خاطرات روزگار غریب اسارت در اشرف – قسمت چهارم
در هر قرارگاه هم سه تا چهار کامپیوتر گذاشته بودند ده تا پانزده سایت ساخته بودند که یک سری از آن سایتهای رسمی خودشان بود و یک سری هم سایتهایی که در همانجا ساخته بودند مثل سایت کامپیوتر و سایت ترابری و امداد و غیره که این سایتها گاها چند ماه یکبار هم بروز نمی شد.من خودم مربی برنامه های تولید سایت بودم و چندین دوره آموزشی برگزار کرده بودم ولی خودم که مربی بودم هنوز حتی یک بار نتوانسته بودم به سایت واقعی وصل بشوم و هر چه تدریس می کردم یک سری تئوری بود
تحلیلهای آبکی تشکیلات رجوی از وضعیت ایران
در یک دستگاه بسته که هیچ راهی به بیرون نیست و هوای تازه وارد نمی شود اصلا نباید انتظاری داشت که تحلیل و تفسیر درستی از شرایط بیرون ارائه دهد. دستگاه رجوی نیز که دید آنها نسبت به جامعه ایران دید سی سال پیش است و پس از آن هیچگونه وضعیتی را ندیده اند برایشان قابل تصور نیست که جامعه پس از سی سال چگونه شده و چه وضعیتی حکمفرما است. تحلیل ها و تفسیرهای آنها را که آدم از روی سایتها یا تلویزیون آنها می بینید خود گویای این وضعیت است.
خاطرات روزگار غریب اسارت در اشرف – قسمت سوم
در دوره صدام که تیمهای عملیاتی و شناسایی تشکیل می شد و آنها را برای عملیات به داخل کشور یا نزدیک مرز می فرستادند همیشه سعی می کردند که نفراتی را انتخاب کنند که به لحاظ تشکیلاتی از آنها کاملا مطمئن باشند. و در مورد تک تک نفرات مسئولین مختلف فرد بایستی نظر می دادند گاها مسئولین یک سال اخیر فرد مذکور نظر می دادند. ولی همین نفرات انتخاب شده گاها دست به فرار می زدند یا نفرات دیگر گروه را می کشتند و فرار می کردند.
چرا باید در سازمان مجاهدین دو رو بود؟
رمز پیشرفت مسئولین عالی رتبه سازمان اعم از مهدی ابریشم چی (شریف) و بقیه مجاهدین!! در دو رو بودن است یعنی آنجا که مخالف هستی باید تا بن استخوان کارهای خراب رهبری را تائید کنی وقتی کردی حالا مجاهدی!! بسیار عجیب، اما واقعی است آنها که درون سازمان این را یاد می گیرند و دلقک! می شوند تازه به آنها می گویند مجاهد پر و پا قرص و رمز ماندگاری آنها در سازمان همین است!
خاطرات روزگار غریب اسارت در اشرف – قسمت دوم
آرمانخواه چند بار سعی کرده بود که با همسرش تماس بگیرد و در مورد رفتن و ماندن با او تعیین تکلیف کند ولی موفق نشده بود چون در مناسبات مجاهدین اصلا رابطه ای بین زنان و مردم نیست بخصوص زنان و شوهران. به همین خاطر او نمی توانست تصمیم بگیرد که جدا شود چون نمی دانست در شرایط بلبشوی عراق بر سر همسرش چه خواهد آمد.
فاجعه دیگری در اشرف
رجوی دارد نفرات داخل مناسبات خودش را آماده می کند که دوباره دست به چنین کارهای وحشتناکی بزند که وجدان هر انسانی را می آزارد. آنها را به لحاظ ذهنی آماده می کند که باز هم مثل این افراد بایستی دست به اعتصاب غذا زده و رفت جلوی مقامات عراقی را گرفت تا توسط پلیس زخمی و کشته شوند.
خاطرات روزگار غریب اسارت در اشرف – قسمت اول
همه افراد می بایستی اجبارا به رختخواب خود بروند. و به این ترتیب یک روز پایان می یافت و می رفتیم که روزی دیگر را فردا آغاز کنیم. این برنامه نه یک روز و دو روز بلکه هفته ها و ماهها و سالها ادامه پیدا می کرد و بصورت یکنواخت می گذشت. مثل زندگی در یک پادگان نظامی با این تفاوت که در پادگان نظامی دیگر به افکار و خیالات تو کاری ندارند ولی در اینجا بایستی بعد از شام افکار و خیالات خود را نیز برای دیگران تشریح کنی
عاقبتی که باید عبرت دیگر اعضاء مجاهدین باشد
مرضیه میخواست تا با سازمان به اوج برسد اما نمی دانست که هر که با سازمان رفت که دیگر رفت! مگر بنی صدر رییس جمهور نبود؟؟ یا هرکدام از اعضاء و هواداران؟ از آنها چه ماند؟ اگر به صورت یک فرد عادی هم منزلت داشتند خوب بود. البته خدا به کار هر کس در روز آخر رسیدگی خواهد کرد ما نباید داوری کنیم اما ببینید که سازمان با انسانهای فرهنگی چه کار می کند؟ اگر به دریا دست بزند آنرا هم نجس خواهد کرد.
پیام به هواداران نا آگاه فرقه رجوی
و اگر واقعا شماها کسی را در اشرف ندارید و تنها هواداران این فرقه هستید دست از این کار زشت بردارید و الا خودتان را در جنایات سازمان و رهبریش سهیم کرده و جایی را در جهنم نسیب خود خواهید کرد یادم می آید رجوی مرتبا این را می گفت که « یوم ندعو کل اناس به اما مهم»! یعنی روز قیامت هر کس پشت سر رهبرش می ایستد!
همایش قهرمانانه خانواده های اسیران اشرف در مقابل قلعه رجوی
گزارشات این تحصن ها را که از سایتهای مختلف خبری خواندم بسیار بسیار آنها را تحسین کردم و به آنها درود فرستادم. از طرف دیگر سوز و گداز باند رجوی از این تحصن خود گویای کارآمد بودن این تحصن می باشد. سوز و گدازی که شب و روز ادامه دارد از نمایشهای دلقک وار برخی سرسپردگان خود که در تلویزیون خود می آورند گرفته تا دست به دامن صلیب سرخ و سازمان ملل و عفو بین الملل و غیره شدن.
شکست مجاهدین و افزایش جبهه جداشدگان
یادم می آید در همان زمان که در حال ترک سازمان بودم بچه ها مرا قسم می دادند که اگر موفق شدی به همه بگو که اینجا چه می گذرد به آمریکائیها بگو به هر خبرنگاری که دیدی بگو و اگر رفتی به ایران به خانواده هایمان بگو که هنوز با تمامی وجود دوستشان داریم اما اسیر این کافر شده ایم بله افشاگری و عشق دو کلمه ای که نیاز آزادی اسیران اشرف است.
دروغ؛ چسب تشکیلات فرقه رجوی
اکنون با دروغ تشکیلات حفظ میشود یعنی به فرد میگویند که خانواده ها یعنی پدر و مادر های شما آمده اند تا شما را گرفته و کت بسته تحویل دهند و کتک بزنند!! یعنی علاوه بر اینکه مانع ملا قات میشوند به جای روز میگویند شب است!! این یعنی چسب تشکیلات حالا این از کجا اختراع شده من نمی دانم!