شنبه, ۱۵ آذر , ۱۴۰۴
محمدرضا گلی از خاطرات مشترکش با محمدرضا خزایی میگوید 14 فروردین 1403

محمدرضا گلی از خاطرات مشترکش با محمدرضا خزایی میگوید

سال 67 درست بعد از اتمام عملیات چلچراغ من در پایگاه حیدر کریمی در شهر استانبول برای سازمان فعالیت میکردم از سوی سازمان با تعدادی از خانواده ها به عراق اعزام شدیم وقتی به عراق رسیدم عملیات موسوم به چلچراغ تمام شده بود ، حدود یک هفته ای در بغداد مستقر بودم و سپس در […]

عید نوروز – طنز تلخی که هر سال تکرار میشد 11 فروردین 1403

عید نوروز – طنز تلخی که هر سال تکرار میشد

عید نوروز برای من به عنوان عضو سابق سازمان مجاهدین خلق، یادآور لحظاتی تلخ و دردآور است. فرارسیدن ایام نوروز، برای ما که در کمپ سازمان مستقر بودیم فقط و فقط رنج و کار مضاعف بود و بس. مجبور بودیم در نشست های اجباری شرکت کنیم و به اراجیف مسعود و مریم رجوی گوش کنیم. […]

خاطرات ایام نوروز در داخل تشکیلات فرقه رجوی 07 فروردین 1403

خاطرات ایام نوروز در داخل تشکیلات فرقه رجوی

تا قبل از سال 67 ایام نوروز در داخل تشکیلات خیلی ساده برگزار می شد. رجوی اعضاء را در یک سالن بزرگی جمع می کرد و ضمن تبریک عید نوروز، در یک جمع بندی به دستاوردهای سال قبل اشاره می کرد و در ادامه با بحث های سیاسی اعضاء را سرگرم می کرد. اما بعد […]

تولدی دوباره – قسمت پایانی 26 اسفند 1402

تولدی دوباره – قسمت پایانی

در قسمت های قبلی به چگونگی جدا شدن از سازمان مجاهدین خلق پرداختم و این که چگونه بعد از نزدیک به دو دهه توانستم به آغوش خانواده برگردم. بازگشتی که برایم به مثابه تولدی دوباره بود. وقتی به نزد خانواده ام برگشتم انگار تازه متولد شده بودم. خدا را شکر می کردم که این نعمت […]

تولدی دوباره – قسمت هفتم 23 اسفند 1402

تولدی دوباره – قسمت هفتم

در قسمت قبل به مراحل جدا شدن خودم از سازمان مجاهدین خلق پرداختم و گفتم دیگر ماندن در سازمانی که جز دروغ و فریب، کار دیگری بلد نبود را نتوانستم تحمل کنم و به همراه هفت نفر از دوستانم از اشرف فرار کرده و خود را به نیروهای آمریکایی معرفی نمودیم و اعلام کردیم که […]

شکنجه و آزار روحی و روانی اعضا با پوش پروژه خوانی اجباری 22 اسفند 1402

شکنجه و آزار روحی و روانی اعضا با پوش پروژه خوانی اجباری

در قسمت پذیرش پادگان اشرف مشغول آموزش های نظامی بودم که موضوع پروژه خوانی در دستور کار ما قرار گرفت. به همه ما گفته شد که هر کس پروسه پیوستن خود به مجاهدین خلق را باید بصورت پروژه ای تنظیم و در نشست جمعی با حضور تمامی اعضای پذیرش بخواند. من که متوجه منظور آنها […]

تولدی دوباره – قسمت ششم 22 اسفند 1402

تولدی دوباره – قسمت ششم

در قسمت قبلی از نشست های طعمه و سرنگونی صدام صحبت شد. در مرحله بعد از سرنگونی صدام، سازمان خط خود را در رابطه با نیروهای آمریکایی مستقر در عراق عوض کرد و خط موازی در پیش گرفت و برای رسیدن به اهدافش حاضر به هر نوع همکاری در زمینه اطلاعاتی شد و بعد هم […]

تولدی دوباره – قسمت پنجم 20 اسفند 1402

تولدی دوباره – قسمت پنجم

در قسمت قبلی در مورد ادعای حضور سران سازمان در موقع حمله آمریکا به عراق صحبت شد و در ادامه توضیح دادیم چگونه مریم رجوی مخفیانه به فرانسه گریخت و بعد از دستگیر شدن و برای بیرون آمدن از زندان دستور خودسوزی داده و تعداد دو نفر به خاطر خودخواهی وی کشته شدند و داستان […]

چرا به مجاهدین خلق پیوستم و چگونه جدا شدم؟ 19 اسفند 1402

چرا به مجاهدین خلق پیوستم و چگونه جدا شدم؟

رجوی و سران فرقه اش در فریب کاری و دروغگویی استاد هستند. مدتی بود که به عنوان اسیر جنگی در اردوگاه های عراق بودم. تجربه های سخت و طاقت فرسایی را در آن دوران سپری می کردیم. شرایط برای همه سخت بود و روزگار به سختی سپری می شد. امیدی به آینده و رهایی از […]

روایت زندان مخوف ابوغریب زخم و خیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا – قسمت شانزدهم 16 اسفند 1402

روایت زندان مخوف ابوغریب زخم و خیانت دیگر رجوی بر پیکر اعضا – قسمت شانزدهم

ورود به خاک وطن بعد از سالها رفتن پی سراب و هدفی پوچ که حاصلی جز از دست دادن عمر و جوانی و اسارت ذهنی و جسمی برای من و امثال من نداشت، هیجان انگیزترین قسمت روایت سرگذشت من و دیگر جدا شده های از فرقه رجوی است. به هرحال همانطور که گفتم بعد از […]

تولدی دوباره – قسمت چهارم 16 اسفند 1402

تولدی دوباره – قسمت چهارم

در قسمت قبل در مورد حمله نظامی آمریکا به عراق و موضعگیری رجوی در مورد این حمله نظامی توضیحاتی نوشتم و اینکه رجوی بعد از سرنگونی صدام در مقابل نیروهای آمریکایی تسلیم شد و اربابش را دیکتاتور نامید و برای اینکه شکست تحلیل هایش را بپوشاند با عنوان اینکه ما سر قله هستیم و چشم […]

خاطره ای تلخ با سرانجامی شیرین – قسمت دوم 14 اسفند 1402

خاطره ای تلخ با سرانجامی شیرین – قسمت دوم

در قسمت قبل تا آنجا گفتم که تقریبا همه مقرهای استقرار نیروها و محورها در منطقه جلولا و منصوریه و مندلی و… برای آمریکایی ها لو رفته بود و در معرض تهدید بودیم و گاها مورد تهاجم نیز قرار میگرفتیم اما هنوز تلفات جدی و سنگین نداشتیم . همه نیروها مقرهای قبلی را شبانه رها […]

blank
blank
blank