ضربه کاری بود و دردناک
ضربه آنچنان کاری بود و دردناک که به محمدرضا روحانی هم که چیزی جز مجیزگویی بلد نیست، جرأت داد تا از مجاهدین بهدلیل آنچه او”مماشات با هشترودی” خوانده انتقاد کند! شاید برخی”جنگ روانی” روز اول خزایی را باور کرده بودند:”کسی نبود و به اعتبار مجاهدین صاحب نام شد”. ولی اعترافات هزارخانی که بیرودربایستی ضربه را دردناک دانست، پرده از ریا و تزویر دار و دستهی رجوی برداشت. اما چرا آقایان و ایضاً خانمهای غیرمحترم اینگونه دست از دهان برداشته و چاک دهان را گشودهاند و هر ناشایستی را با ذکر سه نقطه به ایشان روا داشتهاند؟
پهلوان زنده را عشق است
آقای دکتر منوچهر هزار خانی در مطلبی تحت عنوان”گزارش نتیجه عملیات” به موضوع سفر خانم فریبا هشترودی به ایران پرداخته و ضمن تقبیح این عمل به این نکته اشاره کرده است که دیگر عمو وجود ندارد و عمو مرده است.(خانم هشترودی ایشان را در شواری ملی مقاومت همیشه”عمو” صدا می کرده است) در این که”عمو” در بین دوستان و همراهان دوران جوانی و مبارزاتی سابق خود واقعاً مرده است شکی نیست و در این نوشتار مایلیم تاریخ دقیق آنرا برای ایشان روشن نماییم.
فرو ریختن شورا
وقتی شورا می بازد و فرو می ریزد مجاهدین ورهبری آ ن که صاحب این دکان دو نبش هست بطور تساعدی باخت می کند، همه می دانیم که اعضای شورا غیر از تعداد انگشت شمار که آن هم در گذشته بودند همهگی عناصر مجاهد افراطی وفالانژ رهبری عقیدتی هستند این ها تروریست های سیاسی نظامی با دو کارکرد ترور وتوجیه ترور طی چند دهه فعال بوده اند. در طول تشکیل این مجموعه تمامی آن کسانی که ابتدا با کمی اعتماد به مجاهدین شورا را برای مبارزه بر گزیده اند اینک با رسیدن به حقیقت علی رغم تمام موانع وحائل های که مجاهدین برای قفل کردن آنها بوجود آورده بود از این باند خطر ناک کناره گیری می کنند.
نامه سرگشاده آقای جمشید تفرشی به هفته نامه ساندی هرالد
سازمان تروریستی مجاهدین خلق، که در لیست تروریستی کشورهای ایالات متحده امریکا، بریتانیا، پارلمان اروپا و کانادا و بقیه جهان آزاد است گزارشی از این هفته نامه (که ظاهرا بصورت آگهی بوده) در قسمت خبرماهواره ای پخش و سپس متن آنرا در سایت رسمی خود قرار داده است. در این گزارش فرقه تروریستی رجوی، مطالب سراسر کذب و تهمت های ناروائی را به بنده نسبت داده است که خواهشمندم طبق قانون مطبوعات جوابیه و اعتراض مرا در همان ستون و به همان اندازه چاپ نمایید. در غیر اینصورت از حق قانونی خود استفاده کرده و از آن هفته نامه، به جهت نشر اکاذیب آنهم از قول یک سازمان تروریستی،به مراجع ذیصلاح انگلستان شکایت خواهم کرد.
نامه خانم الهه به اعضای شورای ضد مردمی رجوی
در یکی از سایت های متعلق به سازمان مجاهدین خلق در یک مقاله بدون تاریخ به قلم شهره فرهودی مطالبی در خصوص خانم فریبا هشترودی عضو سابق شورای ملی مقاومت آمده بود؛ تا جایی که به خانم هشترودی بر میگردد لابد خودشان اگر بخواهند جواب مناسب خواهند داد. اما در ادامه همین مطلب اشاره ای هم به من شده است که:”… در ضمن که الهه فقط یک خواننده بود و نه ادعای روشنفکر بودن داشت و نه فمینیست بودن. یک زن خیلی عادی که اصلا سیاسی نبود و مساله اش فقط پول بود و برایش فرق نمی کرد کجا آواز بخواند و برای چه کسانی، یعنی فرق ملاها را با اضداد آنها زیاد تشخیص نمی داد.”
کابوس قرارگاه اشرف
آقای سعید باقری دربندی (از اعضای جدا شده فرقه تروریستی رجوی) که پس از پانزده سال حضوردر قرارگاه اشرف سرانجام دراسفند ماه سال هشتاد و سه به همراه یکصد و سی نفر از جداشگان فرقه رجوی به میهن عزیزمان ایران بازگشت، در پاسخ به اراجیف و لجن پراکنی دارودسته رجوی در برنامه پرونده، از آنچه که در لایه های زیرین اشرف می گذرد به تلخی یاد می کند. او به گذشته اش نقب می زند و ما را با دنیای بسیار عجیب و غریبی مواجه می سازد که حقیقتا تعریف آن دشوار به نظر می رسد. از نظر آقای سعید باقری دربندی دنیای قرارگاه اشرف بسیار مخوف تر از کابوس است. مخوف نه تنها به مفهوم هراس و ترس بلکه فراتر از آن و اشاره به واقعیاتی ست که می تواند تقدیر نهایی و تراژیک بسیاری از انسانهای حاضر در قرارگاه اشرف باشد.
چه کسانی به خانم هشترودی بد گفتند و چرا
سعی میکنم با ذکر مثال و مثل, هویت و شخصیت و دلیل نوشتن مقالات افرادی که علیه خانم هشترودی موضع گیری کردند را بنویسم , البته یک دلیل عمده وجود دارد که همه باید بنویسند و این اجباری است و برای خود این افراد لازم است که با موضعگیری مرز بندی خودشان را مشخص کنند وگرنه هر چه دیدند از چشم خودشان دیدند ؛ این دلیل اصلی اما بعضی ها جلو جلو دویدند و نوشتند و بعضی ها هنوز دارند مقاومت میکنند , قصدم بیشتر نشان دادن ماهیت آنهاست که دویدند.
سفری غیرمترقبه و به هم ریختگی پایگاه اور
مسافرت خانم هشترودی به ایران و دیدار ایشان با نمایندگان کانون هابیلیان و آقای ابراهیم خدابنده، باعث به هم ریختگی بسیاری از اعضا و کادرهای مجاهدین در فرانسه شده است. افراد نزدیک به مجاهدین از سرخوردگی فوقالعادهی اعضای این گروه و بهخصوص اعضای شورا خبر میدهند. دلیل این همه داد و بیداد اعضای ریز و درشت مجاهدین و فرافکنی پیرامون این مسافرت که اکنون آنها بهصورت سلسلهوار مأمور به موضعگیری علیه خانم هشترودی شدهاند نیز به همین موضوع برمیگردد. در ماههای اخیر، ریزش نیرو و جدا شدن تعداد زیادی از هواداران تشکیلاتی و سمپاتهای قدیمی و همینطور چند تن از اعضای مجاهدین و خارج شدن آنها از اور، موضوع روی میز مریم رجوی بوده است.
اسمرالدا و هو چی هایش
نقص و ناکامی های جنسی و عضوی به هیچوجه نمی تواند ملامتگر مبتلایان باشد ولی در دنیای تمثیل می تواند اشارتی به حقایق گردد. مامور معلوم الحال رجوی ها که از زمان های دور، دو دوره حکومت های متضاد در ایران هم شاه و هم حکومت کنونی ایران، کارمند سفارت ایران بوده است و چون بخت مرادش نبود و از هر دو دور « اوت » گردید دست بدامان ژنده وپاره ی « اسمرالدا » ی عصر حاضر شد مگر رویای دیپلمات بودن! را دمی چند « کش » دهد. باری می توان طرف مربوطه را « گوژپشت » سیاسی خواند که پشتش از فرط سنگینی اعمال، بسیار خمیده و « گوژ» گشت.
خانم فرهودی و فحاشی هایش
چندی است که خانمی به نام شهره با ادبیاتی مستهجن و فحاشی از طرف سازمان مجاهدین مسئولیت نوشتن مقاله علیه جداشده ها را به عهده گرفته است , ابتدا علیه خانم هشترودی و اینبار علیه خانم میترا یوسفی قلم فرسایی نموده که گویی ایشان مسئولیت فحاشی علیه زنان جداشده از شورا و سازمان را دارد , و چه خوب کار در سازمان تخصصی شده است.
نامه ابراهیم خدابنده به آقای پرویز خزائی
مطلب شما تحت عنوان”در حاشیه دیدار فریبا هشترودی با مأموران گشتاپو” که در سایت”همبستگی ملی” تولید شده به تاریخ جمعه 22 دی 1385 درج گردیده بود را مطالعه کردم. خانم هشترودی خود به هر شکلی که مایل باشند، اگر صلاح بدانند، شاید جوابی به مطالب شما بدهند و لذا من به هیچ وجه در این نوشته قصد پاسخگویی از جانب ایشان را ندارم. اما بد ندیدم مشاهدات و نظرات خودم را به این ترتیب به اطلاع شما و سایر دوستان برسانم.
باردیگر مجاهدین مسئولیت قتل ۱۶۰۰۰ ایرانی را برعهده گرفتند
دیدار خانم فریبا هشترودی با دبیرکل و مدیر اجرایی کانون هابیلیان، آنچنان بیت عنکبوتی مجاهدین را به لرزه در آورده است که بیش از ده روز است با انواع و اقسام لجن نامه ها، تلاش می کنند که این ملاقات و شخص ایشان را مورد فحاشی و هرزه درایی قرار دهند تا بلکه از نمود تفرق و ورشکستگی جلوگیری به عمل آورند. یکی از کسانی که به قول خودش نتوانسته است جلوی سوز دلش از این ملاقات را بگیرد، پرویز خزایی سخنگوی گروه تروریستی مجاهدین در نروژ است که ندانسته است چگونه مأموریت محوله برای مخدوش نمودن چهره همکار سابق خود را انجام دهد و با پرخاشجویی از سر انفعال بار دیگر از جانب رؤسایش در فرقه جنایتکاران، مسئولیت قتل 16000 هزار شهروند ایرانی را برعهده گرفته است.