اوج آزادی و دموکراسی درمناسبات مجاهدین
در مناسبات فرقه ی رجوی در یک مقطع برای ظاهر سازی و یا اجبار و از سر استیصال مجبور بود به تعدادی انگشت شمار یک ساعت ملاقات به افراد جهت دیدار با بستگان درجه یک خود که اغلب از اروپا به بغداد آمده بودند می داد البته این ملاقاتها مربوط به افرادی می شد که خانواده های آنها هوادار امکاناتی فرقه رجوی درخارج کشور بودند.سازمان و رهبری بسیار حقوق بشری مجاهدین به قول خودشان برای واکسینه کردن تشکیلات و تضمین امنیت بقیه ی افراد قانونی وضع کرده بود که هر فرد که به ملاقات پدریا مادرش حتی برای یک ساعت و تحت الحفظ گشتاپوی رجوی هم که می روند بایستی ابتدا حکم اخراج بدون تاریخ خود را از طرف سازمان امضا کنند.
مجاهدین برای تردد در اشرف ویزا میگرفتند!
علیرغم اینکه سرکردگان مجاهدین سعی میکردند اشرف را به عنوان یک شهر! معرفی کنند، زندگی فرقهای با محدودیتهای تشکیلاتی در پادگان اشرف چه سختیها و محدودیتهایی داشته است.بر اساس این خبر، سند دیگر پیدا شده در اشرف، دفترچه بسیار کوچکی است که یکی از اعضای مجاهدین خاطرات خود را در آن مینوشته است.در قسمتهایی از این دفتر خاطرات، از شکنجه یکی از اعضای مجاهدین سخن گفته شده که به قول نویسنده، جرم وی ملاقات چند دقیقهای او با همسر سابقش در همان پادگان اشرف بوده است.
مصاحبه با آقای حسن حمادی برادر مرحوم محمد حمادی – قسمت چهارم
چند رو زبعد شنیدیم که محمد را به همراه احسان به ترکیه فرستادند. احسان به ما زنگ زد که حال برادرتان خوب نیست و خودتان را برسانید. وی حتی قادر نیست به تنهایی غذا بخورد.این بود که یکی از برادرانم خودش را به ترکیه رساند. وقتی می بیند که محمد قادر نیست حتی روی تخت بنشیند وحتی نمی تواند به درستی حرف بزندو لازم است که یکی به او رسیدگی کند،تصمیم می گیرد او را برای مداوا به ایران بیاورد و هم این که خانواده بتوانند به او رسیدگی کنند. به همین خاطر بدون این که به صلیب سرخ وحتی به دولت ایران اطلاع دهد او را با خود به ایران می آورد.
آیا مریم رجوی نماد حرفهای خود است یا تناقض آن؟
مگر شما نبودید که در زمان شاه و بعداز انقلاب مبارزه مسلحانه می کردید؟چطور در حکومت شما کسی حق مبارزه مسلحانه ندارد اما شما دارید خب اینکه می شوید رژیم سرکوبگر! راستی مشروعیت شما چگونه است این انقلاب مگر توسط میلیونها ایرانی به بار ننشست و پیروز نشد شما چگونه آنرا نامشروع نامیدید؟ حالا چطور شما را مشروع بدانند حتما شکنجه مخالفان سیاسی هم انجام نمی دهید
ما گروگان رجوی ها بودیم – قسمت دوم
همه اعضای سازمان بهتر می دانستند که همواره منظور از ضوابط تشکیلات یعنی تن دادن به خواسته های آن ها و منظور از اصول انقلاب ایدئولوژیک نیز یعنی تن دادن به ارزش های ضدانسانی انقلاب درونی این فرقه، لذا رهبری سازمان در پیام به نفراتی که خودکشی می کردند آنان را افرادی با وابستگی به رگ و تارو پودهای زندگی عادی و لیبرالیستی قلمداد نموده و برایش از اراده برای پیوستن به فرهنگ فرقه مجاهدین سخن می راندند.
مصاحبه با آقای حسن حمادی برادر مرحوم محمد حمادی – قسمت سوم
هرکس چند روزی را دراین فرقه سپری کرده باشد متوجه می شود که رجوی چه موجود شیاد و پلیدی است و چگونه اسیران را طی سالیان مغزشویی کرده. بنابراین با توجه به شناختی که از ماهیت ضد انسانی و جنایتکارانه رجوی ها در مدتی که در کمپ اشرف حضور داشتم پیدا کردم و متاسفانه نگذاشتند در لحظات آخر برادرم را ببینم…
تقاص مرگ برادرم را از رجوی خواهم گرفت – قسمت دوم
زمانی که من در فرقه بودم محمد از اذیت و آزارهای فرقه روی خودش درمدت حضورش دراشرف برایم می گفت. وی حالت خسته ای داشت ولی چنین مشکلی درآن زمان نداشت. بعد ازجداشدن من ازفرقه که حتی نگذاشتند وی را روزهای آخر ببینم ظاهرا بقول نفراتی که بعدا جدا شدند می گفتند محمد را درنشست های موسوم به عملیات جاری خیلی اذیت و تحت فشار گذاشته بودند. طوری که بعد از آن مرتب سر درد داشته.
مصاحبه با آقای حامد مرادی رها شده اخیر از زندان رجوی
هرگز در طول این ده سال که در قرارگاه اشرف بودم نمی توانستم با خانواده ام در خرم آباد تماس بگیرم و اصلا این را که می خواهم با خانواده ام تماس بگیرم نمی توانستم بگویم برای اینکه در این فرقه هر گونه اندیشیدن به خانواده و هر گونه عواطف خانوادگی ممنوع و حرام است. همچنین هیچگونه امکان ارتباط با بیرون مانند اینترنت و تلفن و رادیو و مطبوعات و کانالهای ماهواره ای به جز کانال تلویزیونی خود سازمان که آنهم فقط موقع غذا خوردن در سالن امکان پذیر است وجود ندارد.
تقاص مرگ برادرم را از رجوی خواهم گرفت – قسمت اول
برادرم محمد اصلا هوادارسازمان نبود، تبلیغات مسمومی که این فرقه در رادیوی خودشان می کردند باعث شد که محمد فریب بخورد. این بود که سال 74 ازطریق قاچاق به عراق رفت. فرقه رجوی دررادیوی خود عنوان می کرد به محض ورود به عراق مسئولین عراقی شما را به کمپ اشرف می رسانند که این هم دروغی بیش نبود چون محمد را به زندان ابوغریب می برند
ازشهریور ۱۳۸۰ تا شهریور ۱۳۹۱
در آن زمان ایران رفتن با تمام مشکلات پیش رویش برای من با ارزش تراز ماندن در یک فرقه عقب مانده ارتجاعی بود. اما بامن چه ها کردند مرا در زندان باقرزاده محاکمه کردند و در میان جمع چرخاندند، به رویم تف کردند و کتک زدند و بعد به زندان اشرف منتقل کردند. وبعد از گذشت یکسال به زندان ابو غریب تحویل دادند و مدت یکسال هم در زندان ابوغریب بودم تا زمان جنگ مجدد امریکا با دولت صدام در آنجا زندانی بودم.
ما گروگان رجویها بودیم – قسمت اول
رهبران سازمان برای اینکه سیاهی لشکر درست کنند و به لحاظ مالی و….. از طرف کشورهای دیگر تأمین شوند فقط برای سازمان نیرو (نفر) نیاز بود تا بتواند از آن استفاده ابزاری کنند و از آن گروگان ها بهره سیاسی ببرند، به همین خاطر سازمان با خانواده ها و یا دولت گروگان ها کار نداشت و ندارد و فقط گروگان ها هستند که باید برای زنده ماندن به خواسته های سازمان تن بدهند.
رد پای اهریمن
آنچه در این کتاب آمده است گوشه ای کوچک از مجموعه خیانت های فرقه ی منافقین به تاریخ سیاسی ایران زمین است، که در آن همکاری اطلاعاتی فرقه ی منافقین و ارتش بعثی عراق با استناد به مشاهدات و تجربیات” صمد نظری” یکی از کادرهای اطلاعاتی فرقه ی منافقین مستند شده و کوشش شده یکی از موارد مهمی که دفاع مقدس 8 ساله با آن درگیر بوده و تا کنون در تاریخ نگاری جنگ تحمیلی مغفول مانده است، برای آگاهی نسل های آتی به نگارش در آید.