مصاحبه با هادی شبانی عضو قدیمی فرقه رجوی – قسمت دوم
در دوره ما که بعد از ازدواج مسعود با مریم بود مسئولین سعی داشتند ابتدا نفرات انقلاب کنند و بعد از آن بطور کامل سر سپرده شوند و مانند موم در دستان آنان باشند به همین خاطر باید انقلاب می کردیم همه نفرات میبایست با شرکت در نشست های انقلاب تمامی مسئله گذشته از گناهان تا مسائل شخصی در نشست را نزد همه افراد و مسئولین مطرح و خود را تخلیه می کردند تا مسئولین او را تحلیل طبقاتی کرده…
آغاز فصل مرگ
ضمن آنکه انحرافاتی همچون خودارضایی و همجنسگرایی از بارزترین بحرانهای منتج از انقلاب ایدئولوژیک میباشد که وقت و انرژی فراوانی را از رهبری و کنترلکنندگان مجاهدین برای مهار آن به هدر داده است (خود کرده را تدبیر چیست؟). انحرافات موصوف در سالهای پایانی دههی هفتاد گسترش زیادی داشت که بهدلیل شکایت فراوان نیروهای میلیشیا، کنترلکنندگان مجاهدین مجبور به برخورد با آن شدند و حتی رهبری مجاهدین در چندین نوبت جهت مهار آن با نیروها برخورد کرده و نشستهای متعددی پیرامون آن برگزار نمود. همچنین جداسازی قرارگاه زنان از قرارگاه مردان در همین راستا بوده است.
مکاتبه ی بهار ایرانی با مسعود بنی صدر
همه ما کم و بیش از آن گذشته خاطره هایی از این دست به ایام میانسالی آورده ایم. شاید خوش آیندترین این خاطره برای تو همان رفتن به اطاق پدر و آرام گرفتن در آغوشش و آن تک بوسه ای باشد که وعده گاهش فقط یکبار در سال و آن هم روز عید بوده است. از آن روزها تا اکنون میانسالی انبوه و انباشته از عیدهایی است که در پس هر کدامشان قد کشیده ایم و پشت لبمان سبز شده و بعد عاشق شده ایم. در این تجربه همگانی و شیرین اما یا به وصال رسیده ایم و یا به قول رولان تا پایان عمر در از دست دادنش حسرت خورده ایم. رشته کلام از دستم گرفته شد. داشتم می گفتم در این روزها و ایام مردم بی آنکه هم را بشناسند فقط می دانند ایرانی هستند و همین برای ادای احترام و خویشاوندی شان کافی است.
نقض حقوق بشر در مناسبات فرقه تروریستی رجوی – قسمت ۱۲
خیلی زجر آور بود روان و ذهن ما را تحت فشار وحشتناک گذاشته بودند به طوری که حس می کردیم واقعا به بن بست رسیدیم.احساس عجز وناتوانی به ما دست داده بود. از طرف دیگر به خودم می گفتم: چرا مونده ام اشرف؟ و در جستجوی راه حلی برای فرارازاین فضای جهنمی بودم. ما بعد از آزادی از اسارت سازمان در اینجا داریم از شرایطی صحبت می کنیم که نیروهای سازمان در عراق در آن قرار داشتند.
کسی بدون اطلاع رهبری نفس نمی کشه
مسئول ما هم از لایه های انقلاب کننده بود و الباقی نفرات بخش ما هنوز انقلاب نکرده بودند نصف بیشتر ما مجرد بودیم و بقیه که شامل خواهر و برادرها (زنها و مردها) متاهل بودند. بعضی ها بدلیل بچه دار بودن هر شب به اسکان می رفتند و در حقیقت آنها کسانی بودند که یا با بچه خردسال وارد سازمان شده بودند یا بچه هایشان در سازمان بدنیا آمده بودند.
نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت ۲۳
خوب این موضوع باعث می شد که مردها خیلی آزرده و سرخورده شوند و آنها نیز در هر فرصتی با خانم ها در اشرف برخورد بدی میکردند. می خوام ناصر جان استنباط خودم را از سخنان شما به این شکل بیان کنم که در واقع روش ها و تحلیل های مسعود وقتی در مناسبات سازمان عملی شد و در بین مردان و زنان مستقر در قرارگاه اشرف و یا سایر قرارگاههای سازمان در عراق عینیت یافت نه تنها برابری بین زن و مرد ایجاد نکرد که به کدورت ها و کینه های بین زنان و مردان دامن زد. زیرا رابطه ها مطلوب، مفید و انسانی نبود. و خانم ها در نهایت به طور ناخودآگاه خشن تر و مبدل به تیپ هائی تند خو می شدند.
خاطرات قلعه اشرف – قسمت شانزدهم
در واکنش و اعتراض به نشست طلاق و دستور مسعود به طلاق اجباری اعضای سازمان، تعداد زیادی از افراد مستقر در قرارگاههای سازمان در عراق که پاسپورت داشتند با زن و فرزندانشان قرارگاههای سازمان را در عراق ترک کردند و به کشورهای اروپایی رفتند و تعداد دیگری نیز بدون همسرانشان رهسپار کشورهای غربی شدند. و عده ای نیز که بحث طلاق را نپذیرفتند و اما مایل نبودند از سازمان جدا بشوند در عراق ماندند و تا سال های 72 – 73 در هر هفته یک روز به پیش زن و فرزندان خود می رفتند اما بعدا تحت فشار رهبران سازمان همسرانشان را برای همیشه طلاق دادند و حتی فرزندانشان را نیز هیچگاه ندیدند زیرا سازمان مسئولیت سرپرستی آنها را بر عهده گرفت و آنها را به کشورهای اروپایی یا امریکا و کانادا فرستاد.
بودن یا نبودن در حصار رجوی
رجوی به جای آنکه اجازه ی رشد و تعالی به زن اشرف بدهد دست و پای زنان را برای مشارکت های ملموس اجتماعی بست و ازآنان به عنوان افرادی در جهت مطامع خود بهره برد. تا قبل از جریان طلاقهای ایدئولوژیک، از زنان برای کامجویی بیشتر مردان استفاده کرد ودخترکان تازه واردی را که در بی خبری و با امید مبارزه برای خلق! وارد اشرف شده بودند به مردان وخود هبه کرد تا زمینه برای تمکین هر چه بیشتر مردان اشرف فراهم آید. آیا این مساله منافات شدیدی با این گفته ی مریم رجوی ندارد که:” اگر زن موجودی آگاه، آزاد، و مختار است درنتیجه خودش باید تعیین کند که چه بکند، چه نکند و اینکه آزاد باشد چه بپوشد، چه نپوشد، با کی ازدواج کند، با کی ازدواج نکند، زمانی که می خواهد طلاق بگیرد یا نگیرد.”
مثالهایی از انقلاب خواهر مریم
نفر اول برادر مسئولی بود که به گفته خودش 20 سال سابقه مبارزه و فارغ التحصیل رشته مهندسی، گفت: خواهر به خدا اگر از خودم بگویم، من تازه فهمیدم که واقعا گاوی بیش نبودم، واقعا خواهر مریم وقتی مثالی و یا نمونه ای میگوید خیلی راه گشا است. من هم واقعا در مسیر انقلاب مریم مثل گاو وسط خیابان ایستاده بودم و هرچه ماشین انقلاب بوق می زد توجه نمیکردم و همینطور راه انقلاب را بسته بودم.
دو استراتژی متفاوت
استراتژی مجاهدین با تکیه به خشونت بیش از دو دهه در همکاری تنگاتنگ با سیستم مخوف پلیسی امنیتی صدام حسین تحت نام مبارزه برای مردم ایران جز رسوایی چیز دیگری از خود به یادگار نگذاشته است. در ظرف استراتژی مجاهدین با پشتوانه عظیم مالی، تسلیحاتی و سیاسی از طرف صدام حسین و دولتهای هم پیمان دست به چند رشته عملیات مشترک نظامی به خاک ایران زدند که همگی با پاسخ سخت نظامی متقابل همراه بود. رهبری مجاهدین برای سرپوش گذاشتن شکست های پی در پی نظامی و برای توجیه آن و برای ادامه سرسپردگی خود به سیستم صدام حسین و باقی ماندن در خاک عراق دست به سیستم نوینی از مغزشویی در درون خود زدند که اولین قربانیان این سیستم مغزشویی انسانهای بودند که از بدی روزگار به مجاهدین پیوستند.
ترجمه نامه آقای کیوان رادبین به بنیاد خانواده سحر
وقتی در قرارگاه اشرف بودم من با سهیل ختار (ساشا) دوست شدم. او هم مشکلاتی مانند من داشت و او هم شکنجه شده بود. او سعی کرد فرار کند ولی عاقبت توسط مسئول خودش وقتی در فیلق بود کشته شد. در واقع دکتری که حسن عارف نامیده میشد اینرا به من گفت که او شاهد جسد ساشا بود که به کلینیک آورده شده بود.
یاوه گویی دارودسته رجوی علیه خانم مرضیه قرصی
خانم قرصی در کمپ آمریکائیها و از طریق مقام حقوقی و قضائی جناب کلنل نورمن در اعتراض به تحویل ندادن طلاهایش و پول متعلق به همسرش که در هنگام ورود به عراق به زور از آنها گرفته شده بود از گرفتن مبلغ مذکور خودداری کرده است. و مقامات ارتش آمریکا شاهد این موضوع هستند. پس چرا رهبران فریبکار مجاهدین از روش های ماکیاولی، سخیف و غیر اخلاقی برای تخریب انسانها و جداشدگان استفاده می کنند؟