نامه ای به حسن ابراهیمی اسیر در کمپ لیبرتی
تا کی می خواهی عمرت را برای کسانی از بین ببری که دنبال منافع خودشان هستند آیا تا به حال فکری به حال مریضی ات کرده ای در فرقه رجوی چه زمانی به فکر شما بودند مرده شما بیشتر برای فرقه رجوی ارزش دارد تا زنده بودنتان. چرا یک تصمیم درستی برای خودت نمی گیری باور کن هیچ ارزشی در لیبرتی برای شما قائل نیستند. اگر یادت باشد در نشست های عمومی بیرون از سالن به شما می گفتم رجوی فقط زورش به ما می رسد
نامه ای به دخترم پروانه ربیعی عباسی اسیر در لیبرتی
چکار کنم که دسترسی به شما ندارم و نمی دانم تا کی و چه وقت این وضعیت ادامه دارد همش دعا می کنم که این وضعیت بزودی تمام شود و بتوانم شما را در آغوش بگیرم. هر چه باشد شما فرزند من هستید و من شما را تا آخر عمر فراموش نخواهم کرد. چرا و به چه دلیل به شما اجازه نمی دهند که تماسی با من داشته باشی هر چه فکرش را می کنم ذهنم به نتیجه ای نمی رسد آیا تماس با مادر جرم است مگر شما بی کس و کارید من به گردن شما حق دارم دلم می خواهد صدای شما را بعد از چندین سال بشنوم مقداری آرامش بگیرم من فقط یک آرزو دارم آنهم هر چه زود تر تو را در آغوش بگیرم و خلا چندین ساله ام پُر شود. به امید روزی که به آرزویم برسم.
نامه ای به برادرم سعید عبدی اسیر فرقه رجوی
چند سال است تماسی با ما نداشتی که از اوضاع و احوالت با خبر شویم. به چه دلیل خانواده خود را رها کردی و در جایی قرار گرفته ای که نمی توانی برای خودت تصمیم بگیری و تو را تبدیل کرده اند به یک چوب خشک عاطفه ای در وجودت باقی نمانده و تو را تبدیل کرده اند به یک مترسک! چرا خودت را به این روز انداختی مگر تو انسان نیستی تا آنجایی که من خبر دارم در کمپی بنام لیبرتی شما را زندانی کرده اند و از شما صبح تا شب بیگاری می کشند که اهداف خودشان را پیش ببرند.
نامه ای به محسن معصومی
آقای معصومی رجوی ابریست که هیچ وقت نمی بارد فقط آلودگی ایجاد می کند پایه و اصول رجوی بر دروغ و فریب سوار است شما هیچ جایگاه و پایگاهی در ایران ندارید و نمی توانید داشته باشید چرا؟ چون مردم ایران به رهبری و تشکیلاتش به عنوان خائن نگاه می کنند واقعا عجب رهبر مضحکی دارید جالب است مریم قجر را چند سال به عنوان رییس جمهور به خارجه فرستاده. رییس جمهور فسیل شده به احتمال زیاد هر روز جلوی آیینه می ایستد و ژست می گیرد و با خودش می گوید اگر روزی رییس جمهور شوم.
درد دل یک مادر!
فرزندان من در دام عنکبوتی گیر کرده اند، توان آن را ندارند خودشان را از دام عنکبوت آزاد کنند. محمد حسن و محمد رضا حسرت دیدار شما در دل من و پدرتان مانده است هر چه باشد من مادر شما هستم و یک مادر هیچ وقت نمی تواند فرزند خود را فراموش کند. پدرتان خیلی مشتاق دیدار شماست بعضی وقتها که به یاد شما می افتد اشک از چشمان او سرازیر می شود و با خود می گوید اگر فرزندانم پیش ما بودند الان عصای دست من بودند ولی الان برعکس شده بایستی حسرت دیدن آنها را بکشم. محمد حسن و محمد رضا من و پدرتان پیر شده ایم آرزویمان این بود که در ایام پیری شما در کنار ما باشید.
نامه ای به فرزندم حمید رضا نوری اسیر در کمپ لیبرتی
من و مادرت به گردن تو حق داریم هر چه فکرش را می کنم برای چی و برای چه هدفی زندگی خودت را متلاشی کردی به نتیجه ای نمی رسم که ذهن مرا قانع کند و مدام با مادرت در این فکر هستیم چگونه چندین سال در دام کسانی افتاده ای که فقط دارند به وسیله شما اهداف خودشان را پیش می برند و اجازه به تو نمی دهند یک تماس تلفنی و یا یک نامه برای ما ارسال کنی.
نامه فواد بصری به مریم نقدی اسیر در کمپ لیبرتی
تازگی پسرت مسعود موفق شده است که از آلبانی پناهندگی آمریکا را بگیرد و به آمریکا سفر کند. و اما شما تا کی می خواهید عمر خودتان را در لیبرتی فدای قدرت طلبی رجوی و دارودسته اش بکنید دنیا در زندان لیبرتی خلاصه نمی شود بیرون از مناسبات جهل و فریب رجوی زندگی شیرین است رجوی دیکتاتور زندگی غار نشینی برای شما در زندان لیبرتی درست کرده رجوی در فریبکاری و شیادی استاد است دست شیطان را از پشت بسته است واقعیت این است که رجوی به شما اجازه نمی دهد با واقعیت های بیرون از خودتان آشنا شوید چون به آن پشت پا می زنید.
نامه ای به دخترم شکوه قاسمی اسیر در کمپ لیبرتی
در دام کسانی افتاده ای که حتی به تو اجازه نمی دهند برای خودت تصمیم بگیری آنقدر شما را شستشوی مغزی داده اند عواطف در شما خشک شده است شما را تبدیل کرده اند به چوب خشک. خدا لعنت کند کسانی که شما را به اسارت گرفته اند و ما پدر و مادران را داغ دار کردند شما از زندانی هم بد تر هستید زندانی حق و حقوقی برای خودش دارد حق تماس دارد حق مرخصی دارد و… شما در دام کسانی افتاده اید که شما را از انسانیت بدور کرده اند و برای منافع خودشان فقط از شما سوء استفاده می کنند امیدوارم روزی این را فهم کنی که بهترین دوران زندگی خودت را برای هیچ و پوچ به باد دادی یک مقدار به خودت بیا و چشمانت را باز کن ببین در چه دامی خودت را اسیر کردی
جلسه صمیمی با خانواده ها استان مرکزی اراک
مورخ 6/7/93 جلسه صمیمی با خانواده ها در دفتر انجمن نجات استان مرکزی برگزار شد. خانواده ها کم و بیش به وضعیت فرزندانشان در لیبرتی اشراف داشتند و خواستار این بودند که نخست وزیر جدید عراق آقای العبادی در رابطه با آزادی فرزندانشان آنها را یاری کند. در پایان جلسه خانواده ها بصورت جمعی اعلام کردند تا فرزندانمان را از چنگ فرقه رجوی آزاد نکنیم از پا نخواهیم نشست.
نامه ای به برادرم سعید عبدی
هر چه فکرش را می کنم که به چه دلیل در فرقه ماندگار شدی عقلم به جایی قد نمی دهد دخترت مستمر سراغ تو را می گیرد جوابی نداریم به آن بدهیم تنها جوابی که به آن می دهیم نگران پدرت نباش بر می گردد در نبود تو تمام خانواده به لحاظ روحی شکسته شده اند. لعنت خدا بر سران فرقه رجوی که تو را به اسارت گرفته اند
نامه مادری که چندین سال در حسرت دیدن دخترش است!
سلام دخترم! نمی دانم از کجا شروع کنم و چه کسی را نفرین کنم. چندین سال است از تو خبر ندارم در چنگال دیوی بنام رجوی اسیر شده ای و نمی توانی خودت را از دست این دیو خلاص کنی تا به حال نه نامه و نه تماس تلفنی با من داشته ای عواطف مادری به من اجازه نمی دهد آرام بگیرم همیشه در دلم هستی نمی دانم رجوی از جان ما چه می خواهد که این قدر ما را اذیت می کند آیا رجوی در رابطه با خانواده خودش همین کار را می کند
جلسه صمیمی با خانواده های عضو انجمن نجات استان مرکزی
در این جلسه خانواده ها راههای موجود جهت نجات فرزندانشان از کمپ موقت (لیبرتی) را مورد بحث و برسی قرار دادند. مسئول انجمن در رابطه با خفقان حاکم بر کمپ موقت (لیبرتی) توضیحاتی داد و خانواده ها نقش فعال خود را در رابطه با آزادی فرزندانشان اعلام کردند در پایان جلسه خانواده به صورت جمعی نامه ای برای سازمان ملل تنظیم کرده همراه با عکس دسته جمعی و امضاء تک تک خانواده ها برای سازمان ملل ارسال کردند و از سازمان ملل خواستار شدند در مسیر آزادی فرزندانشان آنها را یاری کنند.

