اعضای سازمان تروریستی مجاهدین خلق در دیگ

در سازمان مجاهدین خلق؛ به مرحله ای از نشست‏های انقلاب ایدئولوژیک، اصطلاحاً «دیگ» گفته می‏شد، به این معنی که شرکت کردن در آن ها همانند نشستن در دیگی پر از روغن جوشان، سوزاننده و دردناک بود. در نقطه شروع، اعضا منظور مریم از به کار‏گیری این کلمه را نفهمیده و آن را جدی نمی‏گرفتند، اما […]

در سازمان مجاهدین خلق؛ به مرحله ای از نشست‏های انقلاب ایدئولوژیک، اصطلاحاً «دیگ» گفته می‏شد، به این معنی که شرکت کردن در آن ها همانند نشستن در دیگی پر از روغن جوشان، سوزاننده و دردناک بود. در نقطه شروع، اعضا منظور مریم از به کار‏گیری این کلمه را نفهمیده و آن را جدی نمی‏گرفتند، اما به زودی خوش خیالی اعضا، جای خود را به دیدن واقعیت دردناک داد.

طلبکار و بدهکار

طبق سخنرانی‏های مریم رجوی، تمام اعضا و حتی هواداران سازمان و شاید حتی تمام ایرانیان در تنظیم رابطه ‏ی خود با رهبری سازمان به دو دسته تقسیم می‏شوند.

1) کسانی که طلبکار رهبری هستند.
2) افرادی که خود را بدهکار به رهبری می‏دانند.

به بیان ساده طلبکارها بدها و بدهکارها خوب‏ها هستند. مریم رجوی برای این که ما بتوانیم خودمان تشخیص دهیم که در کدام دسته قرار داریم، چندین شاخص برای شناخت هر دسته معرفی نمود.

در زیر چند نمونه از این شاخص‌ها آمده است :

– طلبکار فکر می‌کند که سازمان و رهبری برای بقا محتاج او هستند. در حالی که بدهکار معتقد است که این اوست که برای بقای خود به عنوان یک انسان و رسیدن به خدا محتاج رهبری و سازمان است.

– طلبکار برای هر کاری که انجام می‏دهد خود را مستحق دریافت پاداش و تشویق می‏داند. در حالی که بدهکار بعد از انجام هر کار در پی انجام کار دیگری است تا شاید بتواند بخشی از بدهکاری خود را به رهبری و سازمان پرداخت کند.

– طلبکار از هر فرصتی استفاده می‌کند تا خود را نشان داده و موقعیت خود را بالا ببرد. در حالی که بدهکار تمام مقامات و موقعیت‏ها را متعلق به رهبری دانسته و خود را مسئول در مقابل رهبری می‏داند. در صورت شکست خود را مقصر، و در موفقیت‏ها نقش رهبری را می‏بیند.

– طلبکار در مقابل دشمن کوتاه می‌آید و به سازمان در خصوص شجاعت خود دروغ می‏گوید. اما بدهکار شجاع است و مطیع و فروتن.

– طلبکار برای اصول سازمان ارزشی عمیق و از ته قلب قائل نیست و پل‌های خود با گذشته را خراب نکرده و ارتباطات شخصی خود با دیگران را حفظ می‌کند. اما بدهکار تمام روابط خود را با همه قطع کرده و همه را از رهبری عبور می‏دهد و از او و منافعش با تمام جان و دل دفاع می‌کند.

حال با توجه به این معیارها و ده ها معیار دیگر، اعضا می‏باید به تحلیل خود پرداخته و تشخیص می‏دادند که جزو بدهکاران هستند یا البته جزو طلبکاران. گناهان و احساسات زشت خود نسبت به رهبری را دیده و آن ها را گزارش نمایند. به اعضا گفته می‏شد که هیچ سازمانی به جز مجاهدین خلق نتوانسته در مقابل رژیم خمینی جنگیده و دوام آورد و مجاهدین خلق هم هیچ‏گاه بدون رهبری‏شان و اعتقاد ایدئولوژیک به این رهبری، نمی‏توانستند دوام بیاورند. در این مدت اعضا همه «دریافت کننده بوده ‏اند، زالوهایی بوده ‏اند که خون رهبری و سازمان را مکیده و پروار شده ‏اند. … فردیت اعضا شیطان واقعی است که باید با آن جنگید.» مریم به اعضا می‏گفت که جنگ با فردیت مادام که اعضا زنده هستند پایانی ندارد {همان منبع لایزال احساس گناه که فرقه ‏ها به دنبالش هستند} و برای ادامه‏ ی این جنگ اعضا باید از خود استقامت و توانمندی فو‏ق ‏العاده ‏ای نشان دهند. اعضا تا زمانی که خود را دوست دارند و خود را می‏پرستند، نمی‏توانند خدا را پرستش کنند و در واقع دارند شیطان را پرستش می‌کنند. نجات اعضا تنها از روسیاه کردن خودشان می‏گذرد. در نتیجه از این پس به جای دفاع از خود و خوب نشان دادن خود، می‏باید سعی اعضا در نشان دادن بدی‏های خود و روسیاه کردن خود در مقابل جمع باشد. اعضا نباید بخواهند که عشق و احترام دیگران را نسبت به خود جلب کنند به عکس باید مشتاق این باشند که دیگران به خصوص آنانی که مخالف سازمان هستند از اعضا متنفر شوند.

کتاب: فرقه‏ های تروریستی و مخرب – نوعی از برده‏ داری نوین
نوشته: دکتر مسعود بنی صدر
صفحه های: 523 و 524

انتخاب و تنظیم: عاطفه نادعلیان