چرا پول توجیبی داد و چرا قطع کرد؟ پول توجیبی رجوی به نیروها
نشست های شستشوی مغزی در تشکیلات رجوی تخریب روحی – روانی اعضا در مناسبات مجاهدین
مستمری ۱۰ دلاری اعضای مجاهدین خلق شواهد تازه از استثمار نیروها در مجاهدین خلق
حاضر گفتن های پوشالی در فرقه رجوی
در حالیکه سازمان در دستگاه تبلیغاتی اش می خواهد اینطور نشان دهد که نیروهای زیادی به آن می پیوندند و مدت ها قبل از سالگرد تاسیسش با آوردن چندین نفر از چهار نسل مختلف به نمایش تلویزیونی می خواهد این امر را اثبات کند، در درون تشکیلات اشرف آنقدر وضع خراب است و تعداد نفراتی که قصد فرار دارند آنقدر زیاد هستند که آنها را مجبور به دادن تعهد « عدم فرار » می کنند.
اعتراف ناگزیر دیکتاوری رجوی به اوج خفقان در اشرف
طبق اظهارات این فرد وی تنها در هنگام مراجعه به کنار درب ورودی اشرف متوجه شده است که خانواده ها (که وی تحت تاثیر مغزشویی فرقه ناجوانمردانه آنها را دلقک می خواند) در بیرون درب اشرف هستند. با استناد به اظهارات این فرد در شوی تلویزیونی، می توانیم نتیجه بگیریم که تبلیغات قبلی این فرقه مبنی بر شکنجه روانی، موضوع دروغی است که از شیادی دستگاه تبلیغاتی دروغپرداز فرقه نشات گرفته است.
سرکرده مجاهدین ارتباط با خدا را بدون اجازه خود حرام اعلام
این گروه تشابه زیادی به فرقه حشاشین(حسن صباح) دارد و آنچه این فرقه رجوی را از دیگر فرقهها جدا میکند اوج تفکر جان فدایی کورکورانه به رهبر است که تبلور آن در اقدام افرادی مانند ندا حسنی رخ داد که با به آتش کشیدن خود برای آزادی مریم رجوی، از نظر مسعود رجوی معیاری اخلاقی برای این فرقه ایجاد کرد.
مجاهدین، نافی آزادی آدمی – قسمت پنجم
جمع بندی عملکرد سران مجاهدین و واکاوی نوع نگرش آنان به معنای”سیاست” در حقیقت انعکاس برخی از نظریات و ایده هایی ست که مستبدان و فاشیست ها در طی تاریخ تحولات اجتماعی از آن پیروی کردند. اگر چه سیاست از نظر رهبر عقیدتی مجاهدین تابع مقتضیاتی چون گاهی خشونت و گاهی سازش، گاهی حیله و نیرنگ است و نبایستی از آلودگی وجدان و تیره بختی آن ترسید اما باید از مسعود رجوی سوال کرد که آیا خشونت می تواند توجیهی برای کسب قدرت و یا حتی مقاصد خیر باشد؟
مجاهدین، نافی آزادی آدمی – قسمت چهارم
تـرور و خشونت در بطن خـویش رویکردی غیر دمـوکراتیک و نافی آزادی آدمی ست. زیرا بـر عنصر زور، قهر، روش ها و شیوه های آنتاگونیستی اصرار می ورزد. آدمی در این میان مجال انتخاب آزادانه را از دست می دهد زیرا تحت تاثیر فضایی هراس آلود قرار می گیرد که ” اراده ی آزاد” او را برای بقاء تحت الشعاع قرار می دهد. بدین سان انسانها با چالشی هراس انگیز مواجه می گردند و در سیکل معیوب ترس مبتنی بر خشونت” آزادی و انتخاب” انسان از معنای راستین و حقیقی آن تهی می گردد.
مجاهدین، نافی آزادی آدمی – قسمت سوم
رهبر عقیدتی مجاهدین سعی دارد تا با شکل و شیوه ای پیچیده در واقع با انگیزه و رفتار قرون وسطایی زنان را در پوش رهایی و ارتقاء جایگاه شان، تحت سلطه ی مردانه در آورد و این بار آزار دهنده تر از همیشه” آزادی انتخاب و قدرت آفرینندگی زنان” را با فریبکاری در خدمت استثمار جنسی و هوسبازی بیمارگونه و مهمتر از همه در مسیر قدرت طلبی سیاسی محو و نابود کند. زنان شورای رهبری در دستگاه فکری مجاهدین بایستی مختص یک مرد و متعلق به او (رهبر عقیدتی) باشند. این واقعیت دردناک از عجایب روزگار ماست
مجاهدین، نافی آزادی آدمی – قسمت دوم
در پارادایم تفکر و بینش رهبر عقیدتی مجاهدین، او کانون همه ی ارزش ها و اصالت هاست و دیگران وقتی معنا، ارزش وجودی و اصالت دارند که به او متصل شوند و برای او همه ی توانمندی ها، خصوصیات، استعدادها و ویژگی های برتر را فدا و قربانی نمایند. در چنین وضعیت و موقعیت شوک آور براستی مفهوم بردگی در مرحله ی تاریخی از بین نرفته است که در دوران مدرن رهبر عقیدتی بدان مفهوم و تعریف خاصی می دهد.
مجاهدین، نافی آزادی آدمی – قسمت اول
مجاهدین در سیر تاریخی خـویش به یک فرقه ی تمـام عیار با همه ی مختصات و ویژگی های آن که به ذهن متبادر است، مبدل شده اند.فرقه ی مجاهدین آزادی آدمی را به سخره می گیرند. آنان با تقدیس خشونت تمام عیار و همه جانبه” اراده ی آزاد” و” حق انتخاب” او را به سخره گرفته اند. همه ی واقعیاتی که در مناسبات درونی مجاهدین رخ داده است در حقیقت نافی معنای راستین آزادی آدمی ست.
میزگرد نقد مناسبات حاکم بر قرارگاه اشرف – قسمت سی و هشتم
یادم است مسعود می گفت وقتی امریکا عراق را اشغال کرد ما شجاعانه به سمت ایران به سوی خانه مان خواهیم رفت!! و هر کی از امریکائیها به ما گفت: آقا کجا میخوای بری به او خواهیم گفت که آقا مِستِر ما به سمت خونه ی خودمان می رویم با شما هم کاری نداریم!! واقعا اگر مسعود رجوی کمدین می شد بیشتر موفق بود تا اینکه این جوری در عالم سیاست مضحکه زمین و آسمان شود. حال خوب است که به مسعود بگوییم کجایی دون کیشوت قرارگاه اشرف؟
دلخوشی ها در درون فرقه رجوی
سازمان افرادی را پرورش داده است که معتاد به داستان گوش کردن هستند و این کار داستان گویی و داستان سرایی را همین رهبری برای آنها انجام میدهد. کسانی که مغزهایشان کوچک شده و قدرت تعقل ندارند و خط و همه چیز آنها را باید یک نفر دیگر مشخص کند. اما آیا در این بین حرف جدیدی هم بوده؟ من که ندیدم! سازمان به اعضا خود بجز انتظار کشیدن چیزی نمی آموزد آنهم به امید این و آن بودن.
مجاهدین برای امام حسین گریه میکنند و به راه یزید میروند
در کجای تاریخ دیده ایم که امام فتوای ترور داده باشد. در کجا دیده ایم امام فتوای دروغ داده باشد؟ کارهایی که در سازمان مثل آب خوردن توسط رهبری آن انجام میشود! در سازمان رسم برانگیزانیدن افراد بود تفاوت در نوع فکر فردی بود که مورد فشار تبلیغاتی سازمان قرار گرفته باشد. مثلا اگر فرد مذهبی بود وی را با این عناوین تحریک میکردند و کتابهایی از این قبیل را به وی میدادند که بخواند و روی اعتقادات فرد تاثیر گذاشته تا بتوانند وی را برای عملیات آماده کنند.
مجاهدین خلق از کجا تا به کجا؟
راستی چه کسی در جهان شنیده و یا دیده که یک دیکتاتور، نفرات خانوادۀ تمامی اعضای خود، به جز اندکی که دست چین شده باشند را مزدور بخواند و انبوهی پدر و مادر پیر و خواهر و برادر نگران و فرزندان تشنۀ دیدار والدین را سگهای هار حکومتی بخواند؟ این چنین قرار بود رجوی ایران را آزاد سازد؟ اینهمه ددمنشی و رذالت از چه کسی دیده شده است؟

