انتخابی که ما را به قهقرا برد گپ و گفت اعضای انجمن نجات خوزستان با دانش آموزان دبیرستان تیزهوشان اهواز
ختم برادر حیدر پیرزادی شرکت اعضای انجمن نجات خوزستان در مراسم ختم مرحوم اسدالله پیرزادی
دیدار رستم البوغبیش با خانواده نصار شیخ منصور رامهرمزی از اسیران دربند فرقه رجوی
صحبت های مادروخواهران نصار و رنج وعذابی که آنها ازبابت دوری ازفرزند وبرادرشان کشیدند قلب هرانسانی را بدرد می آورد.وقتی رستم آلبوغبیش به خانواده نصارگفت من ازنزدیک نصاررا می شناختم وحتی مدتها با هم دریک مقر بودیم،مادروخواهران نصاراشک شوق ریختن وگفتند خدارا شکر که حداقل فهمیدیم زنده است ومرتب از رستم آلبوغبیش درباره وضعبیت او سئوال می کردند.
حضور خانواده های اسیران فرقه رجوی در دفتر انجمن ماهشهر برای دیدار با رستم آلبوغبیش
در پایان این دیدارکه حدودا به مدت 2 ساعت بطول انجامید خانوده های اعضای گرفتار ضمن تشکر از تلاش های انسان دوستانه اعضای انجمن نجات که همیشه همیار خانواده های دردمند بودند برای رستم آلبوغبیش آرزوی موفقیت در زندگی کرده و گفتند قطعا ما ازهرکوششی که منجر به نجات عزیزانمان ازدست سران فرقه رجوی بعنوان تباه کنندگان انسانیت دریغ نخواهیم کرد ودرنهایت همراه با اعضای انجمن برای آزادی ونجات اسیران دربند فرقه دعا کردند.
نامه محسن حدادی به برادر اسیرش ابراهیم؛ ساکن لیبرتی
ابراهیم جان شنیدم که بعد ازدیدارآقای آلبوغبیش، سرکردگان گروه خائن رجوی تو را مجبورکردند تا آنچه که خواست قلبی تو نبوده ونیست مطلبی بنویسی دررابطه با موضوع دیدارآنها با ما بنویسی!! برادرخوبم باورکن خودت خوب می دانی که الان من فردی جوان،ناپخته ونا آگاه به مسائل سیاسی نیستم آنها فقط حقیقت را گفتند.نگرانی ما ودوری وبی خبری ازتو، عدم اجازه تماس توبا ما ویا عدم اجازه ملاقات ما با تو ازطرف مسئولان گروه رجوی ودیگر اقدامات ضدوطن پرستانه این گروه گویای حقیقت گفتارآنها بود.
دیدار رستم آلبوغبیش با تعدادی دیگر از خانواده های اسیران فرقه رجوی در آبادان – قسمت پایانی
واقعا سران فرقه بغایت دروغگو هستند برای اثبات دروغ های آنها برایتان ازخودم وچند نفری که درنوبت رفتن به بیمارستان بودیم مثال می زنم.من دردرگیری سال 90 دراشرف ازناحیه پا مجروح شدم که هنوزهم احساس درد دارم.داستان مجروح شدنم وبی اهمیتی سران فرقه برای مداوا کردن من ودیگر مجروحین صحنه حکایتی دارد که جداگانه خواهم نوشت.اما وقتی به لیبرتی رفتیم هنوز پای من مشکل داشت ولازم بود که بطورمرتب برای مداوا به بیمارستان عراق مراجعه کنم،اما هربارکه از مسئولین فرقه می خواستم مرا برای مداوا بفرستند عنوان می کردند که ارتش ودولت عراق مانع می شود ونوبت نمی دهند!
دیدار رستم آلبوغبیش با تعدادی دیگر از خانواده های اسیران دربند فرقه در آبادان – قسمت اول
فرقه رجوی با فریبکاری وسرکوب عواطف اعضای اسیرخود توانسته تاکنون آنها را درمناسبات خود نگه دارد که حضور خانواده هاپشت کمپ فرقه تا حدود زیادی می توانست این معادله رجوی را به هم بریزد ودوباره عشق وعاطفه ها را درافراد اسیر زنده کند. اما درمورد حضورخانواده ها سران فرقه تا مدتها سعی می کردنداین موضوع را ازافراد مخفی نگه دارند ولی چون بالاخره نگهبانان اطراف کمپ متوجه حضورخانواده ها شده بودند وکم وبیش خبررا به مقرها می بردند،سران فرقه اول اعلام کردند که رژیم مزدوران خودش را دوراشرف جمع کرده وقصد دارند همه ما را دست بسته برای شکنجه واعدام تحویل رژیم ایران دهند!
دیدار رستم آلبوغبیش با خانواده فرامرز محمدی از اسیران دربند فرقه رجوی در آبادان
رستم آلبوغبیش درپاسخ به خانواده محمدی گفت من ناراحتی شما را درک می کنم متاسفانه من هم اسیرجنگی بودم سران این فرقه امثال من وبرادرشما را با فریب به کمپ اشرف بردند آنها ما را ازبازگشت به ایران ترساندند! باورکنید که شرح حال همه نفراتی که دراین گروه تروریستی اسیرند خیلی تاسف انگیزاست که اگر ساعت ها من بنشینم وبرای شما ازدردورنج هایی که آنها در درون مناسبات این فرقه کشیده ومی کشند بازهم کم است.
دیدار رستم آلبوغبیش با خانواده ابراهیم حدادی از اسیران دربند فرقه رجوی
بعد از آن بود که تلاش کردم هرطورشده به برادرم دسترسی پیداکنم تا شاید بتوانم اورا ازدامی که درآن گرفتارشده نجات دهم. اما همانطور که خودتان می دانید سران این سازمانی که اسم خود را مدافع خلق! گذاشتند تا حالا به ما حتی اجازه یک تماس یا ملاقات با برادرم ندادند! این چه سازمانی است که اینقدر ازارتباط اعضای خود با خانواده هایشان ترس دارد! برادر دیگرم بنام رزاق که چند سال پیش به همراه تعدادی ازخانواده های افراد اسیربه پشت درب خراب شده کمپ اشرف رفته بود برایم تعریف کرد که مسئولین آنجا چه رفتار وحشیانه ای با خانواده ها داشتند
دیدار رستم آلبوغبیش با خانواده های اسیران دربند خرمشهری بعد ازبازگشت به میهن
آقای رستم آلبوغبیش به همراه اعضای انجمن نجات شاخه خوزستان آقایان اکرامی وحسنی درساعات اولیه صبح روز پنج شنبه 20/9/93 ابتدا درخرمشهر و بنا به دعوت آقای سعید علویان که برادرش هادی سالهاست درفرقه اسیراست درمنزل ایشان حضور یافتند همچنین دراین دیدارصمیمی تعداد دیگری ازخانواده اسیران دربند فرقه ازجمله خانواده جاسم شهیدی،ولید مطوری،خرم وایرج رمضانی ومهدی جلیلیان نیز حضور داشتند.
به مناسبت فقدان دوست وهمرزم عزیزمان آقای صمد نظری
اگرچه فقدان صمد ضایعه جبران ناپذیری برای خانواده بزرگ انجمن نجات،وخانواده های اسیران دربند فرقه می باشد ولی بدون شک سنگر وی هرگزخالی نخواهد ماند وهم سنگران او در انجمن نجات راه مقدس وی را تا اضمحلال و فروپاشی فرقه رجوی و آزادی اسیران دربند این فرقه ادامه خواهند داد. بار دیگر ما اعضای انجمن نجات شاخه خوزستان فقدان این یارصدیق ودوست عزیزخود را به خانواده بزرگ انجمن نجات وهم رزمان وی درانجمن مازندران وعلی الخصوص همسر، فرزند دلبندش و دیگر بستگان وی تسلیت می گوئیم.
ازجامعه بی طبقه توحیدی تا تبعیضات درون تشکیلاتی
متاسفانه رجوی شیاد ازابتدای پیروزی انقلاب اسلامی درایران برای فریب افکارعمومی وجذب بیشترجوانان جامعه به سمت خود وفرقه اش اقدام به سر دادن شعروشعارهای به ظاهر مترقی وآزادیخواهانه کرد،که یکی ازآنها شعارفریبنده ایجاد جامعه ” بی طبقه توحیدی”بود!! ادعای مضحکی که حتی تئوریزه کردن آن هم به هیچ عنوان درحد واندازهای فهم ذهن بیماررجوی نبوده ونیست
حضور قربانعلی رفیعی از اسیران بازگشتی فرقه رجوی درجمع خانواده های رامهرمزی
آقای حاج علی که فرزندش غلامعلی نریمی سالهاست دراسارت فرقه رجوی بسر می برد ضمن تشکر ازحضور اعضای انجمن درحالیکه با دیدن آقای رفیعی اشک شوق می ریخت گفت با دیدن شما به آزادی فرزندم امیدوار شدم و اجازه دهید تا دست وصورت شما را ببوسم زیرا که احساس می کنم که امروز با غلامعلی ملاقات کردم.آقای نریمی توضیح داد من سال 82 یکبار برای ملاقات با پسرم به کمپ اشرف رفتم اما موقع ملاقات عوامل فرقه به شدت ما را کنترل می کردند واجازه نمی دادند که ما راحت با پسرمان حرف خصوصی بزنیم که من واقعا ازاین حرکت آنها متنفرشدم.
جلسه پرسش و پاسخ قربانعلی رفیعی با خانواده های خوزستانی دردفتر انجمن نجات
آقای رفیعی درخصوص چگونگی گذراندن ساعات روزمره درکمپ لیبرتی ادامه داد برای اینکه سر اعضا را گرم کنند مستمرا برای آنها کارهای بیهوده تولید می کردند.نفرات را مجبور می کردند که با وسایل وامکانات اولیه چاه بزنند ویا کانال حفرکنند و بعد ازمدتی مجدد دستور می دادند که کانالها ر ا پرکنیم!! ویا اینکه مستمرا وطی روزهای متوالی بحث های مغزشویی تحت عناوین مختلف به راه می انداختند درمجموع همه سرخورده وناامید هستند.

