به کوری چشم رجوی ها سیزده سال ۱۳۹۳ را بدر کردیم
برای اجرای برنامه سیزده بدر تشکیلات فرقه همه بچه ها را بسیج می کردند تا تمامی میز و صندلی ها و امکانات صنفی و فرهنگی و ورزشی را بار خودروی ایفا کنند و به پارک منتقل نمایند بعد از اتمام برنامه، همه آن امکانات را می بایست به جای قبلی برمی گرداندیم علاوه بر این، فشار کار آشپزخانه و سرو غذا و شستن ظروف و سایر کارهای دیگر را هم باید اعضاء تحمل می کردند گذشته از این ها شرکت در برنامه اجباری بود
عید سال ۹۳ به دور از تشکیلات فرقه ای رجوی
در طی چندین و چند سالی که در تشکیلات رجوی بودم، جشن نوروز بهانه ای برای برگزاری نشستی با حضور خود لعنت الله (رجوی) بود. که در چندساعتی که در خدمت این شیطان آدم نما بودیم، می بایست پشت سرهم قربونت برم برایش می سراییدیم، کف و سوت و حورا برایشان حواله می کردیم
۱۳۹۲سال در هم شکستن زبونانه رجوی های جاه طلب و انحلال لانه عنکبوتی اشرف – قسمت اول
موضوع دوم جدا شدن اعضاء شورا آقایان کریم قصیم و محمدرضا روحانی از شورا است که قصد داریم راجع به جدا شدن و افشاگری های موثر آنها علیه فرقه که منجر به موضعگیری های رهبران فرقه شد صحبت نمایم. علاوه بر آن تعدادی از اعضاء جدا شده بالای سازمان نیز علیه فرقه تبلیغ و افشاگری کردند از جمله افشاگری مصداقی. نکته قابل توجه این بار حمله و افشاگری علیه شخص اول فرقه بود.
تحلیل عملکرد فرقه رجوی در سالی که گذشت
بدیهی است که تشکیلاتی که نتواند خانواده های وابسته به اعضای خود را جذب کند وبدتر ازآنکه از آنها بترسد، دیگر چه پایگاهی میتواند دربین مردم ایران داشته باشد؟ این عدم اعلام اسامی، ماهیت فرقه ی رجوی ومیزان عدم اعتمادش به اعضای خانواده های منتسب، درحکم شکست بزرگی برای رجوی است.
ساکنین لیبرتی در نامه مخفیانه خود تقاضای کمک کردند (نامه سرگشاده به نوری المالکی)
آقای نوری المالکی همانطور که شما درجریان هستید رهبری این سازمان مسعود رجوی در آخرین پیامی که توسط دوستان ما تسلیم نیروهای شما در لیبرتی شده و بوسیلۀ آنها به دست مارسیده به صراحت گفته است باید درصورت تخیله لیبرتی روزانه ۱۰۰ خودسوزی توسط نیروها انجام بشود وباکمال تاسف با خبرشدیم که مسئولین ازتک به تک دوستان ما و نه از مسئولان بالا دراین زمینه نیز دست خطهایی به عنوان تعهد گرفته اند تا بازهم از نفرات پایین سازمان قربانی بگیرند.
نامه سرگشاده به آقای بن امرسون
در این سازمان سانسور شدید و سرکوب شدید نیروها برقرار است و نیروها در کمال بی خبری قرار دارند و حق گوش کردن به یک رادیو دیگر حتی ندارند و از اینترنت و سایر رسانه های ارتباطات جمعی محروم هستند و با افراد مخالف و معترض برخورد شدید میشود و در زمان صدام حتی زندان و شکنجه و اعدام در این سازمان فرقه گرا وجود داشت.
جنون قدرت طلبی رجوی و خشونت ایدئولوژیک ـ قسمت اول
من اعلام جدایی از فرقه رجوی را کردم. مسئولین فرقه مدت ۵ روز مرا در بنگالی نگهداری کردند و تحت فشار قرار دادند تا از تصمیمی که برای برای خروج از لیبرتی گرفته ام صرف نظر کنم. ولی من پایم را توی یک کفش کردم که نمی خواهم به حرفهای شما گوش بدهم. بعد از ۵ روز من را تحویل کمیساریای عالی پناهندگان دادند. اطراف بنگال نگهبان گذاشته بودند و نگهبانان هم از فرماندهان مجاهدین بودند.
مصاحبه نماینده دبیرکل سازمان ملل با نجات یافتگان در هتل مهاجر، علت اصلی وحشت رجوی
اولا تمام زندگی مان را از ما گرفتی.دومأ مارا وادار کردی به مردممان خیانت بکنیم و سومأ با وقاحت تمام انتظار داری که واقعیت ها را هم نگویم. بیچاره. خیانتکار. جانی. وحشت آن زمان باید میکردی که آن جنایات را انجام دادی نه امروز که ما خبرش را بازگو می کنیم. فکر نکردی که دوران”ترساندن” ما زیر سایه”صدام” روزی به سر بیاید؟ البته که فکر نکردی.
مصاحبه با سیروس غضنفری درمورد ماهیت وعملکرد فرقه ها
ازهمان ابتدای تاسیس، این سازمان بر سه محور مذهبی – اسلامی، ملی گرایی و چپ سوسیالیستی بعنوان ایدئولوژی سازمان تاکید شده بود که گذشت زمان و محک تجربه نشان داد که این التقاطی گری در ایدئولوژی چه فجایعی برای کشور و چه شکست های بزرگی برای سازمان داشته است. به دیگر سخن، تجربه زندگی نشان داد که پایه های سازمان بر روی زمین سستی برقرار شده بوده و روند حوادث بسادگی این بنای سست بنیاد را درهم ریخت.
گفتگوی اختصاصی با مسعود خدابنده
نجات یافتگان از فرقه وقتی بیرون می آیند طبعا مدتی طول می کشد بفهمند اصلا چه بلایی سرشان آمده و خیلی ها را دیده ام که وقتی کتابی در مورد فرقه ها بدستش میرسد اصلا تا مدتی شوکه است. مواردی بوده که فکر کرده اند دوستان جدا شده اینها را نوشته اند بنام مستعار و بسیاری را دیده ام که تا مدتها فکر می کنند نویسنده خارجی و مثلا فرانسوی زبان کتاب را در مورد مجاهدین خلق نوشته است
به پرونده جنایات رجوی و زنش رسیدگی کنید – نامه سرگشاده به نخست وزیر عراق
من شاهد کشتار کردها و مردم عراق در سال ۱۹۹۱ و شاهد اعزام تیمهای تروریستی از عراق به داخل ایران برای انجام اعمال تروریستی بودم من و بیش از۵۰۰ نفراز اعضاء ناراضی در داخل اردوگاه بد نام اشرف به دستور شخص مسعود رجوی ومریم قجر فراری زندانی و شکنجه شدیم وچندیدن عضو ناراضی در زیر شکنجه جان خود را از دست دادند و من شاهد غارت اموال مردم عراق در زمان سرنگونی صدام ملعون وشاهد درست کردن مدارک جعلی برای اموال غارت شده مردم عراق وفروش انها توسط سران این فرقه جنایتکاربودم.
گوشه ای از خاطرات کریم شیخی از اعضاء جداشده از فرقه رجوی
سازمان با استفاده از نقطه ضعف افراد،آنها را به عملیات می فرستاد از جمله (آرام) آرام یکی از بچه ها بود که همراه با خانواده اش پیوسته بود از بدو ورود به سازمان از او خواستند که همسرش را طلاق بدهد و حدودأ یک ماه با او جنگ و دعوا می کردند تا نهایتأ به خواست کثیف سازمان تن داد و همسرش را طلاق داد، زن و بچه او را به عنوان گروگان گرفتند و او را برای انجام عملیات به تهران فرستادند