گردهمائی فرقه رجوی در پاریس و پیامدهای آن
فاصله بین رجوی و مردم را چطور میشود پر کرد و اصلا آیا پر شدنی هست؟ رجوی به مسیری افتاده که راه برگشتی ندارد. او مجبور است در هر مرحله که کار سختتر میشود فشار و سختی را بر اعضا بیشتر کند. گزارش نویسی های فردی را عمیقتر کند و باز هم رشته های پیدا و نهان باقیمانده ای را که هنوز به خودش وصل نکرده متصل کند. هسته ای به مراتب فشرده و متراکم که نفوذ در آن را هر چه مشکلتر کرده است.
رهبری فرقه تروریستی مجاهدین همچنان قربانی می گیرد
محمد حمادی در پی جنایت های بسیار مسعود رجوی، جان خود را از دست داد و به دیار باقی شتافت. در انتقال مرحله دوم افراد از قرارگاه اشرف، محمد به قراگاه لیبرتی منتقل گردید و هنوز سازمان این اجازه را به وی نمی داد که در بیمارستان بستری یا از قرارگاه خارج گردد به خیال اینکه جنازه اش از قرارگاه خارج نشود و اسرار این جنایت در دل رهبران مجاهدین پنهان بماند.
به بهانه سالگرد انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک سازمان – قسمت دوم
رجوی با تاسیس سازمانی در سال 54 که به دنبال شکاف در رهبری سازمان و اقدام تقی شهرام برای ایجاد یک سازمان مارکسیستی صورت گرفت در واقع ابتدای شکل گیری رهبری خود محور در سازمان بود که بعد ها با گذشت زمان دیدیم چگونه این رهبری با تصمیم گیری فردی و شخصی خود در ضدیت با مردم قرار گرفت ما به وقایعی در سازمان اشاره کردیم که نشان دهنده این طرز رهبری بود و اینکه رجوی خود را بیشتر برجسته کرده و از اراده و قدرت فرماندهان و اعضاء خود رفته رفته بکاهد تا به موجوداتی مطیع تبدیل شوند.
نگاهی به جنایت هفت تیر مجاهدین
سازمان چون برای خود محرز ساخته بود تا به هر وسیله به حکومت برسد شروع به جمع آوری سلاح نمود و همچنین فضای داخلی کشور را به سمت یک جنگ داخلی سوق داد تا در زمان مناسب بتواند با یک کار نظامی و یک کودتا حکومت را تصاحب کند بدین منظور توانست با طرفداری از رییس جمهور وقت شکاف اختلافات بو جود آمده را بیشتر کند و منجر به برپایی تظاهراتی شود که به خشونت و آتش زدن اموال عمومی منتهی بشود و فضای اختشاش و رعب و وحشت را در کشور بوجود آورد.
به بهانه سالگرد انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک سازمان – قسمت اول
در انقلاب ایدئولوژیک خود ساخته مسعود رجوی در سال 63 که پس از نا کامی ها و بعد از 30 خرداد 60 در امر رسیدن به حکومت برای وی پدید آمد. سازمانی که در انحراف کامل از خطوط اولیه خود – که آنهم از ابتدا کج بود – به یک سر فصل در انحراف خود رسید و آن جدا شدن کامل از مسیر مبارزه و مخالفت بود و بدین طریق به محوطه ای و حوزه ای وارد شد که اشتباهات رهبری توجیه پذیرشوند. در این حال موجودیت زیر زمینی و فرقه ایی سازمان به اوج خود رسید که هیچ ربطی به مبارزه سیاسی و حتی مسلحانه نداشت. در این صورت رهبری میتوانست تمامی کارهای خودش را با سس ایدئولوژیک و صد البته کاملاً وارونه بخورد اعضاء بدهد.
مجاهدین و التماس به آمریکا
همه هم فدا شوند برای اینکه ایشان هیچگونه مشکلی برایشان به وجود نیاید. سازش با آمریکا در این مرحله ادامه همان کرنش هایی است که از مدتها پیش به خاطر خارج شدن از لیست سازمانهای تروریستی مغضوب آمریکا، شروع شده است. با اینکه هر سال آمریکا سازمان را در لیست ابقا میکند ولی رجوی بدون هیچگونه شرمی با انواع حیله ها و خرجهای آن چنانی سعی میکند دل دولتمردان آمریکایی را بهدست بیاورد. انگار او فراموش کرده است که دولتمردان فعلی آمریکا دستشان به خون هزاران نفر عراقی و افغانی آغشته است
بی تفاوتی رجوی نسبت به مسأله ارضی
در این میان متاسفانه رجوی فقط با مساله مهم ارضی ایران صرفا همانند یک موضوع خبری برخورد میکند. و از کنار آن میگذرد و هیچ واکنشی نشان نمیدهد و موضعی نمیگیرد. دلیل این برخورد هر چه باشد رجوی هنوز درس عبرتی از رابطه با عراق نگرفته است، در آنموقع که با دادن اطلاعات محرمانه که از طریق جاسوسی انجام میداد، برای صدام خودنمایی میکرد و در قبال دادن آن اطلاعات، دلار و دینارها را در جلسات محرمانه دریافت میکرد.
در پس این همه مقاومت برای جابجایی ساکنان اشرف چه چیزی نهفته است؟
امان از این یکدنگی رجوی که از قول سخنگویش باز عنوان میکند این نقل و انتقال باید تحت نظارت سربازان آمریکایی قرار گیرد. خواستهای را مطرح می کند که خودش میداند عملی نیست چرا که نیروهای آمریکایی رسما خاک عراق را ترک کردهاند و شرکت در این کار یعنی نقض آشکار تعهدی که به عراق سپردهاند، پس چطور رجوی خواستهای را مطرح میکند که میداند نشدنی است. آیا این همان صحبتی نیست که دوست دارد تعدادی مجددا خونشان ریخته شود. باز خودش را اثبات کند و بگوید نفرات تحت کنترل تمام عیار من قرار دارند
سازمان مجاهدین در راه پایان
ممکن است این تناقض بوجود بیاید که چرا با وجود اینهمه پشتیبانی از سازمان در غرب باز هم سازمان در لیست تروریستی امریکا باقی مانده است. علت این است که خود امریکاییها نمی خواهند مستقیما پشتیبانی خود را از آنان نشان دهند و الا بر هر کسی واضح است که اگر امریکا این لیست تروریستی را که خود نگارنده آن است قبول داشت، هیچگاه به آنان اجازه فعالیت در خاک امریکا و اروپا را نمی داد و برای آنها وجود یک سازمان با تشکیلات در کنار مرز ایران بهتر است.
بحرانی تر شدن وضعیت قرارگاه اشرف و یک دندگی رجوی
یک دندگی و زورگوئی رجوی در این میان کاملا عیان می باشد.در حال حاضر هیچ چشم اندازی که حاکی از حل شدن این مناقشه بصورت مسالمت آمیز باشد وجود ندارد. مسعود رجوی حساب میکند که پای اجرای هر کدام از این طرح ها که وسط بیاید، دیگر نمی تواند روی چیزی به اسم تشکیلات مجاهدین خلق حساب باز کند. یعنی مساله فقط ریزش نیرو در اجرای این طرحها نیست، بلکه کنترل بر هر تعداد نیروی باقی مانده مهمترین دغدغه رجوی است که آنرا حاضر نیست از دست بدهد.
راه حل بحران اشرف؛ اختیار عمل برای اسراء قرارگاه اشرف
ساکنین اردوگاه اشرف هیچ گونه آزادی عمل و انتخابی ندارند که بتوانند شخصا و راسا به سئوالات کمیساریای ملل متحد پاسخ دهند و به نظر میرسد قدم اول در ایجاد بستری برای حل و فصل معضل اشرف این است که اولیه ترین حقوق هر فرد دراشرف که آزادی و اختیار عمل است به او داده شود و در مراحل بعدی زمینه ای برای مصاحبه های خصوصی کمیساریای ملل متحد فراهم گردد.
اسیران اشرف، پناهنده یا قربانی
در دوران دیکتاتور سابق عراق (صدام). کشور عراق به هیچ عنوان کشوری پناهنده پذیر نبوده است. و از فرقه رجوی به عنوان” جماعه مجاهدین” یا” جماعه رجوی” اسم برده می شد. و رجوی شخصا در نشست های درونی به اعضاء خاطر نشان میکرد” موقعیت ما در عراق دوستان سید الرئیس میباشد.”. علاوه بر اینکه به هیچ وجه موقعیت پناهندگی به هیچ یک از اعضای فرقه ابلاغ نگردیده بود.