آیا این نژاد پاک است

عزیز پاکنژاد در یادداشتی موهن*، یک کرور کلمات سخیف و زشت علیه آقایان مسعود خدابنده و مصطفی محمدی بهخاطر حضورشان در عراق و امدادرسانی به اعضای جداشده بهکار برده است تا بهزعم خود، بقبولاند که این کار آنها خیانتی بزرگ است، اگر چه در انتها فقط غیظ و غضب خود را به خواننده منتقل کرده است. چند فقره فرافکنی نامربوط نیز انجام داده است

ایران دیدبانعزیز پاکنژاد در یادداشتی موهن*، یک کرور کلمات سخیف و زشت علیه آقایان مسعود خدابنده و مصطفی محمدی بهخاطر حضورشان در عراق و امدادرسانی به اعضای جداشده بهکار برده است تا بهزعم خود، بقبولاند که این کار آنها خیانتی بزرگ است، اگر چه در انتها فقط غیظ و غضب خود را به خواننده منتقل کرده است. چند فقره فرافکنی نامربوط نیز انجام داده است و ترور فلان شیخ عراقی و انهدام پمپ آب اردوگاه اشرف را به آنها نسبت داده که این همه حاکی از نگرانی عمیق مجاهدین از حضور آنان در عراق است و اینکه پسلرزههای این نگرانی به اورسورواز و خوشنشینان پاریسی نیز رسیده است. عجیب آنکه ایشان آقای مصطفی محمدی را بهدلیل درخواست ملاقات با فرزندش، متهم به "تعرض به حریم و حقوق شخصی" کرده و بههمین سبب او را مجرم و قابل تعقیب دانسته است! البته که پدر بودن در مرام رجویها جرم است، جرمی نابخشودنی و قابل پیگیری، و احتمالاً اقدام برای ترور مصطفی محمدی، حکم فرقهی رجوی برای همین جرم قابل پیگیری بوده است و حالا عزیز پاکنژاد بهقصد موجه ساختن آن اقدام تروریستی، از "تعرض به حریم و حقوق شخصی" سخن میگوید. اما عجب آنکه وی جرأت کرده است در پیشگاه فرقه از حریم و حقوق شخصی سخن بگوید؟ شاید پاکنژاد بهدلیل خوش نشینی در حومهی پاریس دچار این توهم شده است که اعضای محصور در اشرف هم باید حریم و حقوق شخصی داشته باشند؟ در اینصورت لازم است که بلافاصله پس از مراقبتهای ویژه و صدبار غسل کردن در عملیاتهای جاری و غسل هفتگی، بهخاطر این تجاسر به حق و حقوق رهبر عقیدتی خاضعانه پیشانی مذلت بر خاک بمالد و کتباً بهخاطر چنین گناهی در پیشگاه رهبر عقیدتی و رییسجمهور برگزیدهاش استغفار نماید و خود را مستحق مجازات و هرآنچه بدتر از آن بداند که در غیر اینصورت وی هم به جرگهی خائنین بدتر از "تروریستهای چندملیتی رژیم" درخواهد آمد. در پایان باید علت این همه سوز و گداز بهخاطر حضور سه تن از جداشدگان در بغداد را جویا شد: بهراستی گروهی که مدعی است تهدیدی برای حکومتی با عرض و طول حکومت ایران است و با تکیه بر زور سرنیزهی چکمهپوشان اشغالگر عراق حتی به فحاشی و یقهدرانی در مقابل دولتمردان عراقی میپردازد، از چه رو این همه واهمه دارد که طی دو هفتهی اخیر خواب و خوراکاش را از دست داده و از کوچکترین تا بزرگترین رویدادهای عراق را به مسعود خدابنده وصل میکند؟ یکی نیست از این مدعیان همهچیزدانی سؤال کند که اگر مسعود خدابنده برای جاسوسی آمده است، چرا عکس و تفصیلات سفرش را در سایتها میزند و شماره تلفن ارتباطش را اعلام میکند؟ اگر برای انفجار پمپ آب اردوگاه اشرف آمده است در دانشگاه بغداد چکار میکند؟ و…

باری مسأله همانطور که پاکنژاد و دیگر قلم بهدستان این فرقه بارها در یکماه گذشته به آن اشاره کردهاند، مسعود خدابنده آمده است تا از کوچکترین شکاف برای نجات اعضای محصور در اردوگاه اشرف استفاده کند و همین موجب برآشفتگی و سراسیمگی رجوی و باندش شده است.

ایراندیدبان، نوزدهم فوریه 2008Tahoma; >a

  • برچسب ها

    ما نه مأموریم و نه عامل دولت ها!

    هدف اصلی حمله به انجمن نجات و جدا شده ها ما نه مأموریم و نه عامل دولت ها!

    پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی

    ماجرای فرار عابدین جانباز را به خاطر داری؟ پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی

    ما نه مأموریم و نه عامل دولت ها! 15 آذر 1404
    هدف اصلی حمله به انجمن نجات و جدا شده ها

    ما نه مأموریم و نه عامل دولت ها!

    به‌عنوان کسی که سال‌ها در درون تشکیلات مجاهدین زندگی کرده‌ام و امروز آزادانه در کنار انجمن نجات آلبانی فعالیت می‌کنم، لازم می‌دانم به سلسله‌ مطالبی که سایت‌های وابسته به فرقه طی روزهای اخیر علیه انجمن منتشر کرده‌اند پاسخ بدهم. آنچه منتشر می‌کنند نه افشاگری است، نه تحلیل امنیتی، این مطالب فقط نشان‌دهنده هراس و سردرگمی […]

    خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و دوم 12 آذر 1404
    بازجویی نرم مادرانه

    خاطرات امیر یغمایی کودک سرباز پیشین مجاهدین خلق – قسمت شصت و دوم

    گفت‌وگوی نه‌چندان بی‌خطر با پروین چند روز بعد از نشست معروف “پاسدار فتحی”، من را صدا زدند. به جای اتاق جلسات، این‌بار رفتم به ساختمان غذاخوری، جایی که برای ملاقات‌های خاص سفره پهن می‌کردند. غذا آماده بود. بشقاب برنج با زرشک و تکه‌ای مرغ که نشانه‌ای روشن بود: اینجا قرار است کسی را “باز” کنند، […]

    پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی 10 آذر 1404
    ماجرای فرار عابدین جانباز را به خاطر داری؟

    پیام غلامعلی میرزایی به دوستش نجف کمالی

    با سلامی گرم و آرزوی سلامتی برای شما که خاطرات ایام گذشته موجب می شود شما همیشه در ذهن و یاد من آمده و مسرور از دوستی با شما باشم . نجف جان نمیدانم یادت می آید شبی که عابدین جانباز فرار کرد و فرار وی بنام پرش شیر معروف شد و همان شب برای […]

    ثبت دیدگاه

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.