تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت هشتم
در تمرینهای نظامی و مانور جمعی که همه یگانها و نیز یگان توپخانه ما هم در آن شرکت داشت به کارائی ما نمره می دادند. تا اینکه مجددا سازماندهی ها عوض شد و یگان من دوباره تغییر کرد. حتی مقر ما نیز عوض شد و من به مقر 14 منتقل شدم. و اینبار نرگس طریقت فرمانده یگان من شد. نسرین فیض طبق روال قبل فرمانده قبضه شد مرا نیز دوباره فرمانده قبضه کردند و محاسبگر ما نسرین ستارالعیوب و دیده بان ما مریم قریشی شد.
تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت هفتم
از اینکه سازمان مرا در مسیری قرار داده بود که هر لحظه احساس می کردم از فرزند و شوهرم جدا می افتم و فاصله ها زیادتر می شد خیلی دلخور بودم تا اینکه در همین شرایط بهانه هایم را شروع کردم و گفتم با لادن عملیات نمی روم زیرا معمولا درگیری مفصلی با لادن داشتم و درگیری من و لادن همه روزه اتفاق می افتاد
تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت ششم
عید سال 77 که به آن (آ 77) می گفتند مرا به گروه طبل (موزیک) نیز منتقل دادند. روز عید در روی سن که جشن می خواست برگزار شود من در حالی که لباس آبی طبل پوشیده بودم و در کنار کسانی که قرار بود طبل بنوازند ایستاده بودم، ناگاه همسرم آرام را دیدم که لباس معمول بازیگری نمایش پوشیده و به من خیره شده است.
زن در القاعده و سازمان مجاهدین خلق
در شرایط کنونی سازمان القاعده را به لحاظ توان نظامی و پشتوانه های فکری اش یکی از خطرهای بالفعل تلقی کنیم، به همان میزان جهت گیری سایر گروه های تروریستی در قبال این پدیده را می توان به مثابه میزان تعامل و دوری آنها از موضوعیت تروریسم ارزیابی کرد.
تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت پنجم
مسئولین به این خاطر سعی داشتند گاه و بیگاه به اصطلاح خودشان به من روحیه بدهند و اینگونه به من تلقین می کردند که به زودی رژیم ایران سرنگون خواهد شد و ما به ایران خواهیم رفت. حتی یکی از روزها معصومه پیرهادی مرا به اتاقش احضار کرد و گفت:” بهترین موقع به ارتش آمدی زیرا بزودی به ایران می رویم و رژیم ایران را سرنگون می کنیم.”
تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت چهارم
پس از شش ماه که از استقرارم در پذیرش گذشته بود، معصومه پیرهادی به من گفت: همین روزها تو را به ارتش می فرستیم.” به او گفتم: نمی خواهم به ارتش بروم و مایلم در پذیرش بمانم. خوب می دانستم اگر به ارتش و قرارگاه زنان منتقل بشوم دیگر فاتحه ام خوانده شده است و راه گریزی و یا برگشتی برایم نخواهد ماند. و بین گزینه بد و بدتر، پذیرش را انتخابی از سر ناچاری می دانستم و شاید روزنه یا امیدی به بازگشت به خانه و در آغوش کشیدن فرزند عزیزم
تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت سوم
من تعجب می کنم که شما این حرف را می زنید زیرا شما از همسرت جدا شدی و باید فکر او را از سرت خارج کنی و در مناسبات سازمان از این حرف ها و تمایلات خبری نیست سعی کن این نوع افکار و تصورات منفی و متناقض را از خود دور کنی.” اما من با اصرار و التماس از او خواستم تا زمانی برای دیدار من و آرام تعیین کند حتی اگر دو دقیقه باشد. و خیلی برخواسته ام تاکید کردم تا اینکه معصومه گفت:” مهم نیست فقط یکبار اجازه به تو می دهم که همسرت را ببینی به شرط آن که هیچکدام از افراد پذیرش متوجه این ملاقات نشوند.
وضعیت بحث برانگیز اعضای مجاهدین که در عراق نگهداری میشوند
آخرین باری که معصومه رساهید پسر خود را دید سال 2004 بود. از آن زمان تاکنون، فوق العاده انجام سفر به عراق خطرناک شده است. آمریکا هنوز نتوانسته است تصمیم بگیرد که با سازمان مجاهدین خلق چکار کند. دولت ایران بر اساس گزارشات رسیده پیشنهاد داده است تا برخی اعضای اسامه بن لادن را که میگوید در اختیار دارد با رهبران سازمان مجاهدین خلق معاوضه نماید و به اعضای معمولی اجازه بدهد تا به ایران و نزد خانواده های خود بازگردند.
تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت دوم
ساعت پنج و نیم صبح از خواب بیدارمان کردند (بیدار باش زدند) برای من خیلی سخت بود در این ساعت از صبح از خواب بر خیزم، چون عادت نکرده بودم. پس از اینکه کارهای انفرادی مان را انجام دادیم به کار جمعی پرداختیم که عبارت بود از تمیز کردن دستشویی ها، محوطه، جارو زدن آسایگاه و… سپس ما را به کلاس رزم انفرادی بردند.
نامه انجمن نجات به خانم بیتریس مگوانال روگو
بنابراین ما از شما میخواهیم که تمامی ظرفیت خود را بکار بگیرید تا از ملاقات خانواده ها با عزیزانشان در مکانی در بغداد بدون حضور مسئولین سازمان مجاهدین خلق اطمینان حاصل کنید. برخی از این خانواده ها عزیزان خود را نزدیک به 20 سال است که ندیده اند و آنان اعتقاد دارند که حق دارند این شانس را داشته باشند تا با بستگان خود برای چند روز تنها باشند. سازمان مجاهدین خلق تحت حمایت نیروهای ایالات متحده که از قرارگاه اشرف حفاظت میکنند از دادن چنین حقی، علیرغم کوشش های دولت عراق، خودداری کرده است.
انجمن نجات یا سفینه نجات نیروهای سازمان
در اوایل تابستان سال 82 بود که صدیقه حسنی، کلیه نیروها را جمع کرد و به تعریف و تمجید از ورود خانواده ها پرداخته و گفت به دریای خلق قهرمان وصل شدیم یا چیزهای از این قبیل که می بایست برای اینکار شهید می دادیم و… حالا این امکان بوجود آمده و حتماً جمهوری اسلامی از این جریان ضرر خواهد کرد و…
تاملی بر خاطرات خانم مرضیه قرصی – قسمت اول
شب هنگام وقتی به مقر سازمان در بغداد رسیدیم مرا از همسرم «آرام» جدا کردند و ما را به اتاق های جداگانه بردند. برای مدتی تحت بازجویی قرار گرفتیم. حشمت از من بازجویی کرد. او گفت: در اینجا زندگانی نیست و ازدواج معنا ندارد و نمی توانی فرزند خود را در اینجا نگه داری. دستور تشکیلاتی است، او افزود شما دو گزینه داری یا باید پسرت سعید را به هواداران سازمان در اروپا و یا آمریکا بسپاری، یا اینکه به ایران بفرستیم