سی خرداد، ناکامی منطق جنگ مسلحانه – قسمت چهارم
مفهوم آزادی از نظر رهبری فرقه(مسعود رجوی) عبارت است از پذیرش سبک و راه و رسمی تروریستی و خشونت گرایانه که او پیشنهاد می کند و گریختن از اینگونه آزادی به هر صورت از جانب سران فرقه مجاهدین جانبداری از رژیم، بریدگی و مزدوری تلقی می شود.
مفهوم”تغییر” در دیدگاه فرقه ها و سازمان مجاهدین خلق
در این مقطع تلاش های سازمانی معطوف به القاء این معنی است که زندگی یک فرد مبارز از اساس و بنیان با مردم کیفا متفاوت است. این تفاوت ها را کلید واژه و بار معنایی واژه مبارز حرفه ای تعریف و تبیین می کند. بنابراین انجام هر کنش چه در چارچوب اقدامات رادیکالیستی یا قواعد کلی انقلاب، یا اقدامات تروریستی پیش از هر چیز مستلزم تعمیق این تغییرات و متقاعد شدن فکری، روحی و روانی و البته ایدئولوژیکی به کنش و اقدامی است که از منظر عرف و قانون چندان توجیه پذیر و معقول به نظر نمی آیند.
سی خرداد، ناکامی منطق جنگ مسلحانه – قسمت سوم
پیامد منطقی عملیات تروریستی گسترده که از سوی سران فرقه رجوی در دهه شصت طراحی شد به واکنش شدید اقشار مختلف هم وطنان ایرانی و پایه ریزی مناسبات و روابط استالینیستی سرد و بیروح درون تشکیلات رجوی منجر گردید. که هم اکنون نیز بنا به شهادت تعداد بیشماری از جداشدگان فرقه رجوی شرایط و فضای ذکر شده(استالینیستی و اختناق آمیز) در قرارگاه اشرف حاکمیت تام و همه جانبه دارد
سی خرداد، ناکامی منطق جنگ مسلحانه – قسمت دوم
در تاکید رهبری فرقه بر استمرار تحرکات تروریستی و خشونت آمیز، شمار قابل ملاحظه ای از اعضا و کادرهای رده بالای تشکیلات رجوی به مرور زمان در اثر حل شدگی در هیاهوی عملیات مسلحانه و ترورهای ضد مردمی، عقلانیت سیاسی و خرد ورزی را از دست داده و مفاهیمی چون”دموکراسی و آزادی فردی” که محصول انباشت تجربه عقلانی آدمی در طی تاریخ تکامل انسانی برای بهتر زیستن است را به سخره گرفته و حقیر شمردند.
برگ هفتم از برگی از تاریخ ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳
آنچه که این روز را تاریخی می کند، نه بخاطر اهمیت سازمان مجاهدین خلق است و نه بخاطر اهمیت دستگیری مریم رجوی، بلکه از این جهت این روز تاریخی است که چشم و گوش مردم جهان با پدیده فرقه گرایی و تروریسم بیش از گذشته آشنا شد. برای مردم ایران و جهان، بویژه مردم فرانسه روشن شد که چگونه و با چه مکانیزمی رهبران فرقه ها می توانند از اعضای فرقه مشعل هایی بسازند تا خود را مدتی بیشتر گرم نگه دارد.
صدای آزادیخواهی که در فرقه به فرمان رجوی ها خاموش گردید
لجن پراکنی های سایت افشاگری علیه خواهران سه شهید، سه جوان برومند که با داشتن آرمان رهایی ملت از هرگونه استثمار و استبداد و استعماری و ایجاد فضای دمکراتیک در میهن از دست داده اند نمونه دیگری از خباثت ها و تهدید های هیستریکی رهبران این تشکیلات کثیف است.
کاتالیزورها در رهبری فرقه ها
نقش مریم در این تحول درست بر اساس آنچه سینگر از جنس تعامل و رابطه نزدیکان با رهبری ارائه می دهد نقش یک کاتالیزور است. در انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین نقشی که برای مریم قائل می شوند نقش یک الگوی کامل رفتاری و منحصر با موقعیت رهبری ایدئولوژیک است. مریم درست به این دلیل نزدیک ترین عضو به رجوی شناخته می شود که بیشتر از همه ضرورت رهبری فردی رجوی را درک و به همان میزان هژمونی او را ماده کرده است.
الگوی رهبری فرقه ای در مجاهدین خلق
در واقع رهبران فرقه ها جامعه را آگاهانه به مسیری هدایت و رهبری می کنند که جز منافع فرقه ای خود هدف دیگری را دنبال نمی کند. این تلقی اساسا از آنجا ریشه می گیرد که رهبران فرقه ها ماهیتا برای شعور اجتماعی و سیاسی و… مردم مشروعیتی قائل نیستند. همان گونه که رهبران فرقه ها در اشل مناسبات بسته و کوچک تشکیلاتی موضوعیتی برای شعور و اصالت فردی اعضای خود قائل نیستند در اشل اجتماعی نیز به همان اندازه توده های مردم را فاقد شعور لازم برای انتخاب و تصمیم گیری متصور هستند. به همین دلایل بدیهی، رهبران به مفهوم واقعی برخواسته از مولفه های جوامع دمکراتیک با رهبران فرقه ای متفاوت و متمایز می شوند. بنابراین نمی توان به صرف شباهت هائی نسبت به ضرورت رهبری و یا در نهایت موقعیت متفاوت او نسبت به شهروندان عادی دچار ذهنیت منفی شد.
تاریخ نویسی از نوع سوم
من نه نویسندهام و نه تاریخنگار، که بخواهم از کسی مُهر تأیید بگیرم. اما مانند یک شاگرد نوآموز، کوشیدم که از مسعود، پرچمدار بیبدیل راه بهروزی مردم ایران زمین، بیاموزم. البته درمثل مناقشه نیست.هرگردی گردونیست و هر سبزی خیار نیست و هر درختی چنار یعنی هر چند نادر شاه و میرزا مسعود رجوی شجاع الدوله و میرزا عبدالعلی گماشته هر سه اهل خطه خراسان هستند ولی ملا مسعود متواری کجا و نادر شاه افشار کجا که فتح هند کرده است. نادر شاهی که هنوز پشتوانه پول ایران از غارت هندوستان در بانک مرکزی وجود دارد،از شکست خود می گوید زیرا نادر شاه می داند که پذیرفتن شکست،شرط پیروزی است.
راز خوشحالی چه کسی
شاید چند هفته بعد از 30فروردین51 ـ تیرباران اولین دسته از اعضای مرکزیت سازمانـ بود که ما ازطریق ملاقات باخبر شدیم که 4تا از بچهها را اعدام کردهاند. یعنی علی میهندوست، ناصر صادق، محمد بازرگانی و علی باکری. وقتی این خبر را به سعید دادیم، من حالتی از خوشحالی در او دیدم که در لحظه اول برایم نامفهوم بود. بعد خودش گفت «پس مسعود ماند» یا «چه خوب شد که مسعود را اعدام نکردند» سال بعد اگر مجاهدین هنوز باشند و هنوز عباس داوری را داشته باشند حتما اضافه خواهد کرد که سعید محسن گفته بود: « کاش همه ما را اعدام کنند ولی فقط مسعود را زنده بگذارند »
خانم مریم عضدانلو، رئیس جمهور مادام العمر یا یک شوخی بی مزه تاریخی
خانم مریم عضدانلو، شما به عنوان رئیس جمهور مادام العمر معرفی شده اید. این یک حقیقت تلخ و دردناک است که در دنیای مدرن و عصر تحولات دموکراتیک سازمانی که ادعای دفاع از حقوق انسانها را یدک می کشد رئیس جمهور خود خوانده ای را بر هفتاد میلیون انسان تحمیل کند بی آنکه انتخاباتی دموکراتیک روی داده باشد و دردناکتر اینکه رئیس جمهور انتصابی چند نفر انگشت شمار به طور مادام العمر در این سمت قرار گیرد و به ملتی تحمیل گردد.
درجایگاه اول درتاریخ خیانت وسرسپردگی یک تشکیلات سیاسی
حزب توده آخرین تشکیلات غیرخوشنام درتاریخ ایران نبود وازسا ل شصت بدین سو سازمان مجاهدین که بنابرتحلیل های درون تشکیلاتی خود جهت جلوگیری تبدیل شدن به حزب توده ای دیگرچنان غرق خود بزرگ بینی مفرط تاریخی گردید که با اعلام فازنظامی وقبول تبعات وپیامدهای حاصل از آن که نزدیک به سه دهه بطول انجامید به منفورترین وضد مردمی ترین وخیانتکارترین وسرسپرده ترین تشکیلات تاریخ سیاسی معاصر ایران مبدل گردید. به باوراین نگارنده درکسوت یک روزنامه نگارکه شاهد شکل گیری دوباره این سازمان از سال 1358 بدینسو وتحلیل ها و عملکردهای این تشکیلات مذهبی- مارکسسیستی بوده ام… درتاریخ معاصرایران هیچ حزب و گروه وسازمانی به بدنامی وبی سرانجامی این فرقه جنایتکاروجود نداشته است و لذا درمقایسه ای ساده بایستی حزب توده را درمقابل این فرقه دجال وشیاد و وطن فروش راازلیست خائنین به تاریخ ومردم ایران خارج نمود.