ورود به قرارگاه فرار از اشرف، فرار از جهاد اکبر بود؟ – قسمت دوم
زندگی در کنار خانواده، موهبتی که دوباره نصیبم شد دیدار فاضل فرهادی با اعضای انجمن نجات اراک
دفتر بغداد و جاذبه های مبارزه فرار از اشرف، فرار از جهاد اکبر بود؟ – قسمت اول
مصاحبه بنیاد خانواده سحر با حسن شرقی
در مورخه 31/5/91 به من گفتند ساعت 9 شب در اطاق فرمانده یکان باشم. ساعت 9 شب به همراه محمد علیشاهی به اطاق فرماندهی رفتم. دو نفر از مسئولین به نام های رسول و محمد بخشایی به مدت 5/3 ساعت ما را در خصوص انجام مصاحبه روز بعد با یونامی توجیه کردند. آنها به ما گفتند که باید شرایط لیبرتی را سخت و غیر قابل سکونت انعکاس بدهیم و بگوئیم در خصوص آب و برق مشکل داریم. به ما گفتند بگوئیم که با خانواده تا قبل از آمدن به لیبرتی تماس و ارتباط داشته ایم و به غیر از نشست عملیات جاری هیچ نشست دیگری نداریم.
رهائی اقای عبدالکریم ابراهیمی از مجاهدین خلق مبارک
عبدالکریم بیش از 20 سال اسیر فکری و جسمی فرقه جنایتکار رجوی بود تا اینکه امروز موفق به فرار می شود. رجوی در کمپ لیبرتی هم یک عده از چماقداران و شکنجه گران وفادار خود را برای نگهبانی از اسیران بکار گرفته و عبدالکریم را موقع فرار تعقیب می کنند تا او را دستگیر بکنند و با تهدید می خواهند که بایستد! اما عبدالکریم با تمام توان سمت مقر پلیس عراق می دود وخودش را به مقر پلیس عراق می رساند و سگان رجوی که عبدالکریم را دنبال می کردند دست از پا درازتر به مقر فرقه بر می گردند.
پیام تبریک به آقای حسن شرقی
رهایی ات را بعد از نزدیک به 25 سال اسارت در فرقه دهشتناک رجوی صمیمانه تبریک گفته و برایت آرزوی بهترینها را در زندگی جدیدی که شروع کرده ای دارم. هرچند انتظار میرفت که تو خیلی زودتراز اینها دست به چنین اقدامی میزدی و بسیار بودند از دوستان خودت که نزدیک به هشت سال پیش دست به چنین اقدامی زده بودند ولی بقول معروف ماهی را هر گاه از آب بگیری تازه است!
اظهارات عبدالحمید رئوفیان پس از بازگشت – قسمت اول
آقای عبدالحمید رئوفیان در مورد اولین جرقه جداشدن از فرقه رجوی چنین می گوید که 4 سال پیش وقتی اصرار زیادی برای برقراری ارتباط با خانواده را مطرح نمودم، برای اینکه من را راضی کنند نامه ای را که برادرم از طریق صلیب سرخ برایم فرستاده بود را به من دادند که من با استفاده از شماره تلفن زیر نامه در زیر فشارهای روانی بسیار بالا و شنودهای متعدد سران فرقه با مادرم بعد از 23 سال صحبت کردم که این خود مهر محکمی شد برای شروع تفکر در مورد فرار و زمان مناسب برای جدایی که الحمدلله این فرصت دست داد.
بازگشت عبدالحمید رئوفیان به آغوش خانواده
بنا به گفته عبدالحمید رئوفیان، وی از زمانی که صدای خانواده اش را از طریق بلندگو شنید دیگر کاسه صبرش لبریز شد و طی نوشتن متنی خواستار خروج از فرقه تروریستی رجوی و بازگشت به آغوش خانواده اش شد که سران جنایتکار فرقه رجوی با درخواست منطقی وی مخالفت کرده و او را بیشتر زیر نظر گرفتند که خوشبختانه او توانست از یک موقعیت بدست آمده استفاده کند و خود را به سربازان عراقی برساند و موجب رهایی خویش از چنگال باند تروریستی فرقه شوم رجوی شود.
جدائی حسن شرقی از فرقه رجوی
آقای حسن شرقی در تاریخ 1 مهر 1359 در جریان جنگ ایران و عراق در منطقه سومار اسیر نیروهای عراقی و راهی اردوگاه اسرای ایرانی در عراق گردید. او در تاریخ 1 شهریور 1391، یعنی بعد از 9 سال اسارت در دست رژیم صدام حسین معدوم و بعد از بیش از 23 سال اسارت در دست فرقه رجوی فراری، در هنگام مصاحبه با مسئولین ملل متحد در اردوگاه موقت لیبرتی، از فرقه رجوی اعلام جدائی نمود و تحویل پلیس عراق و مقامات محلی ملل متحد گردید.
حسن جان به دنیای ازاد خوش امدی
من و حسن سالیان سال در کنار هم در یگان ترابری با هم بودیم و شناخت نزدیک از حسن داشتم و می دانستم که یکی از مخالفان تشکیلات فرقه مافیایی رجوی هست به همین خاطر هم شب قبل از فرارم موضوع را با حسن در میان گذاشتم که متاسفانه به دلایلی حسن از امدن منصرف شد و بیش از ما در اسارت جسمی و ذهنی فرقه رجوی ماند. در چندین نوبت که پیام صوتی به اسیران فرقه مافیایی رجوی داده بودم هر بار از حسن شرقی نام برده بودم و خواسته بودم که خودش را از اسارتگاه فرقه رجوی نجات بدهد تا اینکه امروز این خبر خوشحال کننده را دریافت کردم.
در میان اشک و شوق خانواده ها – قسمت دوم
خانواده ها با ابراز خوشحالی جداگانه بازگشت مجید به نزد خانواده اش را تبریک گفتند و آرزوی بازگشت اسیران خود به میهن را نمودند.مادر محمد رضا خزائی اسیر دست رجوی که شدیدا متاثر شده و از حال رفته بود در لحظه دیدار مجید با مادرش به رجوی جنایتکار لعنت می فرستاد و آرزو می کرد که این لحظه نیز نصیب همه و از جمله او شود تا پسرش را بعد از دو دهه در آغوش بگیرد.
گزارش تصویری از بازگشت آقای مجید محمدی به آغوش خانواده
آقای مجید محمدی بعد از سالیان از چنگال فرقه رجوی رها گشته و به خاک میهن بازگشته و مورد استقبال خانواده اش و جمعی دیگر از خانواده های انجمن نجات که اسرایی در قراگاه اشرف و کمپ موقت در بغداد دارند قرار گرفت. این استقبال که به همراه جمعی از دوستان سابق بازگشته در دفتر انجمن صورت گرفت با شور و حال خاصی همراه بود که گزارش کامل آن متعاقبا به اطلاع می رسد.
در میان اشک و شوق خانواده ها – قسمت اول
مادران و پدران پیری که سالیان چشم انتظاری فرزندانشان را کشیدند با چشمان اشکبار هر کدام به خانواده آقای محمدی تبریک می گفتند و آرزوی فرار و رهائی فرزندان خود را از جهنم رجوی در عراق می کردند.مادر پیر مجید محمدی گل افشان که به همراه یکی دیگر از پسرانش آقای رشید محمدی به دفتر آمده بود با دل شکسته و با چشمانی گریان ضمن نفرین به رهبران مجاهدین می گفت: با خود می گفتم آیا می شود که این خبر خوش برای بازگشت و رهائی پسرم مجید باشد
فطر رهایی اسیران دربند فرقه رجوی
عید فطر سال 84 برای اعضاء جدا شده از بند اسارت این فرقه جهنمی حال وهوای دیگری داشت.آنها بعد ازسالیان اسارت با رقم خوردن شب قدرشان برای اولین بار طعم شیرین رهایی وعید را چشیدند ودرکنار یکدیگر وبصورت آزاد و بدون هراس از عوامل سرکوبگر و حصارهای عینی به شکرانه این روز بزرگ در صفی واحد به نماز عید فطر ایستاده و خدا را بابت این نعمت شکر کردند و برای نخستین بار و بدورازاعمال هرگونه زور واجبار با صدای بلند فریاد تکبیر سر داده و خدا را به پاس اعطای اوج کمال و ارتقاء به مدارج بالای انسانی یاد کردند
به یاد اولین عید فطر بعد از رهایی از اسارت فرقه رجوی
. از لحظه ای که از آنها جدا شدم همواره با خود می اندیشم که چگونه میتوان بار دیگر سرنوشت خویش را با آنها گره بزنم و چگونه آن همه خاطرات باز می تواند برایم تداعی شود از لحظه جدایی هیچگاه نتوانستم خود را جدا از آنها احساس کنم و همواره یاد و خاطرات آنها مرا همچون سایه ای دنبال می کرد.خاطرات,دقایق,روزها وحتی ثانیه های با آنها بودن راحتم نمی گذاشت و گویی مرا از آنها گریزی نیست. با آنها طعم تلخ زندگی یا بهتر بگویم مرگ لحظه مره را در مناسبات رجوی لمس وتجربه کرده بودم.

