شستشوی مغزی در فرقه رجوی ادامه دارد

چند روز پیش در سایت به اصطلاح همبستگی فرقه مجاهدین ویدوئی را تماشا کردم که نشان از ادامه شستشوی مغزی افراد دراردوگاه اشرف داشت، در ضمن پس از گذشت سالیان گویا هنوز سران این فرقه برای سرپا نگهداشتن تشکیلات خود تنها راه را در تحلیل های بی سر وته آقای مسعود رجوی می دانند، تحلیل هائی که در سالیان دراز نه تنها هیچکدام از انها واقعی نبوده بلکه تمامآ در جهت عکس حرکت کرده، زیرا اگر یکی از تحلیل های ایشان واقعیت پیدا می کرد این حکومت سالها پیش سرنگون می شد. اما در واقع بایستی قبول کرد که این فرقه جنازه این تشکیلات را طی این سالیان با همین تحلیل های بی سروته تا اینجا کشیده واز اینکه هنوز در طول این سالیان هستند افرادی که دل خود را به اینگونه حرف های بی ربط خوش کرده اند بسیار متاسفم. فیلم مورد نظر را می خواستم روز بعد یک بار دیگر تماشا کنم اما متاسفانه از سایت به اصطلاح همبستگی حذف شده بود، دلیل آن هم مشخص است چون با دیدن فیلم این تجمع هر آدم بیرونی به واقعیت های دروغی درون تشکیلات پی می برد، اما از اینکه چرا فرقه این فیلم را برای مدت زمان کوتاهی روی سایت اصلی خود نمایش داد شا ید قا ف مسولین سایت بوده. در جریان این تجمع که صدای آقای رجوی پخش می شد 36 نفری که توسط پلیس عراق بازداشت شده بودند را روی تخت بیمارستانی در جلوی جایگاه در سالن نشست اشرف قرار داده بودند وبقیه افراد نیز با کت وشلوار وخانم ها نیز با روسری سرخ به رنگ خون در تجمع حاضر شده بودند کما مثل سابق که برای نشست های رسمی آقای رجوی حاضر می شدیم.در جریان این تجمع که صدای آقای رجوی پخش می شد 36 نفری که توسط پلیس عراق بازداشت شده بودند را روی تخت بیمارستانی در جلوی جایگاه در سالن نشست اشرف قرار داده بودند وبقیه افراد نیز با کت وشلوار وخانم ها نیز با روسری سرخ به رنگ خون در تجمع حاضر شده بودند کما مثل سابق که برای نشست های رسمی آقای رجوی حاضر می شدیم. مدت زمانی که مشغول تماشای این برنامه بودم و درزمانی که آقای مسعود رجوی در مورد درگیری پلیس عراق با افراد مستقر در اردوگاه اشرف صحبت می کرد به واقع بعضآ بغض گلویم را فشار می داد و از اینکه در گذشته من هم مثل این افرد در همین سالن ودر چنین تجمعی شرکت می کردم وبه راحتی به خود اجازه می دادم تا تحت تاثیر چنین حرف های بی ربطی قرار بگیرم احساس دلتنگی می کردم و برای افرادی که هنوز به خود این اجازه را می دهند تا به راحتی و برای هیچ وپوچ تحت استسمار قرار بگیرند تاسف می خوردم. اما آقای رجوی با همان شگرد قبلی خود و با توصل به ایه هائی از قران به کار خود مشغول بود وادعا می کرد که در این جریان ایشان بوده که فرمان داده تا در برابر هجوم عراقی ها افراد اشرف عکس العمل نشان ندهند، و مدعی شد که "مگر خلع سلاح کردن این مزدوران کاری داشت؟" این ادعا جای بحث فراوان دارد وبایستی افرادی که در اشرف گرفتار هستند وپای چنین بحث هائی برده می شوند بطور عمیق در مورد این حرف و ادعا بیندیشند تا بتوانند به انتها و نتیجه این حرف واندیشه پی ببرند. آقای رجوی، گیرم که افراد دراردوگاه اشرف پلیس عراق را خلع سلاح می کردند، با بدست آوردن چند قبضه کلاشینکف یا کلت کمری چه مسئله ای می توانستند در اردوگاه اشرف که هیچگونه پشتیبانی ندارد حل کنند؟ به غیر از اینکه با هجوم ارتش عراق روبرو می شدند و فاجعه ای بزرگتر رخ می داد آیا کاری می توانستند به پیش ببرند؟ اگر شما مدعی هستید که در عراق می توانید دست به خلع سلاح نیروی عراقی بزنید پش چرا معطلید همین کار را بروید در داخل ایران انجام دهید. بارها گفته ایم که جان افراد برای این تشکیلات ارزش ندارد واین فرقه تنها با به کشتن دادن افراد خود شارژ می شود، با ریخته شدن خون همین افراد است که فرقه می تواند دست به تبلیغات گسترده در سطح جهان بزند. اما این ادعای آقای رجوی دقیقآ هدف دار است، ایشان با این حرف قصد آن دارد که بر سر افراد محنت گذاشته و بگوید که " این من بودم که جان شما را نجات دادم". اما این غافله به کجا می رود کسی نمی دا ند، تا کی می خواهند چشم انسان ها را بر واقعیت ببندند و برایشان حدیث کبری بخوانند؟ اما روزی همین افراد مطمعنآ چشمشان به واقعیت های زندگی باز خواهد شد و راه خود را باز خواهند یافت ولی آنموفع برایشان کمی دیر خواهد بود چون در نشست مزبور اکثر افرادی که در سالن بودند چهره هایشان فرسوده شده بود، در اصل افرادی که در اردوگاه اشرف هستند اکثرآ در سنین بالا می باشند اگر چه تلاش فیلمبردار این بود که از صورت های قشر جوانتر فیلم بگیرد اما در خیلی از مواقع نتوانسته بود و دیگران هم از نظر دوربین پنهان نمانده بودند. با دیدن این ویدیو فشار بسیار زیادی به اعصابم وارد آمد برخاستم و به اتاق فرزندانم رفتم نگاه شان کردم صورتشان را بوسیدم وهزاران بار خداوند را شکر گفتم برای اینکه درآن تجمع نبودم وتوانستم از آن تشکیلات مخوف رها شوم، با یاد دوستان در بند خود وتمام کسانی که در آن تارهای عنکبوتی گرفتار هستند در کنار دختر کوچکم دراز کشیدم تا با بوئیدن فرزندم مطمئن شوم که در آنجا نیستم و در کنار فرزندانم می باشم.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا