مابقی زندگی ات را آزاد زندگی کن برای برادرم رضا بلالی در کمپ آلبانی
تمام عیار حمایتت میکنم پیام علی اصلانی به برادر اسیرش سیفعلی اصلانی
پیام زهرا قلیزاده برای برادرش علی قلیزاده در کمپ مجاهدین علی جان خانواده همیشه عاشق تو هستند
نامه فرج الله بارانی به پسر عمویش علی اصغر بارانی
سلام علی اصغر جان پسر عموی عزیزم. من فرج الله هستم شب و روز دعا می کنم هر چه زودتر به آغوش گرم خانواده ات برگردی، علی اصغر عزیزم ما همگی دلتنگ تو هستیم. بی خبری از وضعیت تو ما را آزار می دهد. عزیز دلم خانواده ات همگی رفتند شمال (مازندران) و وضعیت زندگیشان […]
حرف دل داود سادات محسنیان به برادر اسیرش سید جعفر محسنیان
سید طالب جان که بیشتر به این اسم صدات میزدیم خوب و سلامت هستی؟ خدایی خیلی دلم برایت تنگ شده است و خیلی دوست دارم حداقل صدایت را بعد از ۴۰ سال دوری و بیخبری بشنوم. چرا با ما تماس نمی گیری؟ چرا با همسر و فرزندت اجازه نداری تماس بگیری و حال و احوال […]
یادداشت کوتاه آمنه یوسفی به محمد تقی یوسفی عضو اسیر رجوی
سلام برادر عزیزتر از جانم. خوبی سلامتی؟ فدای تو بشم من خواهرت آمنه هستم. عزیز دل خواهر من از سال 96 که از تهران منتقل شدم رشت مرتب برات نامه مینویسم، فیلم میزارم و فعالیت داشته و دارم ولی نمیدونم چرا تو حتی یک بار هم جواب منو ندادی! قربونت برم خواهش میکنم اگه میتونی […]
ملاقات اعضای انجمن نجات مازندران با برادر محمد مهدی ثابت رستمی
اعضای انجمن نجات استان مازندران روز یکشنبه چهارم آذرماه 1404، با حسین ثابت رستمی برادر محمد مهدی ثابت رستمی در محل کار او در شهر رستم کلا دیدار کردند. وی به گرمی پذیرا شد و بلافاصله گفت: “تازه از زیارت امام رضا (ع) از مشهد برگشتم. در آنجا از ضامن آهو درخواست کردم برادرمان که […]
نامه عزیز الله رستمی به برادرش داریوش رستمی در کمپ آلبانی
داریوش سلام، سلامی به لطافت و مهربانی های دوران کودکی، یادش بخیر چه زود گذشت. خیلی سریع تر از آن چه فکرش را بکنیم! در کمپ مجاهدین چکار می کنی و در چه حالی؟ امیدوارم در کمپ سالم باشی. چندین سال است شما را ندیدم نمی دانم چهره ات چه شکلی شده. چندین نامه برای […]
گفتگوی مسئول انجمن نجات اراک با پدر شکوه قاسمی
فواد بصری: سلام آقای قاسمی احوال شما؟ امیدوارم تندرست و سالم باشید. آقای قاسمی: سلام خسته نباشید با زحمت های ما، در خدمتیم. فواد بصری: آقای قاسمی چه اتفاقی افتاد که دختر شما شکوه به سمت سازمان مجاهدین خلق رفت؟ قاسمی: وقتی خبر به من رسید شکوه جذب سازمان شده کمرم شکست. مانده بودم چکار […]
تسلیت به مناسبت درگذشت برادر حیدر پیرزادی
انالله و انا الیه راجعون با نهایت تاثر و تالم آقای اسدالله پیرزادی برادر حیدر پیرزادی از اعضای گرفتار در فرقه مجاهدین خلق در تاریخ 5 آذرماه 1404 بعد از تحمل یک دوره طولانی بیماری دار فانی را وداع گفت و به رحمت ایزدی پیوست. به همین مناسبت انجمن نجات خوزستان درگذشت آقای اسدالله پیرزادی […]
تسلیت به مناسبت درگذشت مادر علی اکبر مردانی
با نهایت تاسف و تالم مطلع شدیم مادر مهربان و چشم انتظار علی اکبر مردانی چشم از دنیا فروبست. این مادر رنج دیده، سالیان سال چشم براه علی اکبر مردانی بود و متاسفانه این آرزو را همانند مادران دیگری که بخاطر ظلم و ستم سران رجوی نتوانستند فرزندان خود را ببینند و آنها را در […]
نامه حسین رضایی به برادرش حسن رضایی در کمپ آلبانی
برادرم حسن سلام امیدوارم که حال شما خوب باشد و تندرست و سلامت باشید. خبری از شما نیست! یادم می آید قبلا تماسی با خانواده خود می گرفتی اما مدت زمان زیادی می گذرد که تماسی با خانواده خود نگرفتی. این موضوع همه خانواده را نگران کرده است چرا که اطلاعی از وضعیت جسمیت نداریم […]
ملاقات اعضای انجمن نجات مازندران با برادر هاجر یعقوبی
در آخرین روزهای پاییزی آبان ماه 1404، اعضای انجمن نجات استان مازندران در شهرستان نکا با سید محمد یعقوبی برادر هاجر یعقوبی دیدار کردند. هاجر نیز همچون دیگر اعضای گرفتار در تشکیلات مجاهدین خلق سالیان طولانی است که بدلیل ممنوع بودن ارتباط با خانواده از دیدار و تماس با آنها منع شده است و از […]
درخواست دختر ناصر محمدی از سیستم قضایی کشور و دادگاه بین المللی
رقیه محمدی دختر ناصر محمدی عضو کشته شده توسط مجاهدین خلق، با جدیت و پرتلاش به دنبال دادخواهی خون پدرش است و بی وقفه و مستمر شکایت علیه سران مجاهدین را پیگیری می کند. ایشان از رئیس قوه قضائیه کشور همچنین مسئولین دادگاه بین المللی کیفری درخواست دارد تا اجازه ندهند خون اعضای کشته شده […]
نامه زهرا چراغی برای برادرش اکبر چراغی در کمپ آلبانی مجاهدین
سلام اکبر عزیزم برادر خوب و مهربونم سلام. انشاالله خوب و خوش و خرم باشین. سال هاست شوق دیدارت را داریم، اکبر از جان عزیزترم من خواهرت زهرا هستم، پدر و مادرمان در فراق تو اشک می ریزند و غم دوری تو آنان را از پا درآورده است، برادر جانم تا کی پدر و مادر، […]

