قرارگاه اشرف صدای سرکوب شدگان یا قبرستان زنده گان
نفرات اسیر در اشرف برای 15 تا 25 سال وشاید هم بیشتر مرده اند وکسی نمی تواند بر سر قبرشان برود، خودشان هم فراموش کرده اند که روزی متعلق به خانواده وجامعه انسانی بوده اند وبدتر از همه نمی توانند بپذیرند زنده هستند ونمی توانند قبول کنند که اراده دارند وبایستی خودشان هم مینیمم تصمیمی برای عاقبت خود اخذ کنند
گفتگو با آقای نصیر حیدری ـ قسمت سوم
آقای نصیر حیدری: شکنجه واقعی را با همه وجودم در قربانگاه اشرف لمس کردم. بعد از داستان چک امنیتی همه مواردی که رهبران مجاهدین به عنوان ارزش توی ذهن من کرده بودند یکی یکی زیر علامت سوال رفت بتدریج به همه چیز شک می کردم و در این رابطه با آنها درگیری داشتم.
مقررات سؤال ممنوع در داخل پادگان اشرف
در حال حاضر بخش قابل توجهی از نیروها در داخل پادگان اشرف به شدت مسئله دار بوده و نسبت به سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن فوق العاده بد بین و مظنون می باشند، بطوری که میتوان گفت شکاف عمیقی بین آنان و سازمان بوجود آمده است. در همین رابطه مواردی همچون شعارنویسی علیه رجوی در اماکن داخل پادگان برای ابراز نارضایتی شدت یافته است.
حکومتی که مجاهدین در سر می پرورانند
آن ها گذشته ی مارکسیستی خود را انکار می کنند و اینکه ریشـه هـای سازمـان در جناح های چپ و کمونیستی در دهه ی شصت میلادی شکل گرفت را نفی می کنند. هنگامی فردی به عضویت سازمان مجاهدین خلق در می آید، به محض ورود اموال شخصی اش ضبـط می شود، چرا که مجاهدین معتقد به مالکیت شخصی نیستند. این جامعـه ی کوچک اشرف نمونه ای از نظام اقتصادی که مجاهدین باور دارند، ارائه می دهد.
چه کسی مجاهدین را نقد می کند؟
در سازمان مجاهدین خلق به مانند هر فرقه دیگری، هیچ فردی اجازه انتقاد از گروه را ندارد. هر عضوی از سران فرقه انتقاد کند فوراً به عنوان عامل وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی برچسب می خورد. سران فرقه هرگز برای متهم کردن یک عضو مخالف یا اعضای منتقد سند و گواهی ارائه نمی دهند، اما با القاب تحقیر کننده آن ها را مزدور رژیم ایران می نامند.
گفتگو با آقای نصیر حیدری عضو سابق مجاهدین و ارتش آزادیبخش ـ قسمت دوم
سایر بچه هایی که با من در یک سلول بودند اعتقاد داشتند بازجوهای سازمان برای ایجاد رعب و وحشت رگ علیرضا را زده اند و می گفتند علیرضا دروغ می گوید که اقدام به خودکشی کرده است به او گوشزد کرده اند تا در باره ی شکنجه و آزارش با کسی حرف نزند. یادم است علیرضا طاهر لو را چون خیلی شکنجه کرده بودند سلول به سلول بازجوهای سازمان می چرخاندند تا سایر بازداشتی ها را بترسانند.
نگاهی به تمامیت خواهی رهبر عقیدتی مجاهدین
کردید در دوران چک امنیتی تعداد زیادی از اعضای مجاهدین را که در عراق بسر می بردند با طرح اتهام های واهی به زیر شکنجه بردند من نیز یکی از این افراد بودم که مورد اتهام قرار گرفتم و بشدت شکنجه شدم. در زمستان سال 73 یک شب داخل آسایشگاه بودم. هوشنگ دودکانی از فرماندهان قرارگاه اشرف سراغ من آمد و گفت: نصیر با من بیا و کمک کن تا یک بار را به داخل لندکروز بگذاریم، من با او رفتم تا کنار لندکروز که پشت آسایشگاه پارک شده بود. ناگهان هوشنگ دودکانی از پشت مرا گرفت و توسط دو تن دیگر که در آنجا بودند به نام حمزه رحیمی و منصور مداح مرا با زور و کتک داخل لندکروز انداختند و به مکانی به نام پی جی 11 بردند
قرارگاه اشرف، بر باد رفته
قرارگاه اشرف می تواند به هر چیزی که دردی از رنج و محرومیت و فقر مردم استان دیالی را برطرف و تعدیل کند تبدیل بشود. حتی می تواند تبدیل به سرپناه هزاران آواره و بی خانمان عراقی بشود…!! اما هر چه بشود، و با آن هر چه بکنند، اشرف نماد و تداعی کننده چند نسل قربانی شده است. گورستان آرمان ها و آمال ها و آرزوهای چال شده چند نسل تشنه آزادی و عدالت که سراب اشرف فریب شان داد و در خود کشاند.
پرواز در قفس – قسمت دوم
در قرارگاه اشرف هر فرد تشکیلاتی می بایست روزانه یک گزارش در مورد دیگران به مسئولین می نوشت که بین بچه ها معروف بود به زدن به این و یا آن فرد و این آتوی خوبی بود در دست مسئولین سازمان و آنان در نشست ها به عنوان یک نقطه ضعف بر علیه افراد بکار می گرفتند. یعنی افراد را بر علیه هم می شوراندند و نسبت به هم عقده ای می کردند. البته نفراتی نیز بودند که بخاطر خود شیرینی و تملق و چاپلوسی افراد دیگر را در دام مسئولین می انداختند تا چند صباحی از بی حرمتی مسئولین دور بمانند.
پیام فرار و جدایی افراد از فرقه رجوی چیست؟
مگر درون فرقه چه می گذرد که این همه افراد با به جان خریدن خطرات و مشکلات در طی این سالیان حاضر به ماندن در آن نبوده و از آن فرار می کنند؟ مگر بسیاری از این افراد به اختیار خود به سمت این گروه جذب نشده بودند؟ پس بر آنان چه گذشته و چه بلایی در فرقه بر سر آنان می آورند که بسیاری از آنان نه تنها حاضر به ماندن در گروه نیستند بلکه آن چنان از سران فرقه وحشت دارند که در منتهی مخفی کاری اقدام به فرار از فرقه می کنند؟
نگاهی دیگر به بیانیه اخیر دبیرخانه شورای مقاومت
در بخشی از مطالبی که نوشته بودید اشاره به اتهاماتی نموده اید که مجاهدین به افراد جداشده خود میزنند تا دیگران از ترس این اتهامات” خفه خون” بگیرند. شما بهتر از من با فرهنگ لغات مجاهدین آشنائی دارید. آنان سالهاست که به عنوان قیم مردم از نیازها و خواسته های مردم فاصله گرفته اند. کلماتی که بکار میبرند فقط مصرف داخلی دارد و از هیچگونه ارزش ادبی و فرهنگی برخوردار نیست.
مصاحبه سایت ایران قلم با خانم بتول سلطانی ـ قسمت سوم
بعد از خروج از سازمان فهمیدم سازما ن دخترم را با هویت دیگری بنام ستاره خبازی تحت سرپرستی هواداری مقیم در سوئد داده است.سازمان هر موقع دلش می خواست به ما می گفت که از طرف شما به سرپرست آنها هدیه دادیم یا کارت دعوت و خلاصه هر جا که دلش می خواست و به سود منافعش بود مادر را وارد ارتباط می کرد و اگر منافعش نبود ممنوع و حرام می کرد و ارتباط من با دخترم ستاره نیز جزو همان حرامها بود.