نامه زهرا قلیزاده به برادرش علی قلیزاده علی جان یک دنیای واقعی منتظر توست
به مناسبت روز دانشجو مادری هستم که سالهاست چشمانتظار دختر دانشجوی خود مانده
پیام خانواده ملکی برای برادرشان علی اشرف علی اشرف جان نگران حالت هستیم
رهبری مجاهدین و خواسته ی مشروع خانواده ها
برادر عزیز دوریت برای همه ی خانواده سخت و دشوار است و تحمل این جدایی مشکل، برادر دلبندم همه ی ما می دانیم که تو هم دلت برای ما تنگ شده ولی ای کاش این دیوار سخت جدایی بین ما نبود یعقوب جان چرا جواب ما را نمی دهی از وقتی که ما چند سال پیش به دیدن تو آمدیم و از سلامتی تو با خبر شدیم هر روز امیدوارتر از روز قبل می شویم. که شاید روزی بتوانی به طرف ما و آشیانه ات پرواز کنی و به آغوش گرم خانواده و کشورت برگردی
بازگشت سر افرازانه خانواده های خوزستانی از پشت سیاج اشرف
برخی ازاین خانواده ها که برای چندمین بار بود برای رهایی عزیزانشون به این سفر رفته بودند اظهار داشتند هر بار که می رویم بیشتر به عمق جنایات سازمان مجاهدین پی می بریم که این امر ما را مصمم تردرخصوص آزادی و نجات فرزندانمان می کند. و از طرف دیگه نکات بیشتری از تاثیرات مثبت حضور و فعالیتهای افشاگرایانه خانواده ها روی تغییر دادن فکر افراد کمپ اشرف که بعنوان اسیر نگه داشته شده اند مشاهده می کردیم که نمونه مثبت تاثیر حضور خانواده ها بود
خانواده ها همچنان به تحصن و مقاومت قهرمانه خود ادامه میدهند
بیش از یکسال و نیم است که خانواده های اعضای اسیر در پادگان فرقه ای اشرف دست به تحصنی پایدار و حماسی در برابر دروازه این پادگان زده اند. آنان در سخت ترین شرایط در محل مربوطه اقامت گزیده اند و چیزی به غیر از دیدار آزادانه با عزیزان خود نمی خواهند. آنها صرفا می خواهند مطمئن شوند که بستگانشان به میل و اراده خود در اشرف هستند چرا که تمامی شواهد دال بر آنست که برای حفظ نیروها در اشرف از تمامی تکنیک های کنترل روانی و فیزیکی استفاده میشود. اشرف جائی است که مستمرا افراد با ریسک جان خود از آن فرار میکنند. ساکنان اشرف سالهای سال است که هیچ ارتباطی با دنیای خارج نداشته و کمترین اطلاعات به آنان نرسیده است.
خانواده های گیلانی برای دیدار با عزیزانشان در اشرف، عازم عراق شدند
درتاریخ 27/7/90 شماری از خانواده های زحمتکش و چشم انتظار گیلک که هر کدام عضوی از خانواده خود در اسارت فرقه رجوی دارند با قلبی سرشار از امید و آرزو به منظور دیدار و ملاقات حضوری با عزیزانشان در محیطی آرام و بدور از کنترل سران بدنام تشکیلات فریبنده رجوی، با تقبل رنج سفرعازم کشور ناامن عراق شدند تا به سایر خانواده های مقاوم و متحصن مقابل پادگان عراق جدید بپیوندند.
خاطره ای از ثریا عبداللهی
مجوز رفتن آمبولانس آنان صادر شد و در حالیکه ماشین حرکت می کرد نگاهم از آنها بخصوص بیمار قطع نمی شد و برای سلامتی او دعا کردم. به بیمارستان مراجعه کردم و آنجا متوجه شدم اسم آن بیمار خانم زهرا حسینی است. زهرا حسینی همسر آقای مهدی خوشحال است که سالها قبل با داشتن یک پسر خردسال از سازمان جدا شد و به آلمان رفت. پسر الان در آلمان بزرگ شده و تحصیلات عالیه دارد و ازدواج کرده است.
در خواست کمک از مسئول هماهنگ کننده امور حمایت و جستجوی کمیته بین المللی صلیب سرخ
آقای احمد قره دولی با اشاره به مفاد منشور اعلامیه جهانی حقوق بشر نارضایتی خود را از وضعیت موجود ابراز داشت و از اینجانب خواست تا با ارسال رونوشت نامه ی ایشان به مقامات کمیته ی بین المللی صلیب سرخ دفتر تهران و ژنو ضمن اطلاع رسانی و انعکاس مشکلات خانواده ی وی، شاید صلیب سرخ با توجه به شرح وظایف انسانی اش نسبت به پیگیری مطالبات خانواده ایشان اقدامات لازم را مبذول فرمایند.
پیام تسلیت انجمن نجات به آقای حمید رستگاری
با نهایت تاثر و تالم مطلع شدیم مادر محترمه دوست عزیزمان آقای رستگاری چشم از جهان فروبستند و به دیار ابدی شتافتند. انجمن نجات ضمن تسلیت به آقای رستگاری و خانواده محترم، از خداوند منان برای آن مرحوم غفران و آمرزش و برای بازماندگان صبر مسئلت دارد.
دل فرزندمان از زندان اشرف بگرفت خدایا مددی
وقتی به عراق سفر می کنم برای نجات فرزندم عازم پادگان اشرف می شوم در مقابلم دنیای خشن را می بینم دلم می لرزد بارها از خودم پرسیده ام که ما انسانها و انسانهایی که در پادگان اشرف هستند چرا اینقدر از ما دورند. چرا آنها ما را از یاد برده اند و چرا ما را فراموش کرده اند. چه کسی مسبب این کار است. کاش می شد سران شکنجه گر چهره های عبوس، چهره های خشن، ترسناک ترین دشمن انسانیت را می دیدم و به آنها می گفتم ای سران شکنجه گر فرزندان ما از دست شما به کجا پناه ببرند.
خانواده آهنگر طبقی: رجوی ها عامل متلاشی شدن خانواده مان – قسمت دوم
مسئولین سازمان از ترس این که عزیزان ما به فکر خانواده های خودشان بیفتند و دوباره عاطفه های خشکانده آنها را زنده کند و فکری برای فرار کنند هرگز اجازه حتی ملاقات از راه دور را نمی دهند. سازمان همیشه از حقوق بشر صحبت می کند و دم از دمکراسی و آزادی می زند مگر من یک انسان نیستم و حق ندارم که حتی یک بار هم شده در تمامی عمر پدرم را ببینم و یا حتی یک بار با او صحبت کنم؟
تلاش مجدد خانواده های خوزستانی برای نجات فرزندانشان
خانواده های خوزستانی بار دیگر برای نجات فرزندانشان از اسارتگاه اشرف اقدام کردند آنها عزم خود را بدون توجه به تهدید و توهینهای رجوی ها جزم کرده اند که به درب کمپ اشرف رفته تا به فرزندان خود اطمینان داده که نه تنها آنها را فراموش نکرده بلکه تا رسواکردن ماهیت پلید رجوی دست از تلاش بر نمی دارند.خانواده های خوزستانی همچنین نامه های جدا گانه ای برای خانم کاترین اشتون و نخست وزیر عراق ارسال نمودند.
مصاحبه با خانواده آقای عبدی درخصوص مراجعت شان به عراق
براین باور شدم که سران سازمان علیرغم هر های و هوی و با این اتفاقات افتاده پایان کار خود را می بیند، اینکه اشرف بزودی برچیده خواهد شد و حتی آنان در این دستپاچگی نمی دانند تصور کنند که به کجا خواهند رفت و یا فرار خواهند کرد و اصلا در آن وضع بهم ریخته سه ماه بعد با چه سرنوشتی روبرو خواهند شد واگر ذره ای از واقعیتها را بگویند ریزش نیرو بطور وحشتناک تحقق خواهد یافت و حتی انتخاب مسئول جدیدشان هم اینست که بگویند طرح و برنامه داریم و کم نیاورده ایم ولی در خوابند
خانواده آهنگر طبقی: رجوی ها عامل متلاشی شدن خانواده مان – قسمت اول
پدرم مثل خیلی دیگر به خدمت سربازی رفته که آن موقع در جبهه جنگ بود و خیلی از دوستان پدرم که آن موقع از سربازی مرخص شدند الان دارای زندگی موفق هستند ولی پدرم را رجوی که آن زمان در خدمت صدام بود و برای او جاسوسی می کرد اسیر کرد و همین عامل اصلی همه گرفتاری های ما شده است.هر چند که به لحاظ مادی سعی کردیم تا خودمان را جمع و جور کنیم و یک زندگی عادی دست و پا کنیم و دارای خانواده ای باشیم ولی هرگز نتوانستیم کمبود محبت پدر را جبران کنیم و فقط آرزوی دیدار یک لحظه او را داریم.

