درخواست خواهر حمیدرضا رضایی از مقامات دولت آلبانی
با سلام وعرض ادب خدمت شما دولت آلبانی. من خواهر کوچکتر حمیدرضا رضایی به نیابت از خانواده ام از شما درخواست می کنم که شرایط ملاقات ما با برادرم را در کشورتان فراهم کنید. برادر من در تاریخ 2 فروردین 1361 در دفاع از وطنش اسیر شد و بعد از مدتی به اسارت در فرقه […]
پیام تصویری برادر محمدمهدی ثابت رستمی و مرور خاطرات شیرین گذشته
محمدمهدی ثابت رستمی چهل و یک سال است که در تشکیلات مجاهدین خلق گرفتار است و اجازه هیچ گونه ارتباطی با دنیای بیرون از کمپ و با خانواده اش را ندارد. خانواده او در طول این سالها مدام در تلاش بوده و هستند تا به هر طریق ممکن با او ارتباط برقرار کنند و از […]
درخواست خلیل قریشی از مقامات آلبانی برای دیدار با برادرانش کریم و رحیم
روز گذشته آقای خلیل قریشی در دفتر انجمن نجات استان آذربایجان غربی حضور یافت و ضمن دیدار با مسئول انجمن نجات استان درخواست خود از مقامات دولت آلبانی را بشرح زیر مطرح نمود: من خلیل قریشی برادر کریم و رحیم قریشی گرفتار در فرقه تروریستی مجاهدین در کشور آلبانی هستم. خانواده ما بارها تلاش کرد […]
مستند گمشده ؛ روایت چند دهه رنج خانواده محمدی
داستان زندگی پر مخاطره خانواده محمدی، داستان زخمی است که کهنه نمی شود. زخمی که سران سازمان مجاهدین خلق نه تنها بر این خانواده بلکه بر تعداد زیادی از خانواده های ایرانی تحمیل کرده اند. مستند گمشده، روایت داستان زندگی خانواده ای است که در سال 1370 در جستجوی زندگی بهتر، راهی کانادا می شوند. […]
خانواده های اعضای حاضر در تشکیلات رجوی چه خواسته ناحقی دارند؟
باوجود اینکه مدتی ازتجمع با شکوه خانواده های مرتبط با برده های رجوی در مقابل سفارت ترکیه در تهران ( بعنوان محافظ منافع آلبانی در ایران ) میگذرد، کماکان آشفتگی که این تجمع بحق و کاملا مدنی در تشکیلات این فرقه مخرب و تروریست ایجاد کرده، چهره نشان می دهد و باند رجوی بنام یکی […]
قصه تلخ و ناتمام ما و مجاهدین خلق/ فصل سوم: فرزندان اعضا
فصل دوم قصه تلخ و ناتمام مجاهدین خلق به خانواده های اعضا مربوط میشد. خانواده هایی که طی سالیان چشم انتظار دیدار یا کسب خبری از سلامتی عزیزانشان بودند. بسیاری از پدران و مادران در حسرت و فراغ دیدن جگر گوشه هایشان از غصه دق کرده و چشم از جهان فرو بستند. در فصل سوم […]
خاطره سمانه نوری از ملاقات با پدرش در کمپ اشرف
من سمانه نوری هستم. همانطور که قبلا هم گفتم من از کودکی طعم محبت پدری را نچشیدم. در کودکی نبود پدر برای من خیلی سخت بود. همیشه احساس کمبود داشتم . انگار که عضوی از بدنم کم باشد. دبستان که بودم، چشمانم با حسرت دوستانم را دنبال می کردند که دست در دست پدرشان راهی […]
قصه تلخ و ناتمام ما و مجاهدین خلق/ فصل دوم: خانوادههای چشم انتظار
فصل اول این قصه سرگذشت نسل سالهای اوایل انقلاب است، نسلی که تا چشم باز کرد خودش را در کوران انقلاب دید. فصل دوم قصه تلخ و ناتمام ما به خانواده های اعضا مربوط میشود. خانواده هایی که طی سالیان چشم انتظار دیدار یا کسب خبری از سلامتی عزیزانشان بودند. بسیاری از پدران و مادران […]
داستان سه عمو و سه برادرزاده در گذر از مجاهدین خلق
به شمار تک تک افرادی که درگیر سازمان مجاهدین خلق شدند و خانوادههای آنها سرگذشتهای پرفراز و نشیب و پر درد و رنج وجود دارد. بیجار رحیمی به عنوان آخرین فردی که از فرقه رجوی جدا شده است یکی از این افراد است. او هنگامی از کمپ اشرف 3 فرار کرد، که برادرش سرفراز در […]
روزگاری که شلاق بر پیکر دلتنگی ها می کوبد …
کلمات و واژه ها یارای توصیف این عکس نیستند. یک عکس با هزاران حرف و درد و دوری و دلتنگی همراه با اشک های پنهان در چشم هایشان و بغضی که در گلویشان هرلحظه مانند آتشفشان آماده فوران است . براستی گناه این پدران و مادران که سالها از فرزندانشان دور هستند و در حسرت […]
قصه تلخ و ناتمام ما و مجاهدین خلق/ فصل اول: انقلاب ایران
در کنار پنجره نشسته و به بیرون نگاه می کند. چند روزی است که هوای گرم و شرجی جنوب امان همه را بریده است. دیگر کولرهای گازی دوتیکه که یک نفس کار می کنند هم جواب گرمی هوا را نمی دهد، ادارات هرچند روز در میان تعطیل میشوند و از افراد سالخورده و بیمار خواسته […]
نامه نسیبه آهنگر طبقی به پدرش عبدالحسین آهنگر طبقی در آلبانی
سلام بابا بابا جان همین اول می خواهم بگویم که خیلی دوستت دارم. من و علی اصغر هر دو کوچک بودیم که تو از پیشمان رفتی. آن زمان از چیزی سر در نمی آوردم. الان که بزرگ شده ام اما متوجه جریانات شده ام. بابا. وقتی فهمیدم در عراق هستی، چند بار برای دیدنت به […]