انتقاد یا سرکوب

با پیدایش جامعه بشری و پیشرفت تکامل اجتماعی، انسان مستمرا برای ایجاد تغییرات مثبت درزندگی خودش راه انتقاد را در پیش گرفت، چه انتقاد از خودش چه انتقاد از بیرون .

در انتقاد از خود ضعف های خودش را شناسایی کرده و برای برطرف کردن آنها راه حل را جستجو کرده و پیدا میکند.

در انتقاد کردن حتی از خود باید اصل بر صداقت باشد، برخوردها را تحلیل کرد، چون هیچ انسانی مطلق کامل نیست و خطا از او سر میزند باید تلاش کند اشتباهات خودش را قبول کند و توان آن را داشته باشد تا پس از پذیرش اشتباه در جهت رفع آن و بهبود شرایط تلاش کند. می توان گفت لازمه خود انتقادی ، شناخت کافی داشتن از ابعاد وجودی خود است.

انتقاد از افراد و محیط بیرون هم به همین ترتیب نیازمند شناخت و درک شرایط و  افراد است. و در کنار آن روش درست و بی غرض بیان نکاتی که مورد انتقاد هستند بسیار است. اینکه بدانیم هدف از بیان انتقاد، بهبود شرایط و کمک به پیشرفت افراد و یا کار و یا جامعه است. پس صادقانه، مخلصانه و محترمانه و در کمال محبت باید این کار انجام شود.

و به همین نسبت هم نسبت به انتقاد دیگران گشودگی داشته باشیم.

از آنجا که در سازمان مجاهدین خلق همه اخلاقیات و حقایق و ارزش ها به شکل وارونه و تنها و تنها در جهت استثمار هر چه بیشتر افراد و کشتن خوی انسانی در آنها انجام می شود، مفهوم انتقاد هم تنها حربه ای است در دست رهبران فرقه تا با این استفاده از این اهرم انسان ها را بشکنند، صداها را در گلو خفه کنند و استعدادها و خلاقیت ها را در نطفه خفه سازند.

سازمانی که رهبرانش، هیچ نوع انتقادی نسبت به خود، عملکرد و سازمانشان را بر نمی تابند اما انتقاد و سرزنش جزو لاینفک آموزه ها و مناسبات شان است. انتقاد در سازمان مجاهدین برای پوشاندن خراب کاری ها و ندانم کاری های سران سازمان و سلسله مراتب آنها است.

در واقع می توان گفت انتقاد اسم دیگر “سرکوب” در سازمان مجاهدین خلق است تا به این وسیله بهره کشی بیشتری از افراد به عمل آورده شود.

در مقرات سازمان در عراق و آلبانی هر روز و هر شب همین بود حتی در وعده های غذایی بساط سرزنش و انتقاد و سرکوب همیشه به راه بود.

مثال از جرج واشنگتن میاوردند، او گفته است وسط جنگ وقت کنم فقط 80 درصد وقتم را شمشیرم را تیز میکردم ، حالا شماها هم باید عنقلاب خار مریم را تیزتر کنید !!

البته در آن ابتدای انتقال به آلبانی، به خاطر سرکشی های آمریکا و کمیساریا و به هر حال تغییر شرایط، تا مدتی همه چیز عوض شد. نشست های عملیات جاری که فحش و فحش کشی و تحقیر و دروغ بود تعطیل شد (در نشست های عملیات جاری برای اینکه کسی را تحقیر کنند نفرات را جمع میکردند و دروغی را میبافتند تا بقیه علیه فرد سوژه موضع گیری کنند. به این ترتیب شخصیت فرد را خرد میکردند تا سکوت کند و گندهای زده شده را رو نکند ) .

اما گفتند بیابید لحظات تان را بیان کنید،  ما یک گروه 5 نفره بودیم اکثرا کسی که فرمانده ما بود در تفریح یا گشت و گذار بود یا اینکه میگفت بچه ها خودتان نشست بگذارید ما هم صادقانه حرفهایی که داشتیم را میگفتیم و نوشته تحویل میدادیم، مدتی گذشت متوجه شدیم که فقط ما نیستیم بلکه فیتیله این جنایات مغزشویی و تحقیرهایی که تنها برای حفظ نیرو بکار برده میشد همه جا هست و دامن گیرشان شده پائین آمده است. ظاهراً مریم رجوی ترس برش داشته بود.

به هر ترتیب آنها دوباره همان بگیر و ببندها را شاید با کمی تغییر در شکل و محتوا در کمپ مانز آلبانی دوباره پی گرفتند. همچنان کوچکترین انتقاد اعضا به شدیدترین شکل ممکن سرکوب می شود و در عوض، اعضا به طور روزانه و ساعتی مورد توهین و تحقیر و انتقاد و سرزنش قرار دارند.

حمید آتابای – تیرانا – آلبانی

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا