نامه سکران باوی به برادرش سلطان باوی اسیر فرقه رجوی
برادر عزیزم سلام مدت زیادی است که از وضعیت و حال شما اطلاعی ندارم. خیلی امیدوار بودم که با انتقال شما به آلبانی بتوانم بطور مستمر با تو ارتباط داشته باشم و صدایت را بشنوم که ظاهرا مسئولین مجاهدین خلق به تو این اجازه را ندادند. سلطان برادر خوبم من و تمامی اعضای خانواده سالها […]
نامه محمدرضا فروغی به برادرش مصطفی اسیر در کمپ آلبانی مجاهدین خلق
مصطفی جان سلام برادر عزیز و یار سفر کرده من امیدوارم حالت خوب باشد. دوری ات برایم کسالت بار و سنگین است و ندیدنت جان فرساست. جان فرسا از آن جهت که تو را نمی بینم. چندین سال است چهره شما را ندیدم! نمی دانم در چه وضعیتی هستی. انتظار داشتم تماسی با من بگیری […]
نامه فتح الله پیرزادی به برادرش حیدر اسیر در فرقه رجوی
سخنی با برادرم حیدر سلام برادر جان امیدوارم حالت خوب باشد و تندرست باشی. راستش دوری و بی خبری سالها از تو، فکر و ذهن من و کل خانواده را به خود مشغول کرده و از این بابت حسابی نگران تو هستیم . حیدر جان خودت می دانی که همه ما چقدر تو را دوست […]
دلنوشته سید سعید علویان خطاب به برادرش سید هادی اسیر در فرقه رجوی
برادر عزیزم هادی سلام دیشب در خلوت خودم داشتم به عکست و خاطرات گذشته ای که باهم داشتیم، فکر می کردم. روزهایی که در خرمشهر بدنیا آمدیم و بعد مراحل رشد را آرام آرام در کنار خانواده و پدر و مادر گذراندیم. شوخی ها و شیطنت هایت فضای خانه را بهم می ریخت. برای آینده […]
نامه صدیقه نجفی به فرزندش محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق
محمد جعفر پسر عزیزم سلام. من همیشه برایت دعا می کنم که هر چه زودتر خودت را از زندانی که در آن هستی، نجات دهی. چندین سال است که ما را بی خبر گذاشتی و رفتی. وقتی به عکس هایت نگاه می کنم اشکم سرازیر می شود و با خودم می گویم خداوند لعنت کند […]
نامه به اسماعیل پورحسن اسیر فرقه رجوی در آلبانی
اسماعیل جان سلام هر چند ازت بیخبرم ولی امیدوارم در صحت و سلامت باشید. ما همه خوب هستیم و زندگی خوب و آرامی داریم و تنها نگرانی بنده و دیگر اعضای خانواده، دوری و بیخبری از شماست. اسماعیل جان در دیداری که با شما در سال ۱۳۸۲ در عراق مقر اشرف داشتم قول داده بودی […]
نامه به محمد قادری عضو اسیر فرقه رجوی در آلبانی
سلام برادر مهربانم محمدجان، امیدوارم سلامتی ات برقرار باشد. امروز یکشنبه اول آبانماه سال ۱۴۰۱ خورشیدی، من (عبدالله) به اتفاق داداش یدالله (رحمت) رفتیم پیش آقای پوراحمد که مسئول انجمن نجات استان گیلان و از اهالی آستانه اشرفیه است و شما را خیلی خوب می شناسند. صحبت از شما شد، گفتم از محمد ما خبری […]
نامه حسین رضایی به برادرش حسن رضایی در کمپ فرقه رجوی در آلبانی
حسن سلام . امیدوارم که حالت خوب باشد و سالم باشی. نمیدانی چقدر دلم برایت تنگ شده است. امروز که با مادر در مورد تو صحبت میکردیم، تصمیم گرفتم این نامه را برایت بنویسم. راستش را بخواهی دلم برای بازیهایمان در کودکی تنگ شده است. کاش میشد که زمان به عقب بازگردد و دوباره همه […]
نامه مصطفی نوری به برادرش حمید رضا در کمپ مجاهدین خلق در آلبانی
برادرم حمید رضا سلام، امیدوارم حالت خوب باشد و به لحاظ جسمی سالم باشی . چندین سال است خبری از تو نداریم و منتظر یک تماس از جانب شما هستیم. چرا با خانواده ات تماس نمی گیری؟! خانواده نگران تو هستند. می دانی از چه افسوس می خورم! از این که خانواده به این خوبی […]
نامه ناهید مراد پور به برادرش یحیی اسیر در فرقه رجوی
سلام داداش خوبم یحیی جان سالها گذشت و من هنوز منتظر برادرم هستم. از موقعی که فهمیدم بعد از تبادل اسرا نیامدی و خبری از تو نبود ابتدا ما نا امید شدیم و فکر کردیم دیگر نیستی. دست ما هم به جایی بند نبود و نمی دانستیم چکار کنیم. هر جایی که فکر می کردیم […]
پیام صادق صادقی به برادرش علی مدد صادقی اسیر در فرقه رجوی
آقای صادق صادقی برادر علی مدد صادقی که بیش از 35 سال است اسیر ذهنی فرقه مجاهدین می باشد در تاریخ 7 آبانماه 1401 ضمن حضور در دفتر انجمن نجات استان زنجان با اعضای این انجمن دیدار و گفتگو کرد. ایشان که به طور مستمر و بی وقفه پیگیر مسائل برادرش می باشد خطاب به […]
نامه حسن زنگنه به برادرش رضا زنگنه در کمپ مجاهدین خلق در آلبانی
رضا جان سلام. حالت چطور است؟ خوبی؟! در نبود شما من حالم خوب نیست. ای کاش راهی باز می شد و می آمدم شما را می دیدم. تماسی هم نمی گیری که صدایت را بشنوم. فقط من نیستم که نگرانت هستم، تمام اعضای خانواده نگرانت هستند. وقتی ایران بودی گفتی می خواهم بروم دنبال کار […]