نامه ای به حسن نجفی از اسیران اشرف
کم و بیش در جریان وضعیت اُردوگاهی که در آن زندگی می کنی هستم. واقعا برای چه هدفی عمرت را در آن بیابان تلف کرده ای؟ آیا تا به حال به نتیجه ای هم رسیده ای؟ کارت شده چاله بکن و چاله پُرکن؟ و خودت را قربانی یک سری آدمهای قدرت طلب کرده ای؟ آدمهایی که در ایران وجود خارجی ندارند. سر شما و امثال شما را در آن اُردوگاه حصار بسته شیره می مالند و دارند شما را به تباهی می کشند.
جلسه ای با خانواده های عضو انجمن نجات استان مرکزی
درمورخ 10/3/90 جلسه صمیمی با تعدادی از خانواده های عضو انجمن نجات استان در فضایی صمیمانه در دفتر انجمن نجات برگزار شد. در این جلسه خانواده ها راههای موجود در جهت نجات فرزندانشان از پادگان اشرف را مورد بحث و برسی قرار دادند. مسئول انجمن نجات در رابطه با خفقان حاکم بر اُردوگاه اشرف و کنترل اعضاء توسط رهبران فرقه و سرانشان در جلسه توضیحاتی داد و خانواده ها نقش فعالانه خود را در رابطه با آزادی فرزندانشان اعلام کردند. در پایان جلسه خانواده ها بطور جد از انجمن نجات خواستند که در مسیر آزادی فرزندانشان آنها را یاری کند.
گزارشی از سفر خانواده های استان مرکزی به اشرف!
به سمت پادگان اشرف حرکت کردیم. به پادگان اشرف که رسیدیم در شهرک آزادی که خانواده ها آن را تاسیس کردند اسکان یافته واستراحت کردیم و صبح در مواضع مختلف پادگان اشرف برای دیدار با فرزندان و برادران و خواهرانمان مشغول فعالیت شدیم. پشت سیم خاردار با افراد سازمان مواجه شدم به ما می گفتند: مُزدور! ساندیسی! غیرت شما کجا رفته؟ این غیرت خانواده ها را نشان می دهد که یک سری با مشکلات مریضی که دارند عازم عراق می شوند که فقط فرزندانشان را ملاقات کنند.
نامه ای به محمد رضا قدس؛اسیر فرقه رجوی
این غم بزرگیه که برادر عزیز و مهربانی داشته باشی که بعد از سال ها، روزی تو را در خیابان ببیند و نشناسدت و از کنار تو رد شود. می دانی که چقدر سخت است… ولی این مهم نیست، مهم این عشق و محبتی است که در خون تک تک افراد خانواده در جریان است. هیچ کس نمی تواند این عشق را سرکوب کند، چون خداوند این عشق را به انسان ها ودیعه داده و من خداوند را به همین عشق الهی که خودش هدیه داده قسم می دهم که همه جگر گوشه ها وعزیز کرده ها را در نهایت صحت و سلامت به آغوش خانواده ها ی شان برگرداند. رضا جان!! کمی فکر کن ببین درسته بعد از اینهمه فراغ و چشم انتظاری هنوز منتظر و چشم براهت باشیم. غم دوری تو روح مان را افسرده و چهره های مان را شکسته
نامه حسین رضایی به برادر اسیرش در اشرف
دلم برایت تنگ شده و مشتاق دیدارت هستم دوست داشتم پشت درب پادگان اشرف می آمدی و بقول خودت گردنم را می شکستی لااقل از نزدیک شما را می دیدم چندین سال است که همدیگر را ندیده ایم باید سوخت و ساخت روزگار ما هم به اینصورت سپری شده اما فراموش نکن که هر دوی ما از یک پدر و مادر هستیم. در پایان مادرم سلام شما را می رساند و می گوید بیشتر از این از تو انتظار داشتم.
واگویه های برادر دردمند تقی صالح؛ عضو اسیر در فرقه رجوی
مگر خانواده ها از سازمان چیز زیادی می خواهند که سران سازمان خانواده ها را بسیجی و سپاهی نام می برد؟ این هم یکی از حقه بازی و حیله گری سران سازمان است که شما را بر علیه ما بشوراند و ما را در ذهن شما دشمن جا بیندازد.آخر مگر می شود برادر و خانواده دشمن آدم باشند؟
نامه ای به رضا زنگنه اسیر فرقه رجوی
رضا جان شما در کجای کره زمین زندگی می کنید که الان چندین سال است هیچ تماس تلفنی با ما نداشته اید حتی یک نامه برای خانواده ات ارسال نکرده ای. در حال حاضر در ایران با دورترین نقطه ایران می توانی تماس تلفنی داشته باشی. پادگان اشرف در کجای کره زمین قرار گرفته. در آن بیابان برهوت در پادگانی بسته که ارتباطی با بیرون از پادگان ندارید برای چه هدفی عمر خودت را داری به تباهی می کشی.
زندگی آزاد و به دور از سران فرقه رجوی
بدور از سران ظلم ستیز سازمان، و بدون اجازه تشکیلاتی با تعدادی از دوستان بازگشتی بنام طه حسینی، سعید فیروزی، فاضل فرهادی، فواد بصری جلسه ای صمیمی در دفتر انجمن نجات اراک برگزار شد. کسانی که در فرقه مخرب رجوی مجاز نبودند دو نفره با یکدیگرگفتگو کنند الان آزاد دور هم جمع شده بودند و با هم محفل می زنند و گذشته های تلخی که در فرقه رجوی داشتند را برای یکدیگر تعریف می کنند.
نامه خانواده های انجمن نجات اراک به سفیر اسپانیا
ما خانواده های عضو انجمن نجات اراک فرزندانمان چندین سال است در سازمان مخوف، ضد دمکراتیک و ناقض حقوق بشر یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران در اسارت می باشند. حال تعجب ما از عملکرد کشوری با پیشنه کهن مانند اسپانیا است که چرا باید نماینده آن در پارلمان اروپا از سردمداران حمایت از این فرقه تروریستی باشد.

