معرفت درٌ گرانی است، به هرکس ندهند

معرفت درٌ گرانی است، به هرکس ندهند
پر طاووس گران است، به کرکس ندهند

مسعود رجوی خود را رهبر میخواند ومکرراٌ حکم اعدام ما جداشدگان از مجاهدین را صادر میکند؛ و این در صورتی است که ایشان فقط در آرزوی رسیدن به حاکمیت مخفی می باشد. بر خلاف رجوی ؛ معرفت و شعور به ما به عنوان انسان و هموطن حکم میکند که خواهان نجات اعضای باقی مانده ای باشیم که هنوز در بند و تور نادانی ها و گمراه کننده گی های این فرد به سر میبرند.

از تمامی اخباری که از درون و بیرون سازمان مجاهدین دریافت میشود:

به نظر میرسد که بی اعتمادی سراسر روابط این سازمان را نه تنها در خارج بلکه از درون فرا گرفته است. عمده ترین دلیلش هم این است که:

مجاهدین در طول حیاتشان، یا در خانه های تیمی بسر برده اند و یا خودشان را در درون خاکریزها و سیم های خاردار در درون قلعه اشرف درعراق محاط و زندانی نموده اند. و این سیم های خاردار و خاکریز های بلند هستند که باعث بوجود آمدن ترس و اضطراب در ایجاد عدم توانایی و ضعف در تنظیم ارتباط آنها با جهان خارج از خودشان، و مانعی برای تبادل اندیشه و کسب آگاهی، در جهت پیدا نمودن راه حل عاقلانه برای مشکلاتشان میگردد. بیشترین ترسشان هم از ریزش نیرویی بوده که به ضرب و زور قادر به حفظشان در همان محیط بسته بوده اند.

آنها خودشان را در آن چهاردیواری حبس کرده اند و هرگونه نقد سازنده از طرف منتقدین را، تلاشی در جهت آسیب وارد نمودن به سازمان و رهبرشان ارزیابی میکنند.

با گسترش روز افزون وسایل ارتباط جمعی و دسترسی به اینترنت بوضوح میشود دید که مردم ایران – بخصوص احزاب، سازمان های سیاسی و سیاستمداران منفرد – سازمانی بنام مجاهدین خلق را فاقد صلاحیت در اشتراک جمعی برای تعیین سرنوشت مملکتشان می بینند. اگرچه رهبران مجاهدین تلاش خودشان را برای خود تحمیلی به اعتراضات مخالفین حکومت کرده اند، اما کارنامه شان نشان از رفوزگی و گرفتن نمره منفی دارد. شاید یک دلیلش این باشد که رهبران مجاهدین در عین درماندگی به چانه زنی با قدرت های خارجی برای تشویق آنها در جهت بروز یک جنگ بر علیه ایران دل خوش نموده اند. برای رسیدن به هدفشان نیز به سر دادن شعارهای پرطمطراق، اما تو خالی و بیش از ظرفیت خودشان رو آورده اند. از اقدام به اعمال جاسوسی برای بیگانگان که مورد تنفر ایرانیان است نیز ابائی ندارند.

در بلبشوی کنونی که در رابطه با، توطئه ترور سفیر عربستان در آمریکا، براه افتاده است، مجاهدین به برپایی جشن،رقص و پایکوبی پرداخته اند؛ آنها به امید این هستند که دو کشور ایران و آمریکا در گیر جنگی خانمانسوز شوند و باند آنها از این آب گل آلود ماهی بگیرد و از این جنگ تکه نمدی هم برای کلاه آنها و بیرون آمدن از معضل اشرف میسر گردد. اما به دلایلی که در این مطلب بیان گردیده و هزاران دلیل دیگر، حتی در صورت بروز هرخشونتی سر مجاهدین بی کلاه باقی خواهد ماند. از جمله اینکه:

مجاهدین از بدو تاسیسشان بنای حرکت و استراتژیشان را بر خشونت، ترور و کشت و کشتار نهاده اند و برای تغییرات این روش نامعقول و غیر انسانی تمایلی از خود نشان نمیدهند. آنها نمی خواهند بپذیرند که جهان رو به تمدن کنونی از این مراحل گذشته است و پایبندی هر حزب و سازمان به مسایل و موارد ایدیولوژیک در تصمیم گیری های سیاسی، به نابودی همان حزب و یا سازمان منجر خواهد گردید.

بعضا شنیده و یا خوانده میشود که اعضای سازمان مجاهدین از فارغ التحصیلان دانشگاه ها و روشنفکران بوده و هستند. اما اعمال آنها نشان از آن دارد که اگر هم چنین بوده، در حال حاضر رفتار و حرکاتشان خلاف آن را ثابت میکند و حاکی از آن است که رهبرانشان به جای سعی در هرچه شکوفاتر نمودن استعداد های این افراد در جهت تلاش بر برقراری ارتباط های اجتماعی و تاثیر گذاری بر جامعه؛ با تحمیل مستبدانه استنباطات پا درهوا و محفوظات جانکاه خودشان، خاک مرده بر فرق استعداد های این اعضا پاشیده اند و آب ذلت بر ذوق آنها ریخته اند. و نمونه بارز این مردگی را در مصاحبه هایی که بالاجبار، به این افراد با رسانه های داخلی مجاهدین به آنها تحمیل میشود بوضوح میتوان دید. از آنجمله اینکه:

افرادی را بطور انفرادی به جلوی دوربین می آوردند که حتی مطلب کلیشه ای نصب شده در کنار دوربین و روبروی خودش را هم نمیتواند بخواند و تمامی کلمات و حرکاتش مضحک و غیر واقعی به نظر می رسد. از رفتاراین افراد کاملا مشهود است که رهبران مجاهدین آنها را جهت تکرار شعارهایی به صحنه می آورند که بر علیه دشمنان خودساخته و یا خانواده هایشان با بی نزاکتی و استفاده از ادبیاتی مبتذل و خاص مجاهدین میکنند. گاها انسان با تعجب به این فکر میافتد که چطور قابل تحلیل است که چنین افراد ساده اندیشی هم در این جهان وجود داشته باشند. و انسان واقعاٌ افسوس میخورد از اینکه این انسان ها عمر خودشان را در آن وادی بیچارگی و بی خبری تلف میکنند. بهتر است که مجاهدین به خود بیایند و بیاندیشند که جهان رو به رشد و پیش رونده امروزی مخالف پافشاری بر رفتارها و کردارهای انسان است. زیرا که این نوع رفتارها باعث بی بهره ماندن چشم ها، گوش ها،دست ها، زبان ها از شنیدنی ها، چشیدنی ها و بسیاری از امکانات طبیعی دیگر میگردد.

رضا اسدی

منبع

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا