چهارشنبه, ۱۰ دی , ۱۴۰۴
تقدیم به تمام کسانی که عزیزی را در اسارت اشرفیان دارند 11 خرداد 1390

تقدیم به تمام کسانی که عزیزی را در اسارت اشرفیان دارند

رفتی و الان 23 ساله که برنگشتی و هیچ خبری از تو نداریم، چند سالیه که فهمیدیم بردنت اشرف و اسیر اونهایی. میدونی من الان چند سالمه و چقدر بزرگ شدم، میدونی که چقدر چشم به راهت بودیم و چقدر اومدنت رو به انتظار نشستیم؟ چقدر دلت برای ما تنگ شده؟ هر چند میدونم همونقدری که دل ما برای شما تنگ شده دل تو هم به اندازه یک دنیا برای ما تنگ شده و میدونم که نمیتونی میله های اسارتت در اشرف رو به تنهایی بشکنی و نیاز به کمک همه دنیا وجود داره

در خواست کمک خانواده های آذربایجان شرقی از جناب آقای نوری المالکی 08 خرداد 1390

در خواست کمک خانواده های آذربایجان شرقی از جناب آقای نوری المالکی

ما خانواده ها که عزیزانی در اردگاه مورد اشاره داریم با وضعیت روحی و روانی بهم ریخته و وسیعی مواجه شده و قویا نگران سلامتی اعضای خانواده خود هستیم. خواهشمندیم در راستای احترام و اجرای حقوق حقه ما نسبت به تمکین فرقه مجاهدین برای اجرای ملاقات افراد خانواده مان در اسرع وقت و با حضور نماینده صلیب سرخ و وزارت حقوق بشر عراق ودر محیطی مناسب تمهیدات لازم را بعمل آورید تا تسهیلات انسانی برای خروج افراد داوطلب فراهم آید.

خواهان محاکمه رجویهای مزدور هستیم – قسمت دوم 04 خرداد 1390

خواهان محاکمه رجویهای مزدور هستیم – قسمت دوم

همان طوری که غالب شما به عراق رفتید و از نزدیک وضعیت قرارگاه را مشاهده نمودید، نیروهای عراقی بعد از آزاد سازی زمین های شمالی در حال حاضر در قسمت شمالی جاده اصلی (جاده 100) که در واقع از یک سوم شمالی اشرف بصورت غربی – شرقی کشیده شده است مستقر شده و خاکریز بلندی زدند و با ایجاد پست های نگهبانی در آنجا بر اوضاع کنترل دارند و ظاهرا خانواده ها نیز در آنجا بلندگوهایی نصب کردند تا بتوانند پیام هایشان از فاصله نزدیک تر به گوش افراد داخل قرارگاه برسانند.

خواهان محاکمه رجویهای مزدور هستیم – قسمت اول 29 اردیبهشت 1390

خواهان محاکمه رجویهای مزدور هستیم – قسمت اول

در پی درگیری ایجاد شده فی مابین نفرات اشرف و سربازان عراقی در 19 فروردین، رجوی دیکتاتور و جلاد در تلاشی مذبوحانه در صدد تخریب چهره خانواده ها در افکار عمومی و نزد اعضا بر آمده و با تهمت این که حضور خانواده ها چراغ سبز حمله عراقی ها به اشرف بوده است، به جو سازی و فریب کاری جدید پرداخته که باعث خشم شدید خانواده ها گشته که به همین دلیل تعدادی از خانواده ها جلسه ای در تاریخ 20 اردیبهشت در دفتر انجمن استان برگزار نموده اند تا ضمن افشا و رد این توطئه جدید خواستار دستگیری و مجازات و محاکمه این جلاد شوند.

سفر خانواده های استان مرکزی به عراق!! 26 اردیبهشت 1390

سفر خانواده های استان مرکزی به عراق!!

تعدادی از خانواده های استان مرکزی در حمایت از خانواده های مستقر مقابل درب پادگان اشرف برای دیدار با عزیزانشان راهی کشور عراق شدند که با صدای طنین انداز خود و به دور از سران ظالم فرقه رجوی بتوانند آزاد با جگر گوشه هایشان ملاقات و گفتگو کنند خانواده های استان مرکزی که شامل پدر و مادران رنج کشیده هستند با امید دیدار با عزیزانشان عازم سفر به کشور عراق شده اند. جا دارد از جوامع حقوق بشری کشور عراق و مسئولیت پذیر بخواهیم به این انسانهای رنج کشیده دست همت بلند و خانواده ها برای همیشه به آرامش و خوشحالی برسند.

اجتماع شمار دیگری از خانواده های چشم انتظار در دفتر انجمن نجات گیلان 15 اردیبهشت 1390

اجتماع شمار دیگری از خانواده های چشم انتظار در دفتر انجمن نجات گیلان

شماری دیگراز سایر اعضای مرتبط با انجمن نجات و خانواده های اعضای اغفال شده تشکیلات فریبنده فرقه مافیایی رجوی ضمن اجتماع در دفترانجمن بتاریخ 13/2/90 با تاکید برخواست خود مبنی بر بسته شدن پادگان اشرف و خروج عزیزان خود از آن جهنم و پیوستن به دنیای آزاد و کانون گرم و پر مهر خانواده، خواستار تسهیلات مکفی ازدولتین ایران وعراق بمنظورملاقات و دیدار حضوری خود با عزیزانشان شدند

اجتماع شماری از خانواده های چشم انتظار در دفتر انجمن نجات گیلان 11 اردیبهشت 1390

اجتماع شماری از خانواده های چشم انتظار در دفتر انجمن نجات گیلان

شماری ازخانواده های چشم انتظارگیلانی ازجمله خانواده های اعضای دربند تشکیلات فرقه رجوی: عظیم راد محمدعلیزاده، احمد وامین تلاوتی، منصور شعبانی و علی اصغرحاتم در دفتر انجمن حضور به هم رساندند و نگرانی خود را از وقایع اخیر پادگان اشرف اعلام داشته و تاکید داشتند که رجوی و سایر سران تشکیلات رجوی بعنوان مسببین وقایع اخیر در به قربانگاه کشاندن شماری از اعضای ناراضی و اغفال شده پاسخگوباشند.

استمداد برای رهایی پسرم عباس گل ریزان! 07 اردیبهشت 1390

استمداد برای رهایی پسرم عباس گل ریزان!

. درگیری 19 فروردین در پادگان اشرف مرا نگران کرده و از وضعیت پسرم بی اطلاع هستم. سال گذشته راهی کشور عراق شدم. با کلی مشکلاتی که داشتم خودم را به درب پادگان اشرف رساندم چند روز پشت میله های درب پادگان اشرف حنجره خودم را پاره کردم که فقط پسرم را ملاقات کنم. ولی موفق نشدم متاسفانه با سازمان بقایت ضد مردمی مواجه شدم نه فقط ضد مردمی است بلکه دشمن درجه یک پدر و مادرهاست. به کدامین گناه فرزندم بایستی 22 سال در پادگان اشرف به اسارت گرفته شود.

پیام صوتی خواهر ناصر سعیدی از اسیران اشرف 07 اردیبهشت 1390

پیام صوتی خواهر ناصر سعیدی از اسیران اشرف

برادر جان ناصر حدود 1 ماه پیش پدر و مادر برای ملاقات شما به عراق آمدند اما سران رهبر فرقه رجوی مانع ملاقات شما با پدر و مادر شده اند از آن روز برای دیدارت لحظه شماری می کنیم چون فهمیدیم که در یک زندان گرفتار شده اید به همین خاطر تلاش می کنیم تا شما را از آن زندان رها کنیم. برادر جان ناصر من ازدواج کردم و الان فرزندم 3 ساله است و دوست داشتم الان شما هم ازدواج کرده بودید و یک سرپناهی و زندگی داشتی و از کانون گرم خانواده بهره مند می شدی

دیدار اعضاء انجمن نجات لرستان با خانم عبداللهی 05 اردیبهشت 1390

دیدار اعضاء انجمن نجات لرستان با خانم عبداللهی

انجمن نجات دفتر لرستان در تاریخ 24/1/90 از خانم عبداللهی دعوت بعمل آورد تا در دفتر انجمن دیداری صمیمی با وی داشته باشد. خانم عبداللهی مادر داغدیده ای که بدنبال فرزند خود بدرب پادگان اشرف رفته و درمواجه با حقایق تلخ درون تشکیلات سازمان و مناسبات داخل پادگان اشرف و دیدن خانواده هایی که از سراسر کشور عزیزمان به پادگان اشرف مراجعه و دست خالی برمی گشتند تحت تاثیر قرار گرفت و قاطعانه عزم جزم نمود تا تمام تلاش و انرژی خود را نه تنها برای فرزند خود بلکه برای رهایی همه اسیران در بند بکار گیرد

اطلاعیه انجمن نجات در خصوص درگیریهای اخیر کمپ اشرف 30 فروردین 1390

اطلاعیه انجمن نجات در خصوص درگیریهای اخیر کمپ اشرف

هر خانواده ای مشتاق است تا فرزندش را در آغوش بگیرد نه اینکه خبر کشته یا مجروح شدن جگر گوشه اش را به او بدهند. متاسفانه مسئولین فرقه بدون توجه به آزادی و حقوق انسانها، عده ای از ساکنین اشرف را وادار به درگیری و عده دیگر را که حاضر به طرفداری از فرقه نیستند وجه المصالحه تسویه خونین قرار می دهد و آنها را از سر راه خود بر می دارد.

درد دل یک خواهردل شکسته با برادراسیرش عظیم راد محمد علیزاده 28 فروردین 1390

درد دل یک خواهردل شکسته با برادراسیرش عظیم راد محمد علیزاده

تورا ندیدم اما بعضی ازدوستان شما را دیدم. دلم میگرفت وقتی که ازجانب آنها بی احترامی به افرادی مسن ودل شکسته، دوستانت برای خانواده ها تف می انداختند وحرفهای بی معنی میزدند که آن حرفها هیچ ربطی به ما خانواده ها نداشت.وقتی که برای آخرین روزبه پشت دراشرف (درب اسد) آمدیم همه درسکوت به سرمیبردیم هیچ کدام ازما طاقت حرف زدن با یکدیگررا نداشتیم. وقتی که میخواستیم برگردیم همه ما بی اختیاراشک میریختیم وبا دلی شکسته برگشتیم. هرکداممان تکه از وجودمان را درآن پادگان لعنتی جا گذاشتیم وبرگشتیم.

blank
blank
blank