهش بدهیم او که تحمل سختی در عراق را نداشت و بدون اینکه به کسی بگوید و این گونه مخفیانه فرار نموده چه نیازی است خودمان را فدا کنیم و این گونه بعد از چند روز فشار مسئولین عملاٌ این طرح با شکست مواجه شد و به صرف اینکه باید دست به اعتصاب غذا بزنیم اکتفا نمودند. البته اعتصاب غذا هم در اشرف خودش داستانی دارد و همه افراد فقط در جلوی دوربین تظاهر به اعتصاب می کردند و چون به خلوت می رفتند شکم شان را پر می کردند تا روز بعد شوی دیگری را برگزار و چهره شان را غمگین نشان بدهند.
مسئولین سازمان برای اینکه شکست خود در مورد درخواست خود سوزی را بپوشانند عنوان داشتند چون خودسوزی در اشرف رسانه ای نمی شود و نمی توان به دولت فرانسه فشار آورد، این طرح کنار گذاشته می شود. این طرح فریبکارانه کنار گذاشته شد
باید به این نکته اشاره کرد مریم رجوی بعد از آزادی از زندان عنوان داشت وی دستور خودسوزی نداده! ولی ما که در اشرف بودیم شاهد حرفهای مسئولین زن بودیم که خودسوزی دستور تشکیلاتی است یعنی اینکه این دستور از طرف رهبران سازمان داده شده است و باید برای آزادی مریم رجوی اقدام به خودسوزی کرد.
مریم رجوی بعد از آزاد شدن از زندان که مدت چند روز هم بیشتر نبود مانند کسی که سالیان در زندان مقاومت کرده باشد چهره اش را این گونه نشان داد البته هر کجا صحبتی از نام رجوی و اقوامش می شود باید در جایگاه تعریف و تمجید قرار بگیرند از منیره رجوی که در زندان توبه کرد تا کاظم رجوی که با ساواک همکاری می کرد و یا زن اول رجوی که در جریان درگیری کشته شد از عنوان های قهرمان و … یاد می شد و مریم رجوی هم باید با نام قهرمان از وی یاد می شد تا با جار و جنجال و شانتاژ روی فرار مریم رجوی از عراق خاک بپاشند.
مریم رجوی هر ساله، خروج خفت بارش اززندان فرانسه را با صرف هزینه های هنگفت جشن می گیرد. او لابی های پولی خود را جمع می کند تا اندر باب فداکاری مریم به روده درازی بپردازند تا بتوانند پول بیشتری بدست بیاورند.
مریم رجوی چرا حاضر نشد برای فرار از عراق پاسخگو باشد وقتی اعضا هم سئوال می کردند به عنوان مرز سرخ دهان افراد را می بستند تا دیگر کسی وارد مقوله فرار مریم نشود.
هر چقدر مریم رجوی می خواهد اندر باب پیروزی لغز بخواند و جیغ بنفش بکشید و مشتی از افراد بی کار و پیرو پتال را دور خود جمع کند ولی مردم ایران به خوبی ماهیت ضد ایرانی شان را شناختند و هرگز جایی در ایران ندارند و عاقبت مانند بقیه ستمگران در پستی و ذلت خواهند مرد.
هادی شبانی