جمعه, ۱۴ آذر , ۱۴۰۴
نامه خانواده کریمی به فرزند اسیرشان عبدالکریم کریمی در کمپ مجاهدین خلق 01 آبان 1403

نامه خانواده کریمی به فرزند اسیرشان عبدالکریم کریمی در کمپ مجاهدین خلق

سلام فرزندم من مادرت هستم. بارها با محمود برادرت و خانواده برایت نامه نوشتیم و صحبت های ویدیویی خود را از طریق کانال هایی که امروزه در فضای مجازی هستند برای تو به اشتراک گذاشتیم. تا بلکه ببینی و بشنوی و از آن گرفتاری خلاص شوی و باعث بشود تلاش کنی و خودت را نجات […]

چند کلامی با غلامعلی نریمی هم استانی گرفتارم در کمپ رجوی 01 آبان 1403

چند کلامی با غلامعلی نریمی هم استانی گرفتارم در کمپ رجوی

با سلام خدمت غلامعلی نریمی هم استانی خودم. غلامعلی جان معمولا رساندن خبر ناگوار بخصوص وقتی خبر فوت باشد، خیلی سخت است. اما چون این موضوع چیزی نیست که بتوان آن را تا ابد مخفی نگاه داشت پس لاجرم باید به نحوی فرد مخاطب را از خبر آن مطلع کرد. حال خبری که متاسفانه برای […]

نامه علی اکبر حاتم به برادرش علی اصغر حاتم عضو اسیر رجوی در آلبانی 23 مهر 1403

نامه علی اکبر حاتم به برادرش علی اصغر حاتم عضو اسیر رجوی در آلبانی

سلام برادرم. سلام تن واحدم که دوقلو هستیم و جانم به جان تو گره خورده است و بیش از 35 سال است که این گره با یک دیدار تو و یا شنیدن صدای تو باز نمیشود و این موضوع اذیتم میکند. علی اصغر جان خودم نمی فهمم چرا و چرا نباید بتوانی با من یک […]

نامه محمد رشید طاهری برای برادرش فریدون طاهری در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 15 مهر 1403

نامه محمد رشید طاهری برای برادرش فریدون طاهری در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

خدمت برادر عزیزم فریدون سلام چه جانکاه بود آن روز که بی خبر خانواده را گذاشتی و رفتی. سال ها مادر پیرت و پدر افتاده ات چشم انتظارت بودند که بر گردی! گفته بودی می روم کشت بامیه را آبیاری کنم، ظهر برمیگردم. اما نمی دانم چرا مسیری رفتی که هیچ شناختی از آن نداشتی […]

نامه ناهید گودرزی برای برادرش هوشنگ گودرزی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق 08 مهر 1403

نامه ناهید گودرزی برای برادرش هوشنگ گودرزی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق

هفته گذشته، اعضای انجمن نجات لرستان به دیدار خانم ناهید گودرزی، خواهر هوشنگ گودرزی عضو گرفتار در تشکیلات رجوی رفتند. خانم گودرزی ضمن قدردانی از اعضای انجمن، درخواست کرد تا خواسته های به حق خانواده ها را به گوش مجامع بین المللی حقوق بشری برسانند و شرایطی محیا شود تا خانواده ها بتوانند با عزیزان […]

پدر جان می دانی بدون تو بر سمانه ات چه گذشت؟ 04 مهر 1403

پدر جان می دانی بدون تو بر سمانه ات چه گذشت؟

پدر جان سلام امیدوارم حالت خوب باشد. پدر جان خیلی دلم برای شما تنگ شده است. نمی دانم این دل تنگی چه زمانی به اتمام می رسد؟! چندین سال است صدایت به گوشم نرسیده است. من از شما انتظار دارم پدر جان. چرا با من تماس نمی گیری؟ من سمانه دخترت هستم . من در […]

عباس جان، اول مهر خاطرات تو را برایمان زنده کرد 04 مهر 1403

عباس جان، اول مهر خاطرات تو را برایمان زنده کرد

برادر عزیزمان عباس سلام امیدواریم حالت خوب باشد و در سلامت بسر ببری. برادر عزیز نبود شما بسیار ما را می آزارد. ما خیلی دلتنگ شما هستیم. دیروز خواهرم خانه ما بود و با هم صحبت می کردیم. به یاد شما و خاطرات گذشته افتادیم. یادت می آید در مهر ماه چقدر داستان داشتیم. لباسهایت […]

پیام زهرا قلیزاده به برادر اسیرش علی قلیزاده 03 مهر 1403

پیام زهرا قلیزاده به برادر اسیرش علی قلیزاده

سلام و درود به برادر عزیزم. در ابتدای مهر ۱۴۰۳هستیم. امیدوارم در صحت و سلامت کامل روحی و جسمی باشی. خیلی دلمان برایت تنگ شده و مشتاقانه منتظر دیدن روی ماهت هستیم. دعا میکنم هرچه زودتر این فاصله، این دلتنگی، این غربت و انتظار تمام شود و خانواده دوباره با خوشحالی و شادمانی کنار هم […]

دلنوشته آمنه یوسفی برای محمد تقی یوسفی گرفتار در فرقه مجاهدین خلق 02 مهر 1403

دلنوشته آمنه یوسفی برای محمد تقی یوسفی گرفتار در فرقه مجاهدین خلق

سلام نازنین برادرم محمد تقی جان. امیدوارم حالتون خوب و در سلامت کامل باشید. داداش جان. اینجا ما همه خوب هستیم و تنها آرزوی ما در آغوش کشیدنت است. از قضا همین جمعه گذشته به مناسبت تولد آبجی زهره خونه بابا در زادگاهمان گیلاکجان رودسر جمع شده بودیم و لحظه ای از یاد تو غافل […]

نامه اسماعیل قبادی به خواهرش مهین قبادی در کمپ مجاهدین خلق 27 شهریور 1403

نامه اسماعیل قبادی به خواهرش مهین قبادی در کمپ مجاهدین خلق

با سلام به خواهر خوبم خواهر عزیزم من مدتها به دنبال تو بودم و چندین بار به اشرف در عراق برای دیدارت آمدم ولی متاسفانه هر بار به من اجازه ندادند که با تو ملاقات داشته باشم. مسئولین سازمان به دستور رجوی به من توهین کردند و حتی سنگ پرانی کردند. در حالی که همراه […]

علی جان مطمئنم روزی به دروغ های رجوی پی می بری 26 شهریور 1403

علی جان مطمئنم روزی به دروغ های رجوی پی می بری

علی جان سلام. علی جان من برای دیدار با تو چندین بار به همراه خانواده ام به اشرف آمدم ولی هر بار با کارشکنی و توهین و ناسزا شنیدن از طرف مسئولین بی خرد سازمان مجاهدین خلق مواجه شدم . من تنها یک درخواست داشتم آن هم ملاقات و دیدار با تو بود ولی رجوی […]

نامه ای برای برادرزاده هایم آذر و مراد کریم پور 25 شهریور 1403

نامه ای برای برادرزاده هایم آذر و مراد کریم پور

آذر و مراد عزیزم. من محمد رضا کریم پور عمویتان هستم. از شما درخواست دارم هر طور شده با من تماس بگیرید. شما بهتر می دانید من چگونه شما را بزرگ کردم. شما در ایران کار داشتید ولی فریب عده ای را خوردید که خودشان عامل مرگ تعدادی از اعضای فریب خورده شدند . واقعاً […]

blank
blank
blank