مجاهدین خلق از کجا تا به کجا؟

امروز متن خبری از یک دوست و همرزم سابق دیدم که حیفم آمد در مورد آن چیزی ننویسم. جای تأسف است که سازمانی انقلابی که در دوران شاه و مدتی بعد از سقوط دکتر مصدق توسط بخشی از آگاهترین جوانان ایران زمین تأسیس شد تا هدف والایی را دنبال کرده و به قول خودش استثمار را در تمامی وجوه خود از ایران محو نماید، اکنون پس از گذشت نزدیک به چهل سال از شهادت بنیانگذارانش، توسط رهبری یک شخص تشنه به قدرت، به نقطه ای رسیده که مرزهای وقاحت و جنایت و استثمار را در نوردیده و تبدیل به مخوف ترین فرقه های تاریخ گشته است. قرار بود آن سازمان، زیباترین نمونۀ دمکراسی و برابری و آزادیخواهی و پیشرفت، و در هم شکنندۀ استثمار جنسی و طبقاتی باشد اما امروز با دیدن آن باید به دوران برده داری حسرت خورد.
افسوس که نمی توان نام درستی بر این نوع حقارت و فرومایگی گذاشت و شنیدن برخی خبرها کافی است که هر انسانی از شدت عقب افتادگی فکری و معنوی و علمی و انسانی سران این فرقه دچار شوک شود. راستی چه کسی در جهان شنیده و یا دیده که یک دیکتاتور، نفرات خانوادۀ تمامی اعضای خود، به جز اندکی که دست چین شده باشند را مزدور بخواند و انبوهی پدر و مادر پیر و خواهر و برادر نگران و فرزندان تشنۀ دیدار والدین را سگهای هار حکومتی بخواند؟ این چنین قرار بود رجوی ایران را آزاد سازد؟
اینهمه ددمنشی و رذالت از چه کسی دیده شده است؟ حتا رژیم حاکم بر ایران نیز خانواده های مجاهدین را که به زندان مراجعه می کنند سگهای مجاهدین نمی خواند و زندانیان سیاسی را وادار نمی کند که به خانواده های خود توهین کنند و آنان را از خود برانند. این یک بدعت نامیمون است که رجوی در اوج پستی و استیصال و به خاطر شکستهای پی در پی از ابراز نفرتهای مردم ایران نسبت به خودش، بنیان گذاشته است.
دست رد زدن مردم در انتخابات اخیر و شرکت فعال آنها علارغم تحریم های رجوی، نادیده گرفتن پیامهای شورش رجوی برای سوء استفاده سیاسی از اعتراضات در ایران و نرفتن در خیابانها به خواستۀ رهبران جنبش سبز، و انبوه دیگر از دست رد زدنها چه در خارج یا داخل و نرفتن ایرانیان به مراسمهای تشریفاتی این فرقه و ناچار شدن برای ارسال و گسیل داشتن خارجیان با هزینه های هنگفت…. همه و همه موجب شده که رهبران این فرقه به صورت هیستریک و کینه توزانه به سوی خانواده های اعضای مجاهدین هجوم برند و با انواع توهین ها و تحقیرها و نمایشات مختلف تلاش کنند، خواسته های برحق آنان را زبر پا بگذارند و اخیراً هم دست به ترفندهای بزدلانه دیگری علیه خانواده های جداشده ها زده اند که نمونۀ آنرا در مطلب آقای علیرضا نصرالهی ملاحظه می کنید. جای آن دارد که انجمنها و سازمانهای حقوق بشری و دولتها اینگونه رفتارهای نامتعارف را مد نظر قرار داده و محکوم نمایند.

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا