رجوی در مانور غرش شیر
عجب داستانی با رجوی و زنش داشتیم! به ما ابلاغ کردند که مانور حساس و سرنوشت سازی در راه داریم و هر کسی در این مانور از انرژی خودش استفاده مفید نکند مجاهد نیست! سه روز قبل شروع مانور ما را در بیابانهای عراق مستقر کردند. همه در محل مانور کار می کردیم. ازجاده سازی […]
روایت فواد بصری از دستگیری مریم رجوی
با سلام خدمت آقای فواد بصری ما مجددا مزاحم شما شدیم. من هم خدمت شما سلام عرض می کنم ، خواهش می کنم. آقای بصری سایت فرقه را مرور می کردم. مقاله ای خواندم تحت عنوان سالگرد دستگیری مریم رجوی خیلی هم خنده دار بود و از طرفی رسانه فرقه در رابطه با این موضوع […]
پیام نوروزی فواد بصری به اسیران در بند فرقه رجوی
سلام به دوستان قدیمی سال 1398 را به شما تبریک می گویم و امیدوارم سال جدید سال رهایی شما از فرقه منحوس رجوی باشد. سالها در حال گذشتن است و مریم قجر وعده های سر خرمن آن تمامی ندارد اگر یادتان باشد مریم قجر طی پیامی از موضع بالا اعلام کرد که 22 بهمن سال […]
خاطرات نشست طعمه در فرقه رجوی – قسمت دوم
نشست طعمه به جای این که مشکل افراد راحل کند به ضد افراد تبدیل شد. رجوی فکر کرد با فحش های رکیک و با زور و فشار می تواند اعضای خودش راوادار کند که خط وخطوطش را پیش ببرند. بعد از نشست طعمه درمقرموزرمی هر روز نشست های تیغ و تیغ کشی برقراربود کینه های افراد نسبت به شورای رهبری ضریب خورده بود برای خود شورای رهبری این موضوع کاملا جا افتاده بود در همان زمان چند نفراعلام بریده گی کردند به اکثرافراد که نگاه می کردم روی چهره آنها غم نشسته بود.
خاطرات نشست طعمه در فرقه رجوی – قسمت اول
سال 1380 مقر ما به نام قرارگاه موزرمی به فرماندهی زهره قائمی درخارج ازشهر عماره (عراق) بنا شده بود. من کارهای پشتیبانی را در مقر انجام می دادم معمولا به تمام نقاط مقر سرکشی می کردم. بعد از ظهرها نشست عملیات جاری با افراد رده بالا را زهره قائمی برگزار می کرد. هر موقع از کنار ساختمان ستاد رد می شدم افراد حاضر درنشست سرهمدیگر فریاد می کشیدند و به هم فحش های رکیک می دادند این روال هر روز ادامه داشت.
خاطره ای از ماه مبارک رمضان در فرقه رجوی!
صورت مسئله نشست این بود که چرا روزه نمگیری و چرا در مقابل نفرات جدید الورود روزه خواری می کنی و آنها را تشویق می کنی که روزه نگیرند. در جواب به آنها گفتم از دُکتر خسرو سئوال کنید. در جواب گفتند این حرفها قابل قبول نیست به نوعی داری در مناسبات ما سم پاشی می کنی احکام ما به ما حکم می کند بزور هم که شده بایستی روزه را گرفت
خاطرات اعزام اولین اکیپ خانواده ها به اشرف
ما به مقر بازگشتیم خانواده ها تاثیر به سزایی در روحیه افراد گذاشته بودند یک سری افراد در مقر بصورت محفلی به هم دیگر می گفتند که ای کاش خانواده ما به ملاقات ما بیاید. ارتباطی که چندین سال قطع بود مجددا وصل شد. این موضوع میز سازمان را چپه کرد در نشست های کله خوری علنا می گفتند که فکر نکنید خانواده دست از سر اشرف بر می دارد این رفت و آمدها تا زمانی که اشرف پا بر جاست ادامه دارد
خاطرات اسارت فواد بصری – قسمت دوم
با پذیرش قطعنامه، نفرات خیلی زیادی زن و مرد تحت پوش عملیات سرنگونی از خارج به عراق منتقل کردند در مقرها با کم بود جا مواجه بودند نفرات جدید شب ها در سالن غذا خوری استراحت می کردند. رجوی در رابطه با عملیات نشست توجیهی را در سالن اجتماعات برگزار کرد. در نشست گفت رژیم قطعنامه را پذیرفته وما هر چه زود تر بایستی به سمت ایران حرکت کنیم هماهنگی ها را با صاحبخانه (صدام) انجام دادم.
خاطرات اسارت فواد بصری در مجاهدین – قسمت اول
در مقری ما را گذاشته بودند که از بیرون شبیه به زندان بود. به لحاظ روحی خسته شده بودم احساس می کردم ذهنم به تدریج از کار می افتد رفتم با حجت موضوع فضای بسته ونبود تفریح در مقر را مطرح کردم پاسخ داد مناسبات ما همین است غیر از این نمی تواند باشد. خارج رفتن را با او مطرح کردم با حالت تمسخر، خنده خیلی بلندی کرد وگفت آنهائی که آگاهانه به ما وصل می شوند را خارج نمی فرستیم آنوقت تو که اسیر پیوسته هستی از ما می خواهی تو را به خارج بفرستیم