آمریکا، صدام، مجاهدین
آمریکا و اسراییل اگرچه مثل همه، هرگز به خائن اعتماد نمی کنند، اما مثل همه اقران خود، آماده استفاده از خائن هستند. بنابر این ضمن نگاه داشتن آن ها در لیست تروریستی، خدمات اطلاعاتی و امنیتی و نظامی آن ها را پذیرفتند و سرانجام پشت کردن به مردم و دشمنی با آن ها، و به ازای آن، خدمت به جنگ طلبان و دشمنان مردم ایران، همین سرنوشت سیاهی است که این سازمان امروز با آن مواجه شده است.
آخرین جمع بندی در فرقه تروریستی رجوی
با توجه به اینکه در شرایط حساسی از نظر فرقه بسر می بریم و نزدیک شدن سرانجام”تعهد دو ساله” و تحویل کمپ اشرف و نزدیک شدن به موعد شش ماهه ای که دولت عراق تعیین کرده بود و خارج نشدن اسم سازمان از لیست گروههای تروریستی اتحادیه اروپا و فشار خانواده های اعضای اسیر در کمپ اشرف بر ای دیدار با فرزندانشان و همچنین بالا گرفتن بحران های درونی فرقه، تلاش جداشده ها در گوشه و کنار جهان برای افشای هرچه بیشتر روابط و مناسبات درونی و بیرونی فرقه،خوب معلوم است که طبق معمول فرقه وارد جمع بندی مرحله ای شده یعنی بالاترین عناصر فرقه در حال حاضر در نشست جمع بندی هستند
باند رجوی، از نفس افتاده در بازی بزرگ
مرگ سیاسی مجاهدین نه تنها بهواسطهی ناتوانی در تأثیرگذاری بر اوضاع سیاسی و سرنوشت گروه و رقصیدن در تندباد ِ حوادث ِ خودبهخودی و خارج از دایرهی تصمیم و ارادهی رهبری مجاهدین، بلکه به این دلیل است که در سرفصل ِ اخیر ِ تحولات ِ پس از سقوط صدام و تغییر تاکتیک اجباری آنان از تروریسم به رویکردهای بهظاهر سیاسی، هیچیک (حتی یکی) از تحلیلهای رهبری مجاهدین درست درنیامده است…
توهم و خیال پردازی رجوی بعد از سقوط صدام
جبهه دیگری که رجوی می خواست از شکاف آن استفاده کند، جلب توجه فرماندهان ارتش آمریکا در عراق بود. او با دادن مهمانی های آنچنانی و جعل خبرهایی مبنی بر دخالت نیرو های ایران در بمب گذاری ها و درگیریهای عراق و…، سعی در فریب افکار آنان داشت، ولی بدلیل خالی بودن دستش از اطلاعات موثق و فاکتور های مشخص نظامی عملا راه به جائی نبرد و همانند سایر ترفند ها، تیرش به سنگ خورد
مجاهدین و چرخش به سمت اضمحلال
انتظار عده ای مبنی بر این که این فرقه به یک سازمان سیاسی تبدیل شود را انتظاری بدور از واقعیات میدانم. از ابتدا این سازمان بر اساس ایدئولژی و استراتژی غیر قابل تغیر بنیانگزاری شده است. این سازمان با عملکرد کشتن و یا کشته شدن بنا گذاشته شده و تا انتها هم خواهد رفت. بنیانگذاران این تشکیلات آن را بر اساس کار سیاسی پایه گذاری نکردند و ادامه دهندگان آنها هم این کار را نکرده و نخواهند کرد.
سازمان از دیدگاه ثریا معزی – قسمت چهارم
شگرد سازمان همیشه این بوده که از جداشدگانش چهره ای منفور بسازد تا دیگران کمتر به ذهنشان خطور کند که جدا شوند. این مسئله در دهه اخیر و کمی پیش تر از آن جدی تر شده و جداشدگان را به مزدوری و خیانت متهم می کنند تا در نزد هموطنان منفور شونــــد و صحبت های آنان برد نداشته باشد. در چند سال اخیر نیز صدها جدا شده خود را تا حد توان زندانی آمریکایی ها کردند و آن ها را مزدوران وزارت اطلاعات نامیدند و تمامی امکانات را از آن ها دریغ داشتند ولی در نمایش های بیرونی آنچنان صحبت می کردند که گویی تمام تلاششان را برای رفاه آنان به کار برده اند.
انتخابات آمریکا – آینده مبهم سازمان مجاهدین
تغییر حزب حاکم در امریکا در سیاست خارجی این کشور خواه ناخواه تاثیر خواهد داشت ولی سرنوشت کشورهای دیگر دستخوش تغییرات بزرگی نخواهد شد و بعد از این برخورد سیاسی هر کشوری راه به تنظیم رابطه جدیدی خواهد برد. در این میان تنها جریانات وابسته و مزدور دچار تحولات غیرقابل انتظاری خواهند شد که سازمان مجاهدین از آن جمله می باشد. امید واهی فرقه مجاهدین به جناح جنگ طلب امریکایی و تبلیغات این فرقه در این راستا نشاندهنده آن بود که این جریان وابسته بطور مستقل در سرنوشت خود هیچ نقشی ندارد.
تحولات جهانی و اسیران مانده در اشرف
با افزایش نارضایتی های عمومی از اوضاع بد اقتصادی و گسترش فقر و همچنین مخالفت ها و نارضایتی های نظامیان از اوضاع و احوال کشورهای اشغال شده ای که در آن حضور دارند و حضور طولانی مدت و دور از خانه سبب شده است که باراک اوباما با شعار تغییر به پیش بیاید که لابد معنی خاص آن برای مجاهدین دست کم این است که از جنگ خبری نیست و موضوعی جای آنرا میگیرد که مورد توجه مجاهدین نبوده و نیست.
تعهد دوساله مجاهدین، پایان یک سراب
مسعود رجوی از اعضای سازمان خود تعهد گرفت که تا انتهای ریاست جمهوری جورج بوش با او همراه باشند و هیچگونه سوال و کنکاشی در مسایل سیاسی ننموده و در صورتی که تا این تاریخ هیچ اتفاقی نیافتاد سازمان مجاهدین در تمامیت خود منحل خواهد شد و اعضای آن مختار به سرنوشت خود خواهند بود.تعهد دوساله و پایان آن یکبار دیگر نشان داد که فرقه رجوی در گردابی هولناک و بی سرانجام دست و پا می زند که از تحلیل های نادرست رجوی و وابستگی شرم آور به دول بیگانه نشات می گیرد، جای بسی تاسف است که یک جریان به اصطلاح سیاسی اهداف خود را در گروی اقداماتی علیه کشور متبوع خود می بیند.
مجاهدین و رآی پوچ دادگاه
رآی دادگاه اروپا هر چه هم که باشد نمی تواند از نابود شدن این فرقه مذهبی جلوگیری کند چون از نظر مردم ایران مجاهدین سالهاست که در صحنه سیاسی ایران مرده اند،غربی ها هم می دانند که این فرقه در میان مردم ایران سوخته وخاکستر آن هم به باد رفته،پس آنها هم روی اسب مرده شرطبندی نمی کنند وتنها از این فرقه کودن به عنوان برگی در برابر رژیم استفاده می کنند تا رژیم را وادار به پذیرش خواسته های خود کنند.
نفس های آخر تعهد دو ساله
تعهد دو ساله رجوی نیز مانند بسیاری از سیاست هایی که او با تمام توان از پیروزی آنها یاد می کرد با شکست مواجه شده است. رجوی خوب می داند که آمریکا به ایران حمله نخواهد کرد و او مجبور است بازی جدید تری رابا نیروهایش آغاز کند، آن هم نیروهایی که هر چند از اوضاع دنیا بسیار عقب مانده هستند اما به هر حال انسان هستند و از طرف مقابلشان – رجوی – بسیار فریب خورده اند…
مرگ تدریجی یک رویا
مسعود رجوی که دستش را از همه جا کوتاه می دید اینبار به جای خود، زنش یعنی مریم را رئیس جمهور اعلام کرد تا بتواند رویای رئیس جمهوری مادام العمری را از سر خودش باز کرده و در یک نمایش مسخره به او بسپارد و او را رئیس جمهور مادام العمر اعلام کرد. مریم که در توهم دست کمی از شوهرش ندارد هر سال در پیام نوروزی آن سال را بنام سرنگونی یا مرحله پایانی اسم گذاری می کرد. ضمن آنکه آن سال را نیز سال تعیین تکلیف و یا سال آزادی مردم ایران اعلام می نمود و اینگونه به خودش دلداری می داد که اگر یک عمر همسرش خواب رویا رئیس جمهور شدن را می دید ولی خودش به این آرزو خواهد رسید.