ناکامی جنگ مسلحانه، فاجعه ای برای آزادی – قسمت هفتم
مرحله کنونی در زندگی انسان را باید پایان عصر تروریزم، خشونت طلبی و دگماتیسم فرقه ای دانست. آن سوی مرزهای محدود کننده خرد و تعقل آدمی، تحولی در جریان تکوین است که بر مبنای آن نظام تفکر توتالیتاریستی به نظام عقلانیت انتقادی و گفتمان دموکراتیک تغییر شکل داده است. در نتیجه نگرش انسان مدرن مفهوم تازه ای را تعریف می کند، زیستن در فضایی آزاد و بدور از هر گونه انقیاد فکری و اسارت فیزیکی.
نقد مناسبات فاشیستی حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت ۲۵
قصه ی هژمونی زنان با تکیه به شعار رهایی آنان از ستم تاریخی مردان که مسعود و رهبری سازمان بر آن تکیه افراطی و غیر اصولی کردند در واقع طریقی و راهی بود برای مانع شدن از انشقاق تشکیلاتی و از هم گسیختگی نیروها و افراد مستقر در قرارگاههای سازمان در عراق.
ارتش ورشکسته – قسمت پانزدهم
مسئولین فرقه بر این باور بودند که حالا پس از سرنگونی دولت صدام حسین نوبت به دولت ایران خواهد رسید و آمریکائی ها به زودی به ایران حمله خواهند کرد و برای تحقق این امر به فرقه نیاز خواهند داشت،بنابراین فرقه چیزی را از دست نداده و همه چیز به نفع فرقه تمام خواهد شد.
سی خرداد، ناکامی منطق جنگ مسلحانه – قسمت چهارم
مفهوم آزادی از نظر رهبری فرقه(مسعود رجوی) عبارت است از پذیرش سبک و راه و رسمی تروریستی و خشونت گرایانه که او پیشنهاد می کند و گریختن از اینگونه آزادی به هر صورت از جانب سران فرقه مجاهدین جانبداری از رژیم، بریدگی و مزدوری تلقی می شود.
مفهوم”تغییر” در دیدگاه فرقه ها و سازمان مجاهدین خلق
در این مقطع تلاش های سازمانی معطوف به القاء این معنی است که زندگی یک فرد مبارز از اساس و بنیان با مردم کیفا متفاوت است. این تفاوت ها را کلید واژه و بار معنایی واژه مبارز حرفه ای تعریف و تبیین می کند. بنابراین انجام هر کنش چه در چارچوب اقدامات رادیکالیستی یا قواعد کلی انقلاب، یا اقدامات تروریستی پیش از هر چیز مستلزم تعمیق این تغییرات و متقاعد شدن فکری، روحی و روانی و البته ایدئولوژیکی به کنش و اقدامی است که از منظر عرف و قانون چندان توجیه پذیر و معقول به نظر نمی آیند.
سی خرداد، ناکامی منطق جنگ مسلحانه – قسمت سوم
پیامد منطقی عملیات تروریستی گسترده که از سوی سران فرقه رجوی در دهه شصت طراحی شد به واکنش شدید اقشار مختلف هم وطنان ایرانی و پایه ریزی مناسبات و روابط استالینیستی سرد و بیروح درون تشکیلات رجوی منجر گردید. که هم اکنون نیز بنا به شهادت تعداد بیشماری از جداشدگان فرقه رجوی شرایط و فضای ذکر شده(استالینیستی و اختناق آمیز) در قرارگاه اشرف حاکمیت تام و همه جانبه دارد
سی خرداد، ناکامی منطق جنگ مسلحانه – قسمت دوم
در تاکید رهبری فرقه بر استمرار تحرکات تروریستی و خشونت آمیز، شمار قابل ملاحظه ای از اعضا و کادرهای رده بالای تشکیلات رجوی به مرور زمان در اثر حل شدگی در هیاهوی عملیات مسلحانه و ترورهای ضد مردمی، عقلانیت سیاسی و خرد ورزی را از دست داده و مفاهیمی چون”دموکراسی و آزادی فردی” که محصول انباشت تجربه عقلانی آدمی در طی تاریخ تکامل انسانی برای بهتر زیستن است را به سخره گرفته و حقیر شمردند.
برگ هفتم از برگی از تاریخ ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳
آنچه که این روز را تاریخی می کند، نه بخاطر اهمیت سازمان مجاهدین خلق است و نه بخاطر اهمیت دستگیری مریم رجوی، بلکه از این جهت این روز تاریخی است که چشم و گوش مردم جهان با پدیده فرقه گرایی و تروریسم بیش از گذشته آشنا شد. برای مردم ایران و جهان، بویژه مردم فرانسه روشن شد که چگونه و با چه مکانیزمی رهبران فرقه ها می توانند از اعضای فرقه مشعل هایی بسازند تا خود را مدتی بیشتر گرم نگه دارد.
صدای آزادیخواهی که در فرقه به فرمان رجوی ها خاموش گردید
لجن پراکنی های سایت افشاگری علیه خواهران سه شهید، سه جوان برومند که با داشتن آرمان رهایی ملت از هرگونه استثمار و استبداد و استعماری و ایجاد فضای دمکراتیک در میهن از دست داده اند نمونه دیگری از خباثت ها و تهدید های هیستریکی رهبران این تشکیلات کثیف است.
کاتالیزورها در رهبری فرقه ها
نقش مریم در این تحول درست بر اساس آنچه سینگر از جنس تعامل و رابطه نزدیکان با رهبری ارائه می دهد نقش یک کاتالیزور است. در انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین نقشی که برای مریم قائل می شوند نقش یک الگوی کامل رفتاری و منحصر با موقعیت رهبری ایدئولوژیک است. مریم درست به این دلیل نزدیک ترین عضو به رجوی شناخته می شود که بیشتر از همه ضرورت رهبری فردی رجوی را درک و به همان میزان هژمونی او را ماده کرده است.
الگوی رهبری فرقه ای در مجاهدین خلق
در واقع رهبران فرقه ها جامعه را آگاهانه به مسیری هدایت و رهبری می کنند که جز منافع فرقه ای خود هدف دیگری را دنبال نمی کند. این تلقی اساسا از آنجا ریشه می گیرد که رهبران فرقه ها ماهیتا برای شعور اجتماعی و سیاسی و… مردم مشروعیتی قائل نیستند. همان گونه که رهبران فرقه ها در اشل مناسبات بسته و کوچک تشکیلاتی موضوعیتی برای شعور و اصالت فردی اعضای خود قائل نیستند در اشل اجتماعی نیز به همان اندازه توده های مردم را فاقد شعور لازم برای انتخاب و تصمیم گیری متصور هستند. به همین دلایل بدیهی، رهبران به مفهوم واقعی برخواسته از مولفه های جوامع دمکراتیک با رهبران فرقه ای متفاوت و متمایز می شوند. بنابراین نمی توان به صرف شباهت هائی نسبت به ضرورت رهبری و یا در نهایت موقعیت متفاوت او نسبت به شهروندان عادی دچار ذهنیت منفی شد.
تاریخ نویسی از نوع سوم
من نه نویسندهام و نه تاریخنگار، که بخواهم از کسی مُهر تأیید بگیرم. اما مانند یک شاگرد نوآموز، کوشیدم که از مسعود، پرچمدار بیبدیل راه بهروزی مردم ایران زمین، بیاموزم. البته درمثل مناقشه نیست.هرگردی گردونیست و هر سبزی خیار نیست و هر درختی چنار یعنی هر چند نادر شاه و میرزا مسعود رجوی شجاع الدوله و میرزا عبدالعلی گماشته هر سه اهل خطه خراسان هستند ولی ملا مسعود متواری کجا و نادر شاه افشار کجا که فتح هند کرده است. نادر شاهی که هنوز پشتوانه پول ایران از غارت هندوستان در بانک مرکزی وجود دارد،از شکست خود می گوید زیرا نادر شاه می داند که پذیرفتن شکست،شرط پیروزی است.