نمیگذاریم حقوق ما خانواده های اسیران مجاهدین خلق نادیده گرفته شود
در روزهای اخیر کشورمان ایران شاهد اعتراضاتی بود و به مانند همیشه گروههایی مانند فرقه رجوی بیکار نبودند. حال سئوال ما خانواده ها از سرکرده یا سرکردگان باند رجوی که نقش قابل توجهی در انحراف مسیر حرکت معترضین مسالمت جو دارد، این است که آیا حق مطالبه گری همه آحاد ملت ایران را برسمیت میشناسد […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت سی و یکم
قسمت سی ام این سلسله یادداشت ها، عمدتا به نقل قسمتی از سخنانم در مقابل کمپ اشرف گذشت. در این قسمت هم که بخش پایانی این خاطرات من در مورد این ملاقات هاست، بطور طبیعی به نقل ادامه سخنانم خواهم پرداخت : “… حالا من میخواهم واقعیات حاکم برعملکرد سازمان مجاهدین خلق را در محک […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت سی
در بخش بیست و نهم این سلسله یادداشتها، از نحوه رسیدن به کمپ اشرف، شرایط آنجا و حضور در پای میکروفن و بیان درد دلهایم مطالبی عنوان کردم. در روز دوم، برای نخستین بار سخنان ضبط شده خانم بتول سلطانی را از بلندگوها شنیدم و متوجه شدم حدسم در مورد روابط مسعود رجوی با برخی […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و نهم
قسمت بیست و هشتم این سلسله خاطرات به بیان نحوه رسیدن به کمپ اشرف و تشریح جو عمومی حاکم بر آنجا گذشت. ما که در حوالی ظهر و در یک روز بشدت گرم روزهای اولیه مرداد 1389 به متحصنین که بعضی از آنها ماهها بود در آنجا بودند، پیوستیم. ساختمانی وجود نداشت که درآن اتراق […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و هشتم
قسمت های قبلی این سلسله یادداشت ها مربوط به زمانی بود که حفاظت از کمپ اشرف بعهده نیروهای آمریکایی بود و سران سازمان میدانستند که هیچ خانواده ای قادر نیست که فرزند خود را از چنگ آنها رها کند. از طرف دیگر سازمان که خود را در خاک عراق ایزوله کرده و شناخت نادرستی از […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و هفتم
قسمت قبلی این سلسله یادداشت ها، به نقش محافظ بودن و نه متقاضی ملاقات خود اشاره کردم و یادم رفت که توضیح دهم که نگهبانان درب اشرف اطلاع قبلی از مراجعه من بعنوان محافظ و یکی از فامیلان سید مرتضی که آنجاها را نمی شناخت و محتاج محافظت و پشتیبانی بود، نداشتند و بنابراین برای […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و ششم
قسمت بیست و پنجم این سلسله یادداشت ها، عمدتا به مراجعات من به اتاق های مختلف دادگستری عراق که روزی قول همکاری و رسیدگی دقیق داده و روز دیگر خود را سر در گم نشان داده و صحبت از گم شدن پرونده میکردند و در نوبت دیگر وکیل مدافع ام صحبت از پیدا کردن پرونده […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و پنجم
قسمت بیست و چهارم این سلسله یادداشت ها که به سفر دوم من به عراق و مراجعه ام به کمپ اشرف – که بقصد کسب اطلاع از خود سوزی شدن برادر زاده ام یاسر اکبری نسب و ملاقات با برادرم سید مرتضی و ابراز همدردی با او و در بهمن ماه 1385 انجام شده بود […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و چهارم
در قسمت های قبلی توضیح دادم که چگونه در بهمن ماه 1385 و چند ماهی بعد از خودسوزی شدن برادر زاده ام یاسر، به عراق رفته و با آقایان مصطفی محمدی از کانادا و مرحوم علی بشیری از نروژ که آنها هم قصد ملاقات داشته و رنج و عذاب و مخارج گزاف این راه های […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و سوم
در قسمت بیست و دوم این سلسله یادداشت ها به مسائلی که ساعتی قبل از حضور برادرم در چند متری کانکس آمریکائی و مثلا ملاقات با من روی داد، اشاراتی کرده و اینک میخواهم به اصل مسئله و برخوردی که اتفاق افتاد بپردازم : این برخورد و این لذت معنوی حاصله در ساعات اولیه قبل […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و دوم
قسمت بیست و یکم این سلسله خاطرات، به مراجعه من به همراه مرحوم علی بشیری و دخترش نوشین که از نروژ آمده بودند به درب کمپ اشرف اختصاص داده شد. که به مرحوم علی بشیری ملاقاتی داده نشد. (توضیح: خانم راضیه خبازان (همسر علی و مادر نوشین) با مرد دیگری در داخل سازمان آشنا شده […]
ماجراهای درخواست ملاقات در کمپ اشرف – قسمت بیست و یکم
در قسمت بیستم این سلسله یادداشت ها صحبت از ماجراهای دیدارم با آقایان مصطفی محمدی و شادروان علی بشیری در هتلی در بغداد به میان رفت. علت این سفر( سفر دوم ام به عراق) مراجعه به کمپ اشرف، ملاقات با برادرم سید مرتضی و فرزند باقی مانده او و همچنین حضور بر سر مزار برادر […]