تجرد اجباری در سازمان مسعود

کمتر کسی در تاریخ به خود جرات داده است که مانع ازدواج مردان با زنان و زاد و ولد دیگران گردد. مسعود رجوی و همسر سوم او مریم قجر عضدانلو ( ملقب به مریم رجوی )، که جایگاه رهبری سازمان مجاهدین خلق را در اختیار خود دارند، از نوادر تاریخ ایران هستند که طی سالیان، […]

کمتر کسی در تاریخ به خود جرات داده است که مانع ازدواج مردان با زنان و زاد و ولد دیگران گردد. مسعود رجوی و همسر سوم او مریم قجر عضدانلو ( ملقب به مریم رجوی )، که جایگاه رهبری سازمان مجاهدین خلق را در اختیار خود دارند، از نوادر تاریخ ایران هستند که طی سالیان، از ازدواج دهها و صدها مرد و زن ممانعت کردند و حتی ابراز احساسات جنسی را نیز ممنوع کردند. ایدئولوژی سازمان، زنانگی و مادرانگی را از زنان گرفت. آن‌ها را تبدیل به مردانی کرد که صبح تا شب فقط باید کار می‌کردند و دیگر احساساتی در آن‌ها وجود نداشت. مردها هم دیگر همسر و خانواده‌ای نداشتند و تبدیل به ربات‌هایی شده بودند که شبانه‌روز مشغول کار بودند. در این پروسه، چند ده نفر از مردان و زنان سازمان دست به خودکشی زدند.

روز اول پیوستنم به سازمان ، در دفتر بغداد، نشستی با حضور چند زن و مرد برای من برگزار شد، آنجا به صراحت به من ابلاغ شد که در این سازمان زندگی خانوادگی وجود ندارد و زنان و مردان جدا از هم در مناسبات حضور دارند، آنروز این موضوع برایم بیشتر شبیه به یک آزمایش برای حضور در مبارزه معنی داشت و با خود می گفتم مگر می شود صدها زن و مرد در کنار هم باشند و احساسات جنسی رد و بدل نشود و ارتباطاتی وجود نداشته باشد؟ هرگز فکر نمی کردم در قرن بیستم سازمانی با ادعاهای آزادی زن و مرد و برابری آن دو، با شعارهای آزادی خواهی و … محیطی ایزوله برای آنان ساخته باشد.

کم کم کاملا به این نتیجه رسیدم که مسعود رجوی با دجالیت خاص بخوبی دریافته است که برای حفظ سلطنت مینیاتوری خود در عراق و برای از هم نپاشیدن سازمان، باید زندگی خانوادگی را ممنوع می کرد. اما هرگز درک نکردم که چرا خودش و مریم از این موضوع مستثنی بودند.

حدود پنجاه سال زندگی زنان عضو سازمان مجاهدین خلق در زندگی سازمانی خلاصه شد. آن‌ها حالا پیرزنان هفتادساله‌ای هستند که هیچ خانواده و بچه‌ای ندارند.

خانم بتول سلطانی از جمله زنانی است که پس از بارها تلاش در نهایت موفق شد که از پادگان اشرف رها شود. سلطانی از زنان عضو شورای رهبری این سازمان بود. او چند سالی است که در مجامع بین الملل تمام تلاش خود را برای ترسیم وجهه واقعی سازمان مجاهدین خلق در برخورد با زنان عضو این سازمان می‌کند. سلطانی در توضیح ایدئولوژی سازمان برای اعضاء زن از کلید واژه “قله آرمانی” استفاده کرد و در توضیح این ایدئولوژی عنوان کرده بود که فرد انقلاب کرده باید خود را به “قله آرمانی” در سازمان برساند و این قله برای زنان با پذیرش به عقیم شدن (جراحی رحم) ثابت می شود تا زنان این سازمان خود را کاملا در حصار این فرقه و به بی‌امیدی کامل برسند.

این اقدام توسط پزشک قرارگاه اشرف با نام “نفیسه بادامچی” و زیر نظر مریم رجوی و با سرپرستی “کبری طهماسبی” و “زهره بنی‌جمال” صورت می‌گرفت. همچنین مسعود رجوی در یکی از جلسات شورای رهبری اصلی‌ترین وظیفه پزشک پادگان اشرف را دقیقا همین اقدام یعنی خارج کردن رحم زنان جوان پادگان معرفی می‌کند. بنا به گفته بتول سلطانی پس از فرار از اشرف، ۱۵۰ زن تا زمان حضور او عقیم سازی شده بودند. تراژدی بودن این امر حتی از روایت‌های منتشر شده از تجاوز مسعود رجوی به زنان و دختران باکره سازمان نیز تلخ‌تر است و سران این سازمان، دقیقا زنانگی را از زنان این فرقه سلب می‌کردند. یعنی آنچه که هدف خلقت هر زنی سوای از موقعیت جغرافیائی و اجتماعی‌اش بود، توسط مریم رجوی گرفته می‌شود.

یکی دیگر از زنان جداشده به نام خانم ابراهیمی همچنین در سخنان خود گفته بود که مسعود رجوی تنها با زنان شورای رهبری رابطه جنسی برقرار نمی‌کرد. بلکه به دختران باکره دیگر در اردوگاه نیز به صورت فردی یا دسته جمعی نیز تجاوز می‌کرد و اجازه نمی‌داد هیچ دختری باکره باقی بماند.

این تنها بخشی از جنایت‌های جنسی روا شده بر زنان عضو سازمان است و هیچکس به صورت شفاف نمی‌داند دقیقا چه چیزی به زنان اردوگاه اشرف پشت آن دیوارها گذشت. تجاوز، تعرض و آزار جنسی به این زنان با هر عقیده‌ای محکوم است و بی‌شک زنان عضو این سازمان، اولین قربانیان شعارهای پوچ و پوشالی آن هستند.

تجرد اجباری در این سازمان، نه یک انتخاب، بلکه امری کاملا جبری و تحمیلی است، اقامت اجباری اعضای سازمان نیز امری تحمیلی است و هیچ کس اجازه ندارد به میل خودش سازمان را ترک کند. تجرد در سازمان برای خدمت بیشتر به رهبر عقیدتی فرقه است. اما نمی توان این میل زندگی طلبی و جنسی را برای همیشه در وجود اعضای سازمان کشت و از بین برد، افکار باطل در فرقه رجوی بسیار است، هیچ توجیه منطقی و عقلی هم برای آن وجود ندارد، تقریبا تمام اعضای سازمان نیز با آنها مخالف هستند، اما شرایط اجباری مناسبات این سازمان با اهرم سرکوب ، فعلا این مناسبات استبدادی را حفظ کرده است . . .

محمد رضا مبین