“گزینه سوم” که توسط مریم رجوی، رهبر مجاهدین خلق، بیان شده است، یک رویکرد استراتژیک برای تغییر رژیم در ایران است که هم مداخله نظامی خارجی و هم مماشات با رژیم مذهبی فعلی را رد میکند. در حالی که گزینه به اصطلاح سوم باید برای مخالفان دولت ایران منطقی و دموکراتیک به نظر برسد، اما […]
“گزینه سوم” که توسط مریم رجوی، رهبر مجاهدین خلق، بیان شده است، یک رویکرد استراتژیک برای تغییر رژیم در ایران است که هم مداخله نظامی خارجی و هم مماشات با رژیم مذهبی فعلی را رد میکند. در حالی که گزینه به اصطلاح سوم باید برای مخالفان دولت ایران منطقی و دموکراتیک به نظر برسد، اما توسط آنها پذیرفته نشده است.
چه کسی گزینه سوم را پیشنهاد میدهد
سابقه و ماهیت مجاهدین خلق با اصول ادعایی گزینه سوم سازگار نیست. اصول ظاهری گزینه سوم عبارتند از:
1. عدم جنگ خارجی: این راه حل از هر نوع دخالت نظامی خارجی در ایران اجتناب میکند.
2. عدم مماشات: این راه حل مذاکره و هرگونه رویکرد دیپلماتیک نسبت به دولت ایران را رد میکند.
3. تغییر رژیم توسط مردم و مقاومت ایران: اصل اساسی این است که تغییر رژیم باید از طریق تلاشهای مردم ایران و مقاومت سازمانیافته آنها حاصل شود.
اصل اول در پیشینه مجاهدین خلق بیسابقه است. مجاهدین خلق گروهی بودند که در پیش و پس از انقلاب ایران مبارزه مسلحانه را برای مبارزه با حکومتهای ایران انتخاب کردند. این گروه در اولین جنگ خارجی علیه ایران در کنار دیکتاتور عراق قرار گرفت. این گروه در عملیات اطلاعاتی و نظامی علیه ایرانیان به مثابه ارتش خصوصی صدام حسین عمل کرد. بدین ترتیب نه تنها مخالفتی با تهاجم نیروی خارجی به ایران نداشت بلکه با تمام توان خود در کنار نیروی مهاجم قرار گرفت.
پس از سقوط صدام حسین، مجاهدین خلق توسط ارتش آمریکا خلع سلاح شدند. از آن زمان، این گروه با سرویسهای اطلاعاتی و نظامی آمریکا و اسرائیل برای بیثبات کردن دولت تهران همکاری کرده است.
مریم رجوی راهحلهای دیپلماتیک را رد میکند زیرا مذاکره و دیپلماسی هرگز بخشی از استراتژی مجاهدین خلق نبوده است. این گروه همیشه مخالفان، منتقدان و حتی اعضای ناراضی خود را به شدت سرکوب کرده است. تنها تلاش دیپلماتیک انجام شده توسط مجاهدین خلق از طریق کمپین لابیگری چند میلیون دلاری سنگین آن در پارلمانهای غربی برای خریدن حمایت برخی سیاستمداران بوده است.
بحثبرانگیزترین اصل گزینه سوم، آخرین مورد آن است: تغییر رژیم توسط مردم و مقاومت ایران. مریم رجوی پیوسته تأکید کرده است که مردم ایران فاکتورهای اساسی برای تغییر را دارند.
“مقاومت سازمانیافته” که رجوی به آن اشاره میکند، ظاهراً شبکه هواداران، فعالان و اعضای مجاهدین خلق، چه در داخل و چه در خارج از ایران، است که متعهد به سرنگونی حکومت فعلی هستند.
پرسش اساسی این است: این افراد کجا هستند؟
در طول 46 سال گذشته مجاهدین خلق موفق نشده است که این شبکه را تشکیل دهد که اگر تشکیل داده بود دست کم باید نمودی از آن در سطح جامعه، افکار عمومی و شبکههای اجتماعی دیده میشد. همین چند هفته پیش بود که نیویورک تایمز گزارش داد که مجاهدین خلق تقریباً هیچ حمایتی در داخل ایران ندارند.
مجاهدین خلق رویای بسیج چنین شبکهای را برای ایجاد یک جنبش گسترده که قادر به چالش کشیدن اقتدار دولت ایران باشد، در سر میپرورانند. با این حال، واقعیت صحنه سیاسی ایران خلاف این را نشان میدهد. ایرانیان با هر گرایش سیاسی از مجاهدین خلق متنفرند. حتی اگر خواهان تغییر حکومت باشند، به مریم رجوی اعتماد ندارند.
ارزشهای دموکراتیک و گزینه سوم
طبق ادعاهای مریم رجوی، گزینه سوم به عنوان یک جایگزین دموکراتیک برای جنگ و مذاکره، با هدف ایجاد یک ایران آزاد، سکولار و غیر هستهای ارائه میشود. چارچوب آن اغلب بر تعهد مجاهدین خلق به ارزشهای دموکراتیک، حقوق بشر و یک دولت سکولار در ایران تأکید دارد. این امر با هدف جلب توجه طیف وسیعی از ایرانیان و جلب حمایت بینالمللی از این جنبش صورت میگیرد.
موفقیت گزینه سوم به میزان زیادی به توانایی مجاهدین خلق در بسیج و سازماندهی مؤثر جمعیت ایران بستگی دارد. این استراتژی موضوع بحث و بررسی پژوهشگران و تحلیلگران بسیاری بوده است. این افراد اقدامات گذشته مجاهدین خلق و توانایی آن در نمایندگی منافع متنوع مردم ایران را زیر سوال بردهاند.
تناقض بین حمایت مریم رجوی از ارزشهای دموکراتیک برای ایرانیان و این واقعیت که مجاهدین خلق سابقه خشونت، رفتارهای فرقهای و استبداد درون سازمانی دارد، موضوع مهمی است که توسط کارشناسان مطرح شده است. این تناقض، مسئلهای پیچیده با پیامدهای منفی قابل توجه برای اعتبار مجاهدین خلق و ادعاهای آن برای نمایندگی مردم ایران بوده است.
ساختار درونی و رهبری مجاهدین خلق همواره مورد نقد بوده است. منتقدان، این گروه را به عنوان یک فرقه توصیف کردهاند و به ساختار سلسله مراتبی سختگیرانه، کیش شخصیتی پیرامون شخص مسعود رجوی، کنترل ذهن و انزوای اعضا اشاره کردهاند. جداشدگان از اعترافات اجباری، محدودیت در تماس با دنیای خارج، تجرد اجباری و سرکوب مخالفان سخن گفتهاند. این اقدامات مغایر با ارزشهای دموکراتیک که بر آزادی فردی، تفکر انتقادی و گفتگوی آزاد تأکید دارند، تلقی میشوند.
نقش رهبری مریم رجوی در مجاهدین خلق، سوالاتی را در مورد تعهد او به اصول دموکراتیک مطرح میکند. سابقه خشونت مجاهدین خلق و عملکردهای فرقهمانند آن، چالش مهمی را برای مریم رجوی ایجاد میکند تا حمایت خود از ارزشهای دموکراتیک را با واقعیت سازمانی که رهبری میکند، تطبیق دهد. هسته اصلی این تناقض در اختلاف بین اهداف اعلام شده مجاهدین خلق برای ایجاد یک ایران دموکراتیک و ابزارهایی که برای دستیابی به آن اهداف به کار گرفته شده است، و همچنین ساختار سازمانی داخلی آن نهفته است.
استفاده از خشونت، سرکوب مخالفان و رفتارهای فرقهای در درون مجاهدین خلق با ارزشهای دموکراتیکی که مریم رجوی ادعای حمایت از آنها را دارد، ناسازگار است. این تناقض، سوالاتی را در مورد نیات واقعی مجاهدین خلق و توانایی آنها برای حکمرانی دموکراتیک در صورت به قدرت رسیدن در ایران مطرح میکند.
مزدا پارسی

