بررسی نقض حقوق بشر در فرقه ی رجوی – قسمت بیست و ششم

قادر رحمانی: در رابطه با اعمال فشارهای روانی از سوی مسئولین سازمان به افراد مسئله دار در مناسبات و کسانی که می خواستند از اشرف خارج شوند و دنبال زندگی خودشان بروند خاطره ای دارم. یاد حرف های امیر یغمایی افتادم.
پدر ایشان عضو شورای ملی مقاومت است. امیر یغمایی و مادرش را بردند به سالن میله ای. ماجرا را امیر در کمپ امریکا برایم تعریف کرد. امیر گفت: فرماندهان مجاهدین من و مادرم را روزی به سالن میله ای بردند بعد به مادرم گفتند که تف کن تو صورت امیر و بگو این بچه من نیست.!!
شما ببینید وقاحت و بیشرمی مسئولین سازمان را که مادری را وادار می کنند تا بر روی فرزندش تف کند!!
فرزندی که جایگاهش مثل من و یا منصور تنهایی و یا دیگران نیست پدرش عضو شورای ملی مقاومت است، ببینید مسئولین سازمان تا چه حد بی شرم هستند به مادر میگفتند تف کن تو صورت پسرت و به او بگو اگر می خواهی از اشرف بروی و یا از سازمان جدا شوی تو پسر من نیستی!! واقعا متحیرم از این همه نامردمی و ستم. این مسئولین سازمان واقعا چه جانورهایی هستند؟ به خصوص این آتش بیار معرکه مهوش سپهری (نسرین) که خاطره خوبی ازش تو این هیجده سال ندارم.
یک روز مهوش به افرادی که نمی خواستند در اشرف بمانند دشنام می داد و می گفت کاری نکنید چادرهایمان را از رو ببندیم! روز دیگر می گفت:
ما می دانیم با شما چکار کنیم، می دهیم شما را اینجا فلان فلان کنند!! مهوش این خواهر مجاهد خلق!! به صورت خیلی زشت و زننده حرف می زد و تهدید می کرد واقعا این مهوش سپهری دست راست مریم رجوی از انسانیت بویی نبرده بود.
در عین حال مهوش آن موقع پست مسئول اول سازمان مجاهدین را نیز یدک می کشید ولی این زن ذره ای عقل و شعور نداشت از ادب بویی نبرده بود انگار که زن نبود، ماهیت حیوان درنده را داشت این بشر اصلا به نظر من تربیت درست و حسابی هم نداشت یعنی از حرفها و نوع سخن گفتن و طرز رفتارش پیدا بود نرمال نیست. ولی عده ای که چاپلوسی جزء ماهیتشان بود علیرغم این همه صفات زشتی که مهوش سپهری داشت خواهر نسرین، خواهر نسرین می کردند و به همراه او افراد منتقد و خواهان جدایی از سازمان را تهدید کرده و دشنام های زشت می دادند. جالب است وقتی نسرین دشنام می داد و رفتارهای آنچنانی با بچه ها داشت یکی از این متملقان به نسرین گفت: خواهر نسرین موقعی که تو صحبت کردی احساس کردم تازه متولد شدم!!
تملق گویی رواج عجیبی در اشرف داشت. موقعی که صدیقه حسینی مسئول اول شد، سازمان شستشوی مغزی افراد را شدت داد و تملق گویی و چاپلوسی همه گیر شد.
علیرغم این مسائل وقتی فرصتی پیش می آمد افراد از اشرف فرار می کردند به کمپ امریکا و یا ایران می رفتند. یکی از روزها اتفاق جالبی افتاد بیانیه ای به دستمان رسید بدین مضمون که سازمان از عملیات نظامی دست کشیده است به خاطر اینکه از لیست تروریستی در بیاد و پول های بلوکه شده را بگیرد. خود به خود به ذهنم زد از این به بعد عملیات جاری ام تعطیل شده چون اینها عملیات نظامی را کنار گذاشتند پس عملیات جاری هم باید تعطیل شود ولی واقعیت غیر از این بود ترور و خشونت جزء ذات سازمان است فکر کنم اینها همین ریل را خواهند رفت مگر اینکه ناچار شوند دست از عملیات تروریستی بردارند. از مهران کریمدادی پرسیدم وقتی از اشرف فرار کردی چه احساسی داشتی؟ آیا فکر کردی همان لحظه ی فرار جبران چهارده سال حضور تو در اشرف بود؟
مهران گفت: آره، در آن لحظه حس کردم بهترین تصمیم زندگیم را گرفتم.
من هم آن لحظه ای که تصمیم گرفتم از اشرف خارج بشوم واقعا آن دقایق برابر با هیجده سالی بود که در اشرف سپری کردم.
درباره بازگشت به ایران با یکی از دوستان مورد اعتمادم کلی نشستم و صحبت کردم بالاخره عاطفه ها اینجا غلیان میکرد به خودم می گفتم اگر از پیش دوستم بروم او در مورد من چه فکر می کند؟ به من خواهند گفت: خائن، بریده، مزدور وزارت اطلاعات. این موضوع برایم سنگین بود این قبیل صفات مثل بریده که شما الان به سادگی درباره اش صحبت می کنید در اشرف شده بود یک تابو. برای افراد حاضر در اشرف کلمه بریده، خیلی کلمه ی سنگینی بود یعنی تو مناسبات اینطوری برامون تداعی کرده بودند. حال که در ایران هستم و در فضا و شرایطی آزاد زندگی می کنم اگر می دانستم بریده من هستم محال بود به خاطر مزخرفات مسعود رجوی برای یک لحظه در اشرف بمانم به خصوص آدم زمانی که از اشرف بیرون می آید همین که پایت را از آن جا بیرون می گذاری دیگر احساس عجیبی داری.
فرشته یگانه در یکی از نشست ها گفت: اینهایی که از اینجا (اشرف) خارج می شوند از سیم خاردار که پایشان را می گذارند آن ور، دیگر نمی گویند رژیم، می گویند جمهوری اسلامی. وقتی از اشرف بیرون آمدم متوجه شدم فرشته یگانه راست می گفت برای چی بگویم رژیم؟ من الان خودم هستم و می گویم جمهوری اسلامی.
ادامه دارد…
مکان گفتگو: دفتر انجمن نجات آذربایجانغربی
تنظیم از آرش رضایی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا