مادران، قربانیان فراموش شده فرقه رجوی – قسمت یازدهم
از فاطمه ارباب پیرزن تنهای ۷۲ ساله اهل زاهدان به کمیساریای عالی ملل متحد برای پناهندگان و صلیب سرخ جهانی و تمام سازمان های بین المللی ذی ربط در امر حقوق بشر با سلام، در سال ۱۳۶۸ هجری شمسی فرزندم جواد عرب درگی متولد ۱۳۴۸ که آن زمان نوجوان ۱۹ساله ای بیش نبود به بهانه کار پر درآمد و به دروغ «برای مدت ۲ماه» توسط سازمان مجاهدین خلق فریب خورده، ربوده و به پادگان اشرف در عراق منتقل شد.
مادران، قربانیان فراموش شده فرقه رجوی – قسمت دهم
خانم شهربانو مرندی مادر خسرو سلیقه دار از اعضای گرفتار فرقه رجوی است و سال هاست که مجدانه پیگیر رهایی فرزند دلبندش از چنگال رجوی خائن می باشد. بارها با تحمل مشقت های سفر با تنی بیمار، خود را به عراق ناامن رسانده و جلوی درب اسارتگاه های اشرف و لیبرتی رفته است و خواستار ملاقات چند دقیقه ای با فرزندش شده است ولی هر بار با کارشکنی سران فرقه رجوی موفق به دیدار جگرگوشه اش نشده و از جانب گماشته های رجوی مورد آزار و اذیت قرارگرفته و با چشمانی اشکبار به خانه و کاشانه خود بازگشته است.
اعلان خبر مرگ رجوی توسط خانواده ها در لیبرتی
خانواده ها هم چنین در اقدامی جسورانه آخرین قید و بندهای فرقه ای رجوی در لیبرتی را هدف گرفته اند و با اعلان خبر مرگ مسعود رجوی به لیبرتی نشینان، آنچه را که فرقه رجوی برای افرادش همواره مخفی نگاه داشته است را اطلاع رسانی کردند.
مادران، قربانیان فراموش شده فرقه رجوی – قسمت نهم
آقا مسعود، برادر محمود ذوالقدری در ادامه می گوید: مدت چند ماهی از برادرم خبری نشد. ما از طریق همرزمانش پیگیری کردیم و به محل خدمتش مراجعه کردیم. فهمیدیم برادرم توسط سازمان مجاهدین خلق اسیر شده است. از آن زمان به بعد هیچ خبری از برادرم نداشتیم. چند بار به همراه مادر، برادر و خواهرم به پادگان اشرف رفتیم. ولی سران فرقه رجوی جرأت نداشتند که به خانواده ی ما فقط چند لحظه اجازه ی ملاقات بدهند.
مادران، قربانیان فراموش شده فرقه رجوی – قسمت هشتم
این مادر رنج کشیده در نبود دخترش حسرت می خورد و فرقه رجوی و سرانش را نفرین می کند. او می گوید: اگر آنها انسان بودند این بلا را بر سر فرزندان ما نمی آوردند و ما مادران را داغدار نمی کردند، خدا رجوی را لعنت کند نمی دانم از جان فرزندان ما چه می خواهد؟ من آرزو دارم خداوند عمری به من بدهد تا رجوی و ایادیش را پشت میز محاکمه ببینم و دخترم را بعد از چندین سال در آغوش بگیرم.”
مرصاد، پاسخی به فروغ جاویدان رجوی
قبل از عملیات فروغ جاویدان از سوی فرقه رجوی، ارتش عراق در روز ۳۱ تیر ماه ۱۳۶۷ همچنین چندین روستای ایران در اطراف کرمانشاه شامل روستاهای زرده، روستاهای نساردیره، نساردیره سفلی و شاه مار دیره از توابع شهرستان گیلان غرب، شیخ صله از توابع شهرستان ثلاث باباجانی، دودان از توابع شهرستان پاوه و روستای باباجانی از توابع شهرستان دالاهو را با بمبهای گاز خردل و گاز اعصاب بمباران کرد.
مادران، قربانیان فراموش شده فرقه رجوی – قسمت هفتم
مسعود و مریم رجوی! خانم توکلی کاری به مسائل سیاسی ندارد. خواست طبیعی و منطقی خانم توکلی مانند هر مادری در دنیا است که می خواهد پسر اسیرش را ملاقات کند. خواسته به حق و انسانی خانم توکلی که تا به امروز با بی رحمی مسعود و مریم رجوی سنگدل مواجه گردیده این کوچکترین و ابتدایی ترین خواسته هر انسانی است که بتواند با اعضای خانواده اش ملاقات نماید. در مستبدترین کشورهای دنیا این حق را برای افراد قائل می شوند و حتی جانیان خطرناک حق ملاقات با خانواده شان را دارند.
مرصاد، آخرین تکاپوی سازمان برای حمایت از عراق
دو روز پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط جمهوری اسلامی ایران، محمود عطایی از اعضای مرکزیت سازمان منافقین در یک نشست توجیهی با سایر اعضای کادر مرکزی سازمان، در پاسخ به چند تن از اعضای رده بالای این گروه که به رغم اطمینان های داده شده هنوز هم نسبت به موفقیت آمیز!! بودن حرکتی که قرار بود هفته بعد انجام پذیرد، تردید داشته و آن را”انهدام وسیع نیروهای سازمان” می دانستند، گفت:”مسعود می گوید که صاحبخانه به ما فشار می آورد”
فرازهائی از کتاب”فرقه های تروریستی و مخرب – نوعی برده داری نوین” – قسمت دوم
رهبران فرقه ها نمی توانند بعد از تغییر یک عقیده در فرد تازه جذب شده، احساسات وابسته به آن عقیده را هم از ذهن او پاک کنند، همین احساسات مثل علاقه به خانواده و دوستان قدیم اگر به خاطر آورده شوند و برای مدتی طولانی فعال باشند، می توانند عقیده ی گذشته را در فرد احیا نمایند. در نتیجه رهبران فرقه ها بعد از تغییر یک عقیده مجبورند راهی برای خاموش کردن احساسات گذشته و یا به خاطر نیاوردن آن ها توسط فرد تازه جذب شده پیدا کنند. یکی از مؤثرترین راه های رسیدن به این هدف منزوی کردن فرد از گذشته است.
فرقه رجوی و مجاب سازی روانی اعضا
فرقه ها تلاش می کنند تا تحت عناوینی همچون پروسه خوانی و نشست های انتقادی به تجربه های قبلی زندگی اعضا، امیال و افکار سرکوب شده آنان به منظور سوءاستفاده از فرد و حفظ و کنترل وی دست بیابند. آنان سعی می کنند با سلب اختیارات شخصی، از بین بردن اعتماد به نفس اعضا و ایجاد حس گناه و ترس در آنها، طوری آنان را مسلوب الاراده نمایند که از رهبر اطاعت محض و کورکورانه داشته باشند.
روش های مقابله با فرقه ها
معضل فرقه چیزی نیست که بتوان همچون بیماری های جسمی برای مقابله با آن و جلوگیری از صدماتش به راحتی به واکسیانسیون و یا درمان های دارویی اقدام نمود، بلکه برای فائق آمدن بر این مشکل نیاز به برنامه ریزی در سطح کلان جامعه و اطلاع رسانی و آگاه سازی هست و باید افراد به گونه ای در برابر این آفت مقاوم باشند که فریب ها و ترفند های رهبران فرقه ای بر آن ها کارگر نباشد. مقاوم سازی افراد جامعه نیازمند توجه ویژه مسئولان، نهاد های دولتی، مؤسسات فرهنگی و اجتماعی و اقبال عمومی آحاد جامعه می باشد. برای جلوگیری از رشد و پیشرفت فرقه ها باید برنامه ریزی های درازمدت و همه جانبه داشت.
فرازهائی از کتاب”فرقه های تروریستی و مخرب – نوعی برده داری نوین” – قسمت اول
در سازمان مجاهدین خلق در سال های بین 1357 تا 1360، وقتی که هنوز مراحل فرقه شدن را کامل نکرده بود، جدایی افراد رده پایین از خانواده و دوستان حرکتی نا معقول بود؛ به ویژه این که این افراد می توانستند دوستان و نزدیکان خود را هم به سمت مجاهدین خلق کشانده و می توانستند امکانات مادی و معنوی خود و خانواده خود را در اختیار سازمان قرار دهند. در نتیجه سازمان نه تنها هواداران را تشویق به ترک خانواده نمی کرد