خاطرات مادر محمد جعفر نجفی از روزهای تحصن پشت سیاج های کمپ اشرف
من صدیقه نجفی هستم. روزها و شب های زیادی است که چشم به در دوخته ام به این امید که فرزندم از راه برسد. سالهاست روز و شب گوشم به زنگ تلفن است شاید صدای پسرم، محمد جعرفم، جگرگوشه ام را از آن سوی خط بشنوم. همیشه دعا می کنم هیچ مادری در هیچ کجای […]
دیدار اعضای انجمن نجات اراک با مادر پروانه ربیعی
پنج شنبه 28 دیماه 1402 اعضای انجمن نجات استان مرکزی با مهین حبیبی مادر پروانه ربیعی از اعضای دربند تشکیلات رجوی دیدار و گفتگو کردند. در این دیدار که در منزل ایشان انجام شد، خبر جدایی علی محمد رحیمی به اطلاع ایشان رسید. همچنین مسئول انجمن نجات خبرهای مربوط به کمپ مجاهدین در آلبانی را […]
ماجرای سالن تلویزیون در مقر مجاهدین خلق
قبل از انقلاب من در آوردی مریم رجوی در یکی از نشست های عمومی رجوی در سالن اجتماعات پادگان اشرف چند نفری از اروپا آمده بودند، پشت میکروفن رفتند و به رجوی گفتند: برادر ما تازه از اروپا آمده ایم. در اروپا نفرات شما تبلیغات خیلی خوبی در رابطه با ارتش می کردند و به […]
نامه مرتضی بلالی به برادرش رضا بلالی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق
رضا جان سلام اوضاع و احوالت چطور است؟ دلمان هوایت را کرده. هوای آن روزهایی که همگی کنار هم بودیم. نمی داتم تو در تمام این سالها که از ما دور بودی، دلت خواسته که تماسی با خانواده بگیری و احوال ما را جویا بشوی یا نه! حتما تو هم روزهای دلتنگی داشته ای و […]
نامه ابوالفضل اشتری به برادرش حمید اشتری در کمپ آلبانی
حمید برادرم سلام امیدوارم حال شما خوب باشد. چندین سال است که از خانواده دوری و طی این سالها نه تماسی با خانواده ات گرفتی و نه نامه ای برای آنها ارسال کردی و ما خبری از شما نداریم! فقط می دانیم در کشور آلبانی در یک کمپ زندگی می کنی. زمانی که پیش ما […]
خاطرات فواد بصری از فرشته یگانه متهم ردیف ۴۲ دادگاه مجاهدین
من خاطرات خوبی از این زن ندارم و قبلا اشاره ای به شیوه برخورد آن در فرقه رجوی کرده بودم. او تشنه به خون خانواده هاست. سال 1382 در پادگان اشرف خانواده من به ملاقاتم آمدند. در مقر به من اطلاع دادند که خانواده ام آمده اند و الان در محوطه روابط هستند. و گفتند […]
پشت پرده شادی و خنده های زنان در فرقه رجوی
فشار بر زنان در فرقه رجوی مضاعف است. آنها حرفهای ناگفته خود یا تناقضات خودشان را نمی توانند مطرح کنند. اگر در نشست جمعی زنان تناقضات خودشان را مطرح می کردند با پرخاشگری جمع و بد و بیراه مواجه می شدند. من در ارکان بودم و بیشتر مواقع در آشپزخانه مقر خودم را مشغول کار […]
نامه مراد حمزه ای به عباس گل ریزان در کمپ آلبانی
دایی جان سلام، احوال شما چطور است؟ من مراد هستم خواهرزاده شما، احتمالا شما بچگی من را به یاد دارید. من الان دیگر آن بچه ای نیستم که در ذهن شماست. بزرگ شدم و خانواده دارم و مطلع هستم که شما کجا هستی و در کمپ مجاهدین خلق در آلبانی زندگی می کنی و خبرهای […]
روایت خواهر محمد جعفر نجفی از ۱۵ روز حضور در مقابل کمپ اشرف
مهین نجفی، خواهر محمدجعفر نجفی عضو گرفتار در تشکیلات مجاهدین خلق ماجرای اسارت برادرش و همچنین مواجهه اش با سازمان مجاهدین خلق را اینگونه نقل می کند: من مهین نجفی هستم. برادر من محمد جعفر نجفی در دوران جنگ تحمیلی سرباز بود. دو سال خدمت سربازی را پشت سر گذاشت و برای تسویه حساب و […]
نامه مهدی نجفی به برادرش حسن نجفی در کمپ آلبانی مجاهدین خلق
برادر عزیزم سلام حالت چطور است؟ خیلی وقت است خبری از شما ندارم. گاه به گاه به یاد خاطراتت می افتم. یاد دورانی که با هم بازی می کردیم. گردش و سینما می رفتیم. ای کاش آن روزها هیچ وقت تمام نمی شد. حسن جان چند سال است اطلاعی از تو ندارم. فقط می دانم […]
خانواده های استان مرکزی حادثه تروریستی کرمان را محکوم کردند
خانواده های اعضای گرفتار در تشکیلات مجاهدین خلق در استان اراک، طی بیانیه ای حمله تروریستی در کرمان را محکوم کردند. در این بیانیه آمده است: ما خانواده های عضو انجمن نجات در اراک، این عملیات جنایتکارانه و تروریستی در کرمان که منجر به شهادت تعداد زیادی از هم وطنان شد را محکوم می کنیم. […]
نامه مجتبی قربانلی به برادرش علی اکبر قربانلی در کمپ مجاهدین خلق
برادرم علی اکبر سلام مدت زمان زیادی می گذرد که من از تو هیچ خبری ندارم. اصلاً نمی دانم حال و روزت چگونه است و در چه شرایطی به سر می بری. به لحاظ جسمی و روحی در چه وضعیتی هست؟ این همه سختی کشیدی، زندگی در کنار خانواده ات را رها کردی، زندان کشیدی […]