روایت حمید محمد آتابای از نماز عید فطر در تشکیلات مجاهدین خلق
نیمه شب بود داشتیم با علی آقای رحیمی برای صبحانه روز عید فطر حلیم بار میگذاشتیم، هر کاری میکردیم گندم بجای اینکه باز بشه و آماده کوبیدن ، بدتر تیره تر و محکم تر میشد … از آنجائیکه قرار بود برای نماز عید بروم، ساعت دو خسته از نپختن حلیم رفتم برای استراحت ، ساعت […]
خاطرات حمید آتابای از شرایط حاکم بر تشکیلات رجوی در ماه رمضان
به مدت 35 سال اگر چه که بدون وقفه و بدون اینکه تعللی بکنم روزه گرفتم، حتی در شرایط خونریزی معده ام در سال 1391 که باز هم کوتاه نیامدم . ولی این عبادت بزرگ همیشه برایم یک درد هم بغیر از درد جسمانی به همراه داشت و بخصوص در همان ماه مبارک رمضان 1391. […]
جنایتهای سران سازمان مجاهدین خلق در ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ از زبان حمید محمد آتابای
بعد از درگیری های از پیش آماده سران سازمان ضد انسانی مجاهدین که تماما از روی نقشه بوده و برای از بین بردن عناصر ناراضی و همچنین مظلوم نمایی بیشتر برای جلب حمایتهای اروپایی و آمریکایی انجام میشد، در نوزدهم فرودین 1390 بدنبال برخی تحرکات ارتش عراق ، سران فرقه ضاله رجوی بر آن شدند […]
یادداشت حمید آتابای به بهانه عید نوروز ۱۴۰۳
سالیان درازی به اندازه عمرانسان، وقتی که با فرقه سازمان مجاهدین بودم از نیمه اسفندماه یک حالت احساس عجیب عزا، در بین همه بچه ها شکل میگرفت. بجای اینکه به فکر عید نوروز و بهار و زیبایی های آن پس از زمستانی سرد و جانسوز درعراق باشیم ، روزهای آینده که باید برای بیگاری طاقت […]
مروری کوتاه بر سندی تاریخی از آدم فروشی مسعود رجوی
روی برگه رسمی و تائید شده زمان های گذشته در ایران مسعود رجوی معرفی شده، طبق این سند که امضای بالاترین مقام امنیتی دوران سلطنت طلب ها بوده افشاگری ای شده تاریخی! حالا سازمان مجاهدین خلق به خاطر خانواده و ارتباط با خانواده و همچنین انسان هایی که انتخاب کردند تا آزادانه زندگی کنند و […]
فرافکنی بلاهت بار یا واقعیت های بیان نشده
اگرچه همه روزه و لحظه مره تمام تلاشم بر فراموشی گذشته سیاه و دردناک خود در اشرف بوده و هست، اما از روزی که شنیدم در سوئد فیلمی بنام کودکان اشرفی بنمایش در آمده، من آشنایی با امیر یغمایی یا بقیه عزیزان نداشتم اما یاد زینب حسین نژاد افتادم دختر غلام. سال 68 غلام در تاسیسات […]
۲۲ بهمن و خاطرات در اسارت در سازمان مجاهدین خلق
هر سال در ایران تظاهرات هایی به مناسبت 22 بهمن اجرا میشده و میشود اما چیزی که من را وادار کرد قلم فرسایی کنم، حرفهایی بود که در فرقه ضاله مجاهدین زندان اشرف گفته میشد و تصاویری پخش میشد که مثلا از دور افتاده ترین روستا یا شهرهایی که کمی خلوت بود. ما انسانهای مغزشویی […]
حکایت تلخ کودکان اشرف
جنگ کویت و حمله آمریکا به عراق یک مائده بزرگی بود برای سرپوش بر روی آوارگی سازمان مجاهدین خلق در گل مانده و شکست خورده ! صدها کودک خردسال و نوجوان در اردوگاه اشرف در حبس بودند. من و ما که مجرد بودیم حق رفت و آمد به منطقه آنها را نداشتیم. اما روزهای پنجشنبه […]
در تشکیلات رجوی اجازه تماشای مسابقات تیم فوتبال ایران را نداشتیم
قرار بود به هر قیمت شده برای دوستان جدا شده از سازمان مزخرف مجاهدین یک میان وعده ای ترتیب بدیم تا وقتی برای تماشای مسابقات فوتبال ایران و امارات آمدند ، چون بلافاصه پس از پایان کارشان بود چیزی نوش جان بکنند. برای لحظاتی وقتی غذا روی فر گاز درحال پخت بود مروری برخاطرات تلخ […]
کوه موش زائید
تا وقتی در اشرف و پیش سازمان مجاهدین بودم از اسم انجمن نجات به خاطر بمباران ذهن و هوش وحشت داشتم چرا که من هم به خاطر شستشوی مغزی که شده بودم باور کرده بودم انجمن نجات اسم دیگری از وزارت اطلاعات است !!! اما واقعیت چی بود، زندگیم را به خاطر انتخاب اشتباهم از […]
ارتباط تصویری خانواده اسماعیل شهسوار با حمید محمد آتابای
با درخواستهای فراوان خانواده شهسوار مبنی بر برقراری ارتباط تصویری با حمیدمحمد اتابای که چند ماه قبل توانسته بود خود را از چنگال و تار عنکبوتی 36 ساله فرقه رجوی نجات دهد ، به روستای زیبای سوته ده رفتیم تا این ارتباط را برقرار نماییم و حداقل ترین کار انسانی را برای این خانواده چشم […]
کلاس آموزش توئیتر در قرارگاه اشرف ۳ و طرح درس
اینبار میخواهم سازمان مجاهدین خلق را از جنبه دیگری معرفی کنم . برای دوستانی که اصرار دارند درباره چگونگی برخوردهای تشکیلاتی سازمان با من و مایی که اسیر فرافکنی های بلاهت بار مریم رجوی شده بودیم، نکاتی را بنویسم که نیمه پنهان مجاهدین خلق را افشا میکند. اسفندماه ۱۳۹۵ بود. دو هزار و پانصد کامپیوتر […]