شعار ضدامپریالیستی رجوی از ادعا تا واقعیت
روزگاری بود که شعار ضدامپریالیستی رجوی گوش فلک را کر کرده بود. از عملیاتهای نظامی علیه نیروهای آمریکایی در زمان شاه، تا سرودهای انقلابی ضد آمریکایی «سرکوچه کمینه» و سرود «نبرد با آمریکا» و اعلام حمایت از اشغال سفارت آمریکا درتهران تا اطلاعیه های آتشین علیه امپریالیست های جهانخوار و غیره. شاید رجوی نمی دانست روزی همسرش عکس یادگاری در کنار جان بولتون خواهد گرفت. و با آنها کنفرانس مطبوعاتی برگزار خواهد کرد.
مجاهدین؛ گدایی یا همیاری
داستان این برنامه که تحت عنوان «همیاری» در تلویزیون مجاهدین اجرا می شود و طی آن دلقکهای دربار رجوی برای حرفها و سخنان چندش آور به تلویزیون آورده می شوند و از آن طرف خط هم کسانی که از طرف مسئول تشکیلاتیشان به آنها گفته شده که پشت خط سیمای آزادی بروند و به چاپلوسی بپردازند، از حدود هفت الی هشت سال پیش شروع شد. یعنی پس از سقوط صدام و تحت فشار قرار گرفتن مجاهدین در اروپا و آمریکا از جمله فرانسه و انگلیس که آنها را متهم به پول شویی و کارهای غیر قانونی در زمینه مالی کردند.
پدیده فرار در فرقه رجوی
بخاطر دارم که سال 1385 تعداد زیادی از کادرهای بالای سازمان از تشکیلات جدا شدند و اغلب آنها هم بصورت فرار از مناسبات خود را به کمپ پناهندگی آمریکاییها که جنب اشرف برپا شده بود رساندند. از جمله آن افراد می توان از عماد باقری، پرویز فرهمند، نصرالله آذری، البرز سالمی، حمید محبی و تعدادی دیگر نام برد. که سازمان در درون مناسبات برای توجیه این واقعه برای اعضای خود بحثی پیرامون «اپورتونیسم» را راه انداخت که حدود یک سال طول کشید تا همه لایه های تشکیلاتی را در این باره توجیه کرد.
آمریکا نیز خواهان اخراج مجاهدین از عراق شد
انتقال اعضای کمپ اشرف به هر نقطه دیگری غیر از اشرف مساوی است با فروپاشی و از هم گسیختن زنجیری که رهبری سازمان آنها را به اسارت کشیده است. این موضوع را قبل از هر کس خود رهبری مجاهدین می داند کما اینکه اولین کسی که در مورد اظهارات سخنگوی آمریکایی موضعگیری کرد، محدثین از رهبران مجاهدین بود که بشدت از آن انتقاد کرد و حتی گفت «اعضای کمپ اشرف حتی به بهای مردن هم باشد خواهان ماندن در اشرف هستند.»
چرا مجاهدین چنین کردند؟
ای کاش ملاحظات و زد و بند های سیاسی نبود تا پس از دستگیری اش به جرم تروریسم در دادگاه محاکمه میشد و اینهمه آدم در بند آزاد میشدند و پی کار و زندگی خود میرفتند اما متاسفانه روزگار مسیر دیگری را رقم زده بود. افشای سازمان و رهبری پلیدش و رو شدن دستهای پر از خون جلادان آن در تاریخ مردم ایران بود که میخواست عبرت تاریخ شود. هر روز تعدادی از افراد اسیر همت کرده و فرار می کنند و جریانهای دیگری بازگو میشود
پنهان کاری رجوی
ما دردمون یکی دوتا نیست طرف میترسید دم از جنگ میزد دم از مبارزه میزد. انسان نبود دم از حقوق بشر میزد! خودش 3 تا زن گرفته بود دم از زندگی بدون زن میزد. توی سازمانش آدما رو میکشت دم از…..میزد و باز هم لاف میزد. دوستی میگفت هر کی هر چی نداره از اون دم میزنه و همین هم انگار هست و الا آنچه عیان است چه حاجت به بیان است؟
عاقبت تروریسم مجاهدین
بن لادن مرد و یا کشته شد اما رو سیاهی به مسعود رجوی ماند! من نمیدانم چرا این آقایان که دم از عدالت و برابری و اسلام میزنند بی جهت نام دین و مذهب را خراب کرده و آنرا وسیله ای برای پیشرفت خود قرار می دهند. همین رجوی که امروز در خفا پنهان شده همان موقع که بن لادن دستور داده بود تا محمد عطا عملیات زدن هواپیما به برجهای تجارت جهانی و چند محل دیگر را در امریکا مورد اصابت قرار دهد و تمام دنیا متاثر از این عمل شنیع تروریستی بود و عده ایی بیگناه که یا مسافر هواپیمای مسافربری بودند یا در برجها مشغول به کار بودند طعمه آتش کرد.
چرا باید همیشه بچه های مظلوم و ساده لوح قربانی مطامع رجوی ها شوند؟
خاطراتم را مرور میکردم متاسفانه کلامی جز آه و حسرت برایم نمی ماند انسانهایی که خدا نعمت بودن را به آنها داده باید هستی خود را بیهوده ببازند. جریان اخیر را از زبان رسانه های گوناگون شنیدم و نتیجه ای که گرفتم این بود. دیدم رجوی پس از برنامه مرداد سال قبل زمینه چینی چنین کاری را کرده بود پس از آنهمه بد بختی هایی که زندانیان کشیدند و باتوم ها توی سرشان خورد رجوی به آنها گفت چرا مقاومت نکردید؟چرا سلاحهای آنها را مصادره نکردید؟ و… و دیدید که حالا وضع به چه صورت شد حتما این رهبری پلید فردا طلبکار کارهای بیشتری خواهد شد و خواهد گفت چرا همه کشته نشدید؟ کاش این مرد اندکی احساس داشت! من نمیدانم اینها واقعا آدم نیستند پس چه هستند؟
جنایتی دیگر از فرقه رجوی
چقدر گفتیم و نوشتیم کاش میگذاشتند آنها حرفهای ما را بخوانند و خود را اینگونه طعمه های آتش نکنند. واقعا مغز شویی رجوی اینروزها همه را به وادی افسردگی برده تا با خلاص کردن جان خود از دست تشکیلات رهایی یابند. این سازمان و مریم رجوی که الان خوشحال و پیروزمند در فرانسه برای خودش در مکانی خوش آب و هوا نشسته است دارد دستهایش را بهم میمالد که خوراک تبلیغاتی چند روزه آینده خود را تهیه دیده و میتواند چند روزی با پیراهن های رنگارنگش جلوی دوربین ژست لیدری بگیرد
نابودی دیکتاتورها، یکی پس از دیگری!
خانواده های قهرمان در این میان یکسال است که پایداری میکنند تا با ایستادگیشان این دیکتاتور بلا عوض را از ریشه بکنند و بچه هایشان را آزاد کنند. سازمانی که یاد گرفته تا در شکافها زندگی کند و با کلک و دروغ زندگی بگذرانند و شب خود را روز کنند. اما با وجود بیداری خلقهای منطقه من بعید میدانم که این ماجرا روی بچه های اشرف که اسیر این کافر هستند تاثیر نگذارد. حال باید منتظر بود و دید. همیشه ما چیزهایی را از خدا درخواست می کنیم و خدا سر موعد بسیار بالا تر از آنچه خواسته ایم میدهد.
خانواده ها سرنگون کننده تشکیلات رجوی
در سال 2011 یا سال 1390 انسان باید دروغهایی را ببیند که در تاریخ ندیده اگر ملت های متمدن دیگر در علم و اخلاق پیشرفت میکنند سازمان و رهبری آن در دروغگویی و دنائت! راستی این فرقه بدبخت عقب مانده ارتجاعی تا چندی دیگر چه چیزی را برای ارائه به خلق قهرمان ایران دارد؟ فصل سالوس و ریا تمام شده و بهار در حال آمدن است.
خاطرات روزگار غریب اسارت در اشرف – قسمت دوازدهم
تملق گویی و چاپلوسی یکی از ویژگیهای خاص در دستگاه تشکیلات مجاهدین است. تملق گویی از رجوی و پس از آن از مسئولین بالای آن بخصوص زنان سطح بالا یا بقول خودشان”شورای رهبری”. البته این نکته جدیدی نیست این رسم همه دیکتاتورهای تاریخ بوده و هست. رسمی که همیشه می بایست از دیکتاتور بزرگ تملقگویی و چاپلوسی کرد تا خود را به بالا کشید و به او نزدیک کرد.