آیا این نژاد پاک است
عزیز پاکنژاد در یادداشتی موهن*، یک کرور کلمات سخیف و زشت علیه آقایان مسعود خدابنده و مصطفی محمدی بهخاطر حضورشان در عراق و امدادرسانی به اعضای جداشده بهکار برده است تا بهزعم خود، بقبولاند که این کار آنها خیانتی بزرگ است، اگر چه در انتها فقط غیظ و غضب خود را به خواننده منتقل کرده است. چند فقره فرافکنی نامربوط نیز انجام داده است
من و بابام و مادرم یک تن واحد هستیم
امروز عصر در سوپر مارکت در وستن پرو دیوس در خیابان یانگ بودم که خانمی مرا به اسم صدا زد. اول اونو نشناختم. خانمی از طرفداران رجوی بود. خیلی مودبانه با من بر خورد کرد و به این دلیل ادبش من هم 20 دقیه ای باهاش بودم. گفت که وب لاگ من به نفع رژیم است و آنرا همین امشب ببندم. زیرا در چند تا سایت که وی آنرا به رژیم نسبت می داد لینک و مطالب من هست
فریب کاری جدید مجاهدین
تعیین نرخ جدید توسط سازمان مجاهدین برای هر عضو جدا شده که در شهرهای عراق سرگردان است در گرماگرم یک مبارزه ملی و میهنی دور از انتظار نبود.چه بسا که همین امر از یکطرف حقانیت جداشدگان و از طرف دیگر شکست ایدئولوژیک مجاهدین و رهبران آن را در کارزار جداشدگان از مجاهدین به اثبات میرساند.
نامه آقای قاسم قزی به آقای مسعود خدابنده
اقدام جسورانه ات در سفر به عراق به بسیاری از ذهنیت ها در مورد ورود به عراق و تلنگور زدن به تشکیلات آهنین هم خاتمه داد و راه کار جدیدی در پیشرو گذاشت، اگر چه که در ابتدای راه ولی آغازگر حرکت بزرگی بوده ای که در کوتاه مدت و به سادگی امکان پذیر نبود و همانطور که گفته بودی و دوستان دیگر هم بر آن تاکید کرده اند این حرکت صرفا به تحت پوشش قرار دادن افراد جدا شده که هم اکنون در شرایط نابهنجار و نا معلوم که بی هیچ امکانی در شهرها و بیابانهای عراق پراکنده اند ختم نخواهد شد
نامه سرگشاده انجمن ایران سبز به دفتر مرکزی صلیب سرخ
بعد از سرنگونی صدام حسین دیکتاتور بدنام عراق و بخاطر حضور نیروهای چند ملیتی در خاک عراق باعث شد کمی فضای مخوف حاکم در تشکیلات مجاهدین در پادگان اشرف شکسته شود و فرصتی بوجود آمد تا عده ای اقدام به اعلام علنی جدایی از سازمان مجاهدین را بکنند که تعداد زیاد و قابل توجه ای به کمپ تیف آمریکا که همان مکان استقراری موقت بود منتقل شدند
نمایشنامه ای در یک و نیم پرده
تلفن زنگ میزند خواهر اقدس که از اعضای شورای رهبری مجاهدین در خارج کشوراست بطرف تلفن میدود، یادش میافتد که صدای موزیک زیاد است و حدس میزند که ممکن است تماس از عراق باشد، برمیگردد و صدای موزیک را قطع میکند واز ذهنش میگذرد که چه خوب که تلفنها تصویری نیستند.
چگونه بچه های گل به گلادیاتور تبدیل می شوند
اول از این شروع کرد بابا اب داد مامان نان داد و وخیلی چیزهای دیگه من نوشتن فارسی را که البته خیلی هم بدون غلط و غلوط نیست مدیون آنها هستم که از خودشان زدندو به من یاد دادند. شاید اگر رجوی می دانست که یک روز من خاطراتم رامی نویسم تا نامردی های وی را برای همه مردم نشانم بدهم فارسی یاد گرفتن را هم ممنوع می کرد مثل رادیوگوش دادن
رهبراسیر تان را آزاد کنید آزادی مردم ایران پیشکشتان
آنها مانند طوطی فقط یک چیز را تکرار می کنند. اصلا نه سواد سیاسی ندارند و نه تحمل شنیدن حرف دیگران را. بشدت انحصار طلب هستند و از همه مهمتر اصلا واقعیت را درک نمی کنند. برا ی خودشان شعار می دهند. هر کس را که با آنها مخالف است مزدور می خوانند چرا زیرا جرئت کرده است با نظرات آنان مخالفت کند
توطئه ترور مصطفی محمدی توسط مجاهدین خلق در بغداد خنثی شد
آیا با کشتن مصطفی محمدی مشکل رجوی حل می شد و رجوی تکلیفش مشخص می شد؟ تنها با کشتن مصطفی محمدی شما می توانید برای مدت کوتاهی خانواد ه ها را که به ماهیت شیطانی شما پی برده اند را از تعقییب خواست دیدار آزاد با فرزندانش در اردوگاه جهل و استبداد اشرف بازدارید.
کانون ایران قلم اعمال تروریستی را محکوم می کند
بدون تردید اقدام شجاعانه مصطفی محمدی و خانم محبوبه حمزه، در ایامی دور یا نزدیک، در دستور کار سایر خانواده های قربانیان و اعضای مجاهدین قرار خواهد گرفت. پیروزی نهایی خانواده محمدی راهگشای خانواده های سایر قربانیان خواهد بود و یکی از اصلی ترین دلایل وحشت مجاهدین و رویکرد خشونت طلبانه این فرقه به این موضوع بر می گردد
نامه خانواده ایران پور به عزیزان در بندشان
ما می دانیم که شما تحت مسئول هستید و این حرف ها را تحت فشار سازمان و مسئولین خود گفتید و مجبور به انجام این کار شده اید،آغوش تمام ما برای پذیرفتن شما باز است،با این کار شما و امثال آن ذره ای علاقه ما نسبت به شما کاسته نخواهد شد، ما شرایط شما را به خوبی درک می کنیم. پاره های تنم، عزیزان دور از وطنم، احمد و رضا جان ما با تمام قدرت هر گونه حمایتی که لازم باشد از شما می کنیم تا شما بتوانید به زندگی عادی برگردید
حساب و کتاب بکنید تا ببینید چه گرفتید و چه از دست دادید
دور نیست زمانی که خواهند گفت، چگونه تلاشهای مصطفی محمدی- کارگری که از زور بازوی خود برای خانواده اش روزی تهیه میکند توانست دستگاه تبلغاتی زن وشوهری مردم فریب و تشنه قدرت (مریم و مسعود رجوی) را که مانند بادکنکی بزرگ شد ه بود را بترکاند.