مصاحبه خانم بتول سلطانی – قسمت پانزدهم
بنابراین در آن شرایط، شخصیت فردی رجوی برای من چندان جاذبه ای نداشت و من از خیلی چیزها درباره او بی خبر بودم، بنابراین نمی تواند به عنوان یک فاکتور در جذب شدن من به سازمان تاثیر و کمکی کرده باشد. انگیزه من بیشتر شرایط جامعه و نظامی بود که با آن روبرو بودم. در آن شرایط احساس میکردم همه راه ها و زمینه های رشد خودم مسدود و محدود شده اند…
توطئه کثیف مجاهدین بر علیه جداشدگان
مجاهدین، سال 2009 را سال جنگ تمام عیار با جداشدگان در اروپا نامگذاری کرده اند و به همین دلیل عنصر ضعیف النفسی که سابقا از مجاهدین بریده و متوهمانه در پی رسیدن به نام و نشان و مال و منال تجاری به جمع جداشدگان پیوسته بودند را به میدان آورده تا در این جنگ کثیف آنان را در مقابل هم قرار داده و با کمترین هزینه ممکن اهداف شوم خود را به اجرا در آورند.
اظهارات عضو سابق مجاهدین درباره فرقه رجوی
من میتوانم به اسم بگویم نفراتی را که الان به دلایل مختلف نمیخواهند آنجا بمانند منتهی ماندند،به این دلیل که میگویند اگر از سازمان جدا شوند، کجا بروند. خیلیها هم هستند که قدرت تصمیمگیری ندارند مثلاً خود من تا سال 80 در نشستهای طعمه گفتم به قصد خارج شدن از سازمان به بخش خروجی اردوگاه اشرف میروم، اما دوباره برگشتم تا آن موقع من اصلاً قدرت تصمیمگیری نداشتم
مصاحبه با خانم سلطانی – قسمت چهاردهم
… وظایفی که برای شورای رهبری تعیین شده، اصلی ترین وظیفه اش که خودشان مطرح کرده اند، گفته بودند بایستی مثل سگ برای صاحبت که رهبری باشد پارس کنی. یعنی مثلا هر جا که می روی همینطوری که نمی توانستند بگویند یک گردان صدنفره را باید اداره کنی چون اگر همچین دستوری می داد اول باید صدنفرش را جور می کردند و سازمان واقعا از کجا می توانست این افراد را تهیه کند. اصلا این تعداد آدم در سازمان موجود نبود…
مصاحبه با اقای داود حیدری عضو سابق مجاهدین
از وقتیکه در زندان فکری و ذهنی سازمان قرار گرفتیم دیگر از همه جا و همه کس بی خبر بودیم و در زمانهای مختلف از خدا می خواستیم که یک همشهری و یا هم وطنی که از اوضاع احوالات جدید ایران خبری داشته باشد نزد ما بیاید به هرحال به خواست خداوند متعال در سال 82 بود که دیوارهای دروغ و ریا کاری سازمان در هم فرو ریخت و دستشان برای ما رو شد و خانواده ها از طریق انجمن نجات به دیدن ما امدند.
نامه ای به علی کاکی عضو سابق شورای مرکزی مجاهدین
تو در طی این سالیان ودر اوج خفقانی که رجوی در سازمان ایجاد کرده بود با ترانه وآهنگ هایت شور وشادی وبذر امید می پاشیدی و همه را به سفری که در پیش است نوید می دادی و بی دلیل نبود که رجوی علیرغم تمامی اظهار وعلاقه های ظاهریش از توکینه بدل گرفت و به مدت یکسال به زعم خودش خواست صدای گرم وزیبایت را خفه کند تا شورونشاط وشادی نباشد وسفری را که درراه بود را به تاخیر بیندازد.
خواستار حمایت دولت عراق از افراد جداشده هستیم
از طریق اخبار رسانه ها در جریان جدایی و پناهنده شدن 4 نفر از اعضای سابق سازمان مجاهدین به دولت متبوع شما قرار گرفتیم.ضمن تشکر از این اقدام انسان دوستانه دولت عراق وشخص جنابعالی مایلیم نظرتان را به این نکته جلب کنیم که بعنوان نخستین قربانیان سیاست های خشونت آمیز وضد دمکراتیک این سازمان مصرانه از شما خواهان حمایت همه جانبه از این افراد بخصوص در زمینه حفظ جان وحقوق دمکراتیک آنها واز جمله انتخاب آزادانه مسیر آینده شان هستیم.
نامه انجمن ایران باستان به سفارت آلمان در پاریس
روز جمعه 24 اپریل هیئتی به نمایندگی از طرف انجمن”ایران باستان-آینده درخشان” در سفارت آلمان در پاریس حضور یافت و هیئت مزبور نامه ای در اعتراض به حمله تروریستهای فرقه مجاهدین به آقای محمد حسین سبحانی را به نماینده سفارت آلمان تقدیم نموند و بدینوسیله ضمن محکوم کردن این جنایت حمایت قاطع خود را از افشاگریهای آقای سبحانی نسبت به جنایات فرقه رجوی اعلام نمودند
مصاحبه با آقای محمد رزاقی
اخبار در قرارگاه اشرف صرفا از کانال سازمان می آید. حتی ماهواره خود سازمان را هم نمیگذارند نگاه کنیم و دستچینی از آن به صورت نوار موقع ناهار و شام گذاشته میشود. هیچگونه ارتباطی با دنیای بیرون به هیچ وجه وجود ندارد. در قرارگاه همه احساس میکنند که راهی به بیرون و امیدی به آینده وجود ندارد. حتی تصور نفس کشیدن در خارج از قرارگاه و در دنیای آزاد محال به نظر میرسد. سعی میکردم که آرزویی نداشته باشم چون مطمئن بودم که هرگز به آن نخواهم رسید.
مصاحبه با خانم بتول سلطانی – قسمت دوازدهم
در ادامه خود آقای رجوی رابطه هایی صورت داده بود که بعد از اولین ملاقاتی که با عراقی ها داشت از آن به عنوان یک پیروزی و موفقیت تعبیر کرد و حرف اش این بود که چگونه توانسته یخ روابط خودش با نمایندگان عراقی را بشکند. و اینکه ایشان توانسته آنها را به اینکه ایشان چقدر عاشق و شیفته سید الرئیس است متقاعد کند، تا بتواند از این طریق با صدام ملاقات داشته باشد و…
خاطرات کامبیز باقر زاده – قسمت هفتم
یکی دو ساعت راه پیمایی کردیم و با آخرین سرعت به مقصدی نامعلوم و سرنوشتی نا مشخص می رفتیم. به تقاطعی رسیدیم، خودروهای زیادی از واحد های خودمان کنار جاده ایستاده بودند. کناریکی توقف کرده، از یکی از نفرات پرسیدم: مشکل چیه؟ گفت: کردها مسیر را بسته اند. و واحد های جلو درگیر شده اند و چند نفر کشته و زخمی دادیم. این نفرات اکثراً از یگان های پشتیبانی بودند که علم و دانش نظامی نداشتند و سن و سالشان به جنگ نمی خورد…
نامه خانم بتول سلطانی به نمایندگان پارلمان اروپا
من دو دهه از عمر خود را با این سازمان گذرانده ام و خوب میدانم که افراد مستقر در پادگان اشرف که مانند یک زندان اداره میشود چه وضعیتی دارند. من در اواخر سال 2006 توانستم از اشرف با به خطر انداختن جانم فرار کنم و خود را به مقر نیروهای آمریکایی در نزدیکی آنجا برسانم و به مدت یکسال به آنها پناهنده شوم. عاقبت من توانستم در بغداد مستقر گردم. حال من تلاش میکنم تا به جداشدگان سازمان مجاهدین خلق در عراق کمک کنم.