قاسم جان زندگی را دریاب پیام عسگر نجف زاده به برادر اسیرش قاسم نجف زاده
به مناسبت روز زن تقدیم به مادران چشم انتظار اسیران تشکیلات رجوی
نامه صدیقه نجفی به فرزندش محمد جعفر نجفی در کمپ آلبانی پسرم سالهاست چشم انتظار آمدنت هستم
ادعاهای تان درباره گفته های خانواده ها را عملی اثبات کنید
یکی از کارهای اصلی ما خانواده های اسرای رجوی در آلبانی این است که مدام به مسئولین کشورهای ذیربط، سازمان های حقوق بشری و ارباب جراید مراجعه کرده و دردمان را که خیلی مختصر ودرعین حال تاکنون علاج نشدنی بوده است، با عوامل و دوایر فوق مطرح میکنیم. درد ما و درخواستی که در تمام […]
جوابیه مادر مرتضی قدیمی به نامه منتسب به فرزندش
ظاهرا تجمع اعتراضی مادران و بستگان اعضای گرفتار در فرقه مجاهدین خلق در مقابل دفتر صلیب سرخ جهانی در تهران به مذاق سران مجاهدین خلق خوش نیامده و علیرغم گذشت چندین روز از آن هنوز با واکنش های درد آلود تلاش دارند تا تبعات آن در درون مناسبات خود را با اراجیف و اهانت به […]
پیام مسرت بخش خانواده علی هاجری بمناسبت آزادی ایشان
خبر مسرت بخش آزادی علی عزیزمان از کمپ کارچ در آلبانی دل ما و همه خانواده ها را شاد و تماس های تبریک خانواده ها این لحظه را برایمان زیباتر کرد. خیلی خوشحالیم که علی بعد از تحمل 7 ماه بازداشت و سپری کردن روزهای سخت و بدور از خانواده در یک کمپ بسته، بدون […]
نامه حسین ثابت رستمی برادر محمد مهدی ثابت رستمی به صلیب سرخ
من حسین ثابت رستمی برادر اسیر جنگی محمد مهدی ثابت رستمی هستم. برادرم در جنگ عراق علیه ایران در تاریخ دو فروردین سال 1361 به اسارت نیروهای عراقی در آمد . در زمان اسارت برادرم، سازمان صلیب سرخ ایران ماه به ماه با ما خانواده ها ارتباط داشت و عکس و نامه برادرم به دست […]
پیام تسلیت انجمن نجات گیلان به خانواده هادی آلفته
بازگشت همه بسوی خداست با نهایت تالم و تاثر مطلع شدیم که مهدی آلفته از برادران چشم انتظار هادی آلفته از اعضا اسیر رجوی در کمپ آلبانی ما بعد ۳۵ سال دوری و بیخبری از برادر نازنینش در چشم انتظاری طاقت فرسا و در بستر بیماری دارفانی را وداع گفت و اعضای خانواده محترم آلفته […]
درخواست کمک خانواده سرایی از نهادهای حقوق بشری برای ملاقات با مهدی سرایی
خانواده هایی که فرزندان آنها گرفتار فرقه رجوی شده و اکنون سالهاست از دیدار آنها محروم مانده اند، با مراجعه به دفتر انجمن نجات خواستار پیگیری وضعیت فرزندان اسیرشان در سازمان ضد انسانی مجاهدین خلق هستند. خانواده مهدی سرایی با نام مستعار پویا از جمله همین خانواده های آسیب دیده از این فرقه ضد انسانی […]
دام جانکاه رجوی/ رسالت و وعده ما به پدرها و مادرها!
آلدو سولولاری، مدیر رسانه ای انجمن آسیلا در مطلبی که در سایت کریستال تی وی آلبانی درج شد درباره تجربه آشناییش با آسیلا و رسالت این انجمن می نویسد: گاهی اوقات برای ایجاد یک ارتباط عمومی با یک مخاطب خاص، به تقویت چیزی برخورد می کنید که به مخاطبی که به آن تعلق دارد علاقه […]
خانواده های خوزستانی آزادی علی هاجری از زندان کارچ را تبریک گفتند
در کمال مسرت باخبر شدیم که آقای علی هاجری بعد از 9 ماه بازداشت بدون اتهام در کمپ کارچ بالاخره در روز 5 خرداد 1402 بدون قید و شرط آزاد و نزد همسر و فرزندش بازگشت. ما خانواده های خوزستانی این خبر خوب را به آقای علی هاجری، همسر و فرزندش و همچنین مادر، خواهر […]
پیام تبریک اعضای جنبش دادخواهی گیلک مادران به مناسبت آزادی علی هاجری
خبر مسرت بخش آزادی برادرمان علی هاجری از کمپ کارچ آلبانی که بالغ بر 9 ماه بدون هیچ اتهامی درآن زندانی بود تا خواسته های کثیف فرقه مجاهدین خلق توسط دولت و پلیس آلبانی برآورده شود، بی نهایت ما را خوشحال کرد و بواسطه این پیروزی بزرگ که انشالله سایر بازداشت شدگان نیز از این […]
نامه مهین نجفی به برادرش محمد جعفر نجفی در کمپ مجاهدین خلق
محمد جعفر سلام سلامی چندباره از راه دور برای برادر عزیزتر از جانم. برادر جان من این نامه ها را می نویسم به امید اینکه به طریقی به دستت برسد. و یا کسی بخواند و به تو اطلاع دهد تا بدانی ما همچنان دوستت داریم و همچنان چشم به راهت هستیم. برادر جان بدان که […]
نامه مهدی شمس اللهی به عمویش نصرالله شمس اللهی در کمپ مجاهدین
سلام عمو حالتان چطور است؟. خیلی وقت است خبری از شما نداریم. عمو جان کم و بیش در جریان خبرها در رابطه با شما هستم و می دانم در کشور آلبانی و در یک کمپ زندگی می کنی ولی نمی دانم در چه وضعیتی هستی! اگر شماره تماسی از شما داشتم مطمئن باش که حتما […]
نامه ای از سر دلتنگی برای برادر اسیرم اسماعیل پورحسن
اسماعیل جان سلام – خوبی برادرم؟ مرتضی هستم، برادرت. خیلی خیلی دلتنگتم و احساس میکنم از فرط دلتنگی و چشم انتظاری تمام وجودم درد میکند و بیقرارم کرده است. میخواهم بدانم چرا به فکر خودت و ما نیستی و حداقل یک تماس با ما نمی گیری ؟! دو هفته ای بود که مدام درصدد بودم […]

