خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت سی و هفتم
امیر یغمایی در قسمت قبل خاطراتش از سوء تغذیه خود چنین می گوید: تصویری از من گرفته شد، درحالیکه با کلاشینکف روی یک زرهپوش BMP-1 ایستاده بودم. در آن تصویر، لاغری شدیدی که دچارش شده بودم، کاملاً نمایان بود. در پایگاه مرزی، دویدن را به عادتی روزانه تبدیل کرده بودم. هر روز دور محوطه پایگاه […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت سی و ششم
امیر یغمایی در قسمت قبل خاطرات خود از نقشه فرارش می گوید؛ فرار از مرکز ۱۹ در نیمهشب و نفوذ به پارکینگ زرهپوشها! در اواخر ژانویه سال ۲۰۰۰، تمام نیروهای مرکز ۱۹ به پایگاه بدیعزادگان منتقل شدند تا در یک جلسه مهم با مسعود و مریم رجوی شرکت کنند. این همان پایگاهی بود که من […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت سی و پنجم
در قسمت قبل گفته شد که روابط دوستانه، زمینهساز “مکالمات غیرمجاز” میشد، که در اصطلاح داخلی محفل نامیده میشد. تجربهی سازمان نشان داده بود که این محفلها، خطرناکترین تهدید برای مجاهدین بودند، زیرا افراد در این مکالمات به صحبت درباره زندگی خارج از سازمان، دنیای بیرون و وسوسههای آن میپرداختند. این امر میتوانست باعث ایجاد […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت سی و چهارم
پس از گذشت یک سال، کمکم به روتینهای مرکز ۱۹ عادت کرده بودیم. برنامهی ما در یک چرخه تکراری از مسئولیتهای مختلف میچرخید که بین یگانهای ۱۱۹، ۲۱۹، ۳۱۹ و ۴۱۹ تقسیم شده بود. ما یا در حال آموزش نظامی بودیم یا برای انجام کارهای مختلف به بخشهای عملیاتی کمپ فرستاده میشدیم. این بخشها شامل […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت سی و سوم
چند ماه پس از ترور صیاد شیرازی، به تابستان ۱۹۹۹ میلادی رسیدیم. در آن زمان، حدود یک سال از حضور من در کمپ اشرف میگذشت و ما بهتازگی دورهی آموزش زرهپوشهای جنگی را به پایان رسانده بودیم. من حالا یک توپچی زرهپوش BMP-1 شده بودم. در آن دوره، برای انجام تمرینات تاکتیکی و تیراندازی، به […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت سی و دوم
امیر یغمایی در قسمت قبل خاطراتش از شلیک های ناخواسته گفت. دوران حضورم در مرکز ۱۹ هم دورههای خوب داشت و هم دورههای بد، اما اگر بگویم که تنها روزهای سخت و دشوار بر آن غالب بود، دروغ گفتهام. یکی از بخشهای مثبت آن زمان، رفتن به تمرینهای میدانی بود. علت خروج ما به میدان […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت سی و یکم
آنچه برای من بهتدریج آشکار میشد، این بود که در «زندگی» جدیدم، مرگ حضوری پررنگ و گریزناپذیر داشت. از همان لحظهای که صبحها از خواب بیدار میشدیم، صدای سرودهای انقلابی در فضا طنین میانداخت—سرودهایی که با واژههایی مانند شهدا، انتقام، خون و… در هم تنیده بودند. روزها با اخبار حملات به مقرهای مجاهدین و عملیاتهای […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت سی ام
دهم آوریل ۱۹۹۹، روزی فراموشنشدنی بود. ترور یک ژنرال بلندپایه ایرانی، صیاد شیرازی، رخ داد و این اتفاق پیامدهای گستردهای به دنبال داشت. در میان مجاهدین، همه منتظر واکنش و تغییرات احتمالی در شرایط سیاسی بودند. در آن زمان، من حدود ده ماه در کمپ اشرف بودم. پیامی از رهبر ظهر همان روز، فرماندهان اعلام […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت بیست و نهم
در قسمت قبل، امیر یغمایی با ذکر خاطره ای از کمپ اشرف درباره اولین تجربه اش از مواجهه با مرگ توضیح می دهد. مرکز ۱۹ حالا دیگر شکل واقعی خود را پیدا کرده بود. روزهای ما در گرمای سوزان بیابان عراق سپری میشد، جایی که خورشید از صبح زود با تمام قدرتش بر زمین خشک […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت بیست و هشتم
بخش مرکز ۱۹ در حال شکلگیری بود. در هفتهها و ماههای آینده، موجی از کودکان تازه وارد مجاهدین از کشورهای مختلف غربی به کمپ اشرف میآمدند و ما نیز آنها را همانطور که خودمان استقبال شده بودیم، خوشامد میگفتیم. با کوبیدن بر بشکههای پلاستیکی، رقص بندری و کردی، بستنی، شیرینی، تخمه آفتابگردان و شبنشینی همراه […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت بیست و هفتم
امیر یغمایی در قسمت قبل خاطرات خود از اولین تمرین تیراندازی می گوید. فکر اینکه باید اسلحه را کنار صورتم بگیرم و شلیک کنم، برایم دلهرهآور بود. فرمانده میدان تیر، سعید نقاش، که یکی از مجاهدین قدیمی و باتجربه بود، به ما دستور داد که سیبلهای کاغذی را در فاصله ۵۰ متری نصب کنیم، سپس […]
خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت بیست و ششم
امیر یغمایی در قسمت قبل خاطرات خود به قسمتی از خاطرات خود در مرکز 19 پرداخت. پس از مدتی، آموزشهای نظامی بهطور جدی آغاز شد. ما به میدان تیر برده شدیم تا با کلاشنیکف AK-47 شلیک کنیم. میدان تیر در یک منطقه ایزوله در کمپ اشرف قرار داشت و با خاکریزهای بزرگ احاطه شده بود. […]