چهارشنبه, ۱۰ دی , ۱۴۰۴
مجاهدین خلق از کجا تا به کجا؟ 04 مرداد 1389

مجاهدین خلق از کجا تا به کجا؟

راستی چه کسی در جهان شنیده و یا دیده که یک دیکتاتور، نفرات خانوادۀ تمامی اعضای خود، به جز اندکی که دست چین شده باشند را مزدور بخواند و انبوهی پدر و مادر پیر و خواهر و برادر نگران و فرزندان تشنۀ دیدار والدین را سگهای هار حکومتی بخواند؟ این چنین قرار بود رجوی ایران را آزاد سازد؟ اینهمه ددمنشی و رذالت از چه کسی دیده شده است؟

چه کسی مسئول رنج مداوم خانواده های اعضای گرفتار در پادگان اشرف است؟ 03 مرداد 1389

چه کسی مسئول رنج مداوم خانواده های اعضای گرفتار در پادگان اشرف است؟

عده ای بی گناه شامل اعضای گرفتار در داخل فرقه و همچنین خانواده های رنج کشیده آنان قربانی یک پارادوکس و یک کشمکش در سیاست غرب شده اند. آن بخش از غرب که زیر نفوذ صهیونیست هاست ظاهرا با جمهوری اسلامی مشکل دارد. اما خانواده ها تنها یک مشکل دارند و آن اینست که ماه هاست در چند صد متری عزیزان خود مستقر هستند ولی معلوم نیست چرا نمی توانند با آنها آزادانه دیدار داشته باشند. چه کسی مانع است؟

از تاورنی تا اشرف تناقض از حرف تا عمل 03 مرداد 1389

از تاورنی تا اشرف تناقض از حرف تا عمل

خانم رجوی لطفا برای یک بار هم که شده یک لحظه با خودتان صادق باشید وبگویید وقتی که در میتینگ تاورنی دم از آزادی میزدی دچارتناقض ولحظه نشدی که وقتی نیروهای تحت اسارت شما در پادگان اشرف سخنان شما را درباره آزادی میشنوند وبعد روی خودشان ببرند وبه ریش شما ببخشید به آن چهره هزاران بار رنگ و لعاب شده شما میخندند که کدام آزادی؟خانم رجوی منظورتان از آزادی یعنی شرکت در شوهای تلویزیونی واظهار ندامت و پذیرش مارک مزدوری رژیم ایران وبعد اسارت در زندانهای بنگالستان وعسکری زاده است؟

ملاقات آقای بهزاد علیشاهی با فعالان حقوق بشر در هلند 30 تیر 1389

ملاقات آقای بهزاد علیشاهی با فعالان حقوق بشر در هلند

در پی درخواست خانواده هایی که نزدیک به شش ماه است جلوی قرارگاه فرقه تروریستی رجوی درعراق برای نجات فرزندان اسیرشان تحصن کرده اند و نیز ابراز نگرانی آنها از دستگیری یکی از اعضای این فرقه در حین فرار ناموفق و انتقال این شخص به نقطه ای نامعلوم، در روز های هفتم و سیزدهم ماه ژوئیه امسال، آقای بهزاد علیشاهی در شهر لاهه هلند با نمایندگان چند گروه مستقل حقوق بشری ملاقات کرده و آخرین اخبار و اطلاعات مربوط به فشارهای روحی و روانی سران فرقه رجوی بر روی اعضا و نیز وضعیت خانواده های متحصن را در اختیار آنان قرار داد

نامه آقای علی سرائی به بنیاد خانواده سحر 30 تیر 1389

نامه آقای علی سرائی به بنیاد خانواده سحر

با سلامی گرم به تمایی دوستانی که در این راه زحمت فراوان می کشند، من برادر مهدی سرائی هستم که مدتی قبل با دوستانم از استان گلستان برای ملاقات برادرم به اردوگاه عراق جدید (اشرف سابق) سفر کردم، ولی متاسفانه هیچکدام از ما نتوانستیم با برادرانمان ملاقات کنیم. بدینوسیله می خواهم به دوستانم بگویم که هر گونه کمکی که بخواهید برای آزادی تمامی اسیران زندان اشرف من درخدمت هستم.

وقاهت و بی شرمی یک زن اجیر شده توسط مجاهدین 28 تیر 1389

وقاهت و بی شرمی یک زن اجیر شده توسط مجاهدین

خانم میسون مجید از فعالان حقوق زنان عراقی در موضع گیری خودش گفته هر امضاء و حمایت یک سیلی به گوش مزدوران اجیرشده! منظور خانم خانواده هایی که جهت ملاقات با فرزندانشان بیرون از درب اشرف لحظه شماری می کنند می باشد. این خانم قبل از موضع گیری به نفع سازمان اول از طرف مریم رجوی یک لقمه چرب و نرم به آن هدیه می دهند.

هشدار به حامیان غربی فرقه رجوی! 24 تیر 1389

هشدار به حامیان غربی فرقه رجوی!

بنیاد خانواده سحر در عراق بار دیگر جامعه جهانی، ارگان های بین المللی، فعالان حقوق بشر، رسانه های ارتباط جمعی، و تمامی بشردوستان و خصوصا حامیان سازمان مجاهدین خلق در غرب را که صرفا ظاهر فریبنده این فرقه مخرب را دیده اند و از ماهیت پلید رهبران آن اطلاعی ندارند برای اقدام جهت محقق شدن خواست خانواده های دردمند فرا میخواند.

ملاقات با فعالان حقوق بشر در هلند به خاطر نقض حقوق بشر در فرقه رجوی 23 تیر 1389

ملاقات با فعالان حقوق بشر در هلند به خاطر نقض حقوق بشر در فرقه رجوی

در پی درخواست خانواده هایی که نزدیک به شش ماه است جلوی قرارگاه گروه تروریستی مجاهدین خلق درعراق؛ برای نجات فرزندان اسیرشان تحصن کرده اند و نیز نگرانی آنها از دستگیری یکی از اعضای این گروه در حین فرارناموفق و انتقال این شخص به نقطه ای نامعلوم در روز های هفتم و سیزدهم ماه جولای ؛ آقای بهزاد علیشاهی در شهر دن هاخ (لاهه) با نمایندگان چند گروه مستقل حقوق بشری در این رابطه ملاقات و آخرین اخبار و اطلاعات مربوط به فشارهای روحی و روانی سران فرقه مجاهدین نسبت به اعضا و وضعیت خانواده های متحصن را ؛ در اختیار آنان قرار داد

سران مجاهدین، نفرین خانواده ها 23 تیر 1389

سران مجاهدین، نفرین خانواده ها

آقای باقر حبیب پور بیش از دو دهه است که از دیدار فرزندش خانم فریبا حبیب پور محروم مانده است. مادر (خانم فاطمه عدنانی) و نیز برادر و خواهر فریبا نیز سالهاست امکان دیدار وی را نداشته اند. فریبا در اسارتگاه اشرف و در مناسبات فرقه مخوف مجاهدین گرفتار است. رهبران بیرحـم و بی احساس مجـاهدین اهمیتی به احساسـات سرشـار والدین چشـم انتظار فریبا نمی دهند، آنان از درک عواطف خانوادگی و محبت پدرانه و مادرانه ناتوانند.

گزارش فرار ناموفق یکی از اعضای گرفتار در فرقه رجوی از پادگان اشرف 22 تیر 1389

گزارش فرار ناموفق یکی از اعضای گرفتار در فرقه رجوی از پادگان اشرف

حوالی 10 صبح روز پنجشنبه 17 تیر ماه 1389 تعدادی از خانواده ها متوجه شدند که یکی از افراد داخل پادگان در حال فرار بوده و به سمت خانواده ها می دود. آنان سریعا خانم عبداللهی را از این امر مطلع می نمایند. وی به خانواده ها میگوید که شلوغ نکنند تا قبل از اینکه وی بتواند خارج شود کسی متوجه نشود. اما در همین حال برخی از افراد حفاظت داخل اشرف متوجه شده و جلوی فرد فراری را قبل از اینکه بتواند به درب اصلی برسد سد نموده و او را دستگیر میکنند.

بیانیه خانواده های متحصن در برابر پادگان فرقه ای اشرف 22 تیر 1389

بیانیه خانواده های متحصن در برابر پادگان فرقه ای اشرف

همگان اطلاع دارند که تعدادی ازخانواده ها ماه هاست پشت در قلعه اشرف چشم انتظار دیدار فرزندانشان هستند و در این مدت بارها توسط تعداد محدودی از افراد پادگان اشرف مورد لطف قرارگرفته اند. حضور ما در اینجا طولانی شده است. مسعود رجوی گفته بود خانواده ها 20 روز بیشتردوام نمی آورند ولی حالا نزدیک به 180 روز است که هنوز مزاحم حضرات هستیم. راستش هر از مدتی احساس خستگی می کردیم ولی همیشه از سوی سازمان حرکتی می بینیم که بیشتر نگران عزیزانمان می شویم و صبر را پیشه کرده و می گوئیم که تا فرزندانمان را ملاقات و آنها را با دنیای خارج از فرقه آشنا نکنیم محل را ترک نمی کنیم.

متن مصاحبه با خانم حوریه محمدی و آقایان بهادر خرمی و سعید حضرتی در سمینار پاریس 13 تیر 1389

متن مصاحبه با خانم حوریه محمدی و آقایان بهادر خرمی و سعید حضرتی در سمینار پاریس

بهادر خرمی: همیشه به این امید نگاه می کنم که یک روزی می آید که مادرم بیاد بیرون و خوشحالم حداقل منو به اشرف نفرستاد بدتر از ا ین هم می شد که من به اشرف رفته الان اونجا بودم همینکه پدرم من را نجات داد و من را اونجا نفرستاد خدا را شکر می کنم که حداقل الان سالمم و دارم درس می خوانم و می خواهم مادرم را کمک کنم که از اونجا بیاید بیرون

blank
blank
blank